رسیدن به آسمایی: 02.07.2010 ؛ نشر در آسمایی: 02.07.2010

سخیداد هاتف

این زهر همیشه کشته است

سخنی در باب فاشیزم پیشنهادی آقای مامون

آقای مامون می نویسد :
"فاشیزم یعنی تلاش برای اعاده کار، نان و شغل و حق هستی و ستیز در برابر جریان غالب زور و جبر. آری من باز هم تکرار می کنم که خواهان ایجاد بنیاد فکری و عملی فاشیزم نوع افغانستان برای بقای هستی و حیات افغانستان هستم. مراد من هر نوع فرقه گرایی ، هر نوع برتری جویی ، هر نوع مظاهر افتراقی است که به فاشیزم سیاه کشورهای منطقه خوراک تهیه می کند".

یک- تعریف آقای مامون از فاشیزم دلبخواهی است. مثل این است که من از «ستمگری» دفاع کنم و آن گاه بگویم : مراد من از ستمگری بر چیدن بساط ظلم و زورگویی است! ما امروز وقتی می گوییم «فاشیزم»از یک ظرف خالی حرف نمی زنیم که بتوان با هر چیزی پرش کرد. فاشیزم یک مفهوم شناخته شده و تاریخ دار است که تجلیات و پی آمدهای عملی آن در زنده گی مردمان جهان دیده و تجربه شده اند. ما اگر فاشیزم می خواهیم ، فاشیزم می خواهیم و نه چیزی دیگر. چرا که فاشیزم را نمی توان به چیزی دیگر تبدیل کرد.

دو- اگر آقای مامون فکر می کند که ارزش یک نظام مدیریتی یا حکومتی را باید با انگیزه های بانیان آن نظام و خواسته های اعلام شده ی آنان سنجش کرد اشتباه می کند. فرض کنید که نظریه پردازان و بانیان فاشیزم آدم های فوق العاده خوبی بودند و می خواستند مردمان کشورهای خود را به بهشت نیکبختی برسانند. وقتی که بانیان فاشیزم برنامه های خود را اجرا کردند نتایج کار شان رفته- رفته آشکار شد و اینک ما پی آمد های مشخص ِ آزمون اجتماعی ِ فاشیزم را همچون یک تجربه ی شناخته شده ی تاریخی در برابر خود داریم. بیشتر کسانی که در پی عدالت و آزادی و پیش رفت هستند اکنون می دانند که تجربه ی فاشیزم پی آمد نیکویی نداشت و از درون نظریه ی فاشیزم و عملی شدن آن نظریه عدالت و آزادی و پیش رفت سر بر نیاوردند. بر عکس ، آن چه رخ نمود بی عدالتی ، ستم ، زورگویی و ناتوان کردن شهروندان در برابر حاکمیتی نقدناپذیر بود که خود را خیر مطلق می دانست. اگر جز این می شد و فاشیزم پی آمدهای دیگری می داشت همان ها ثبت تاریخ می شدند.
حال ، مایی که در سال دو هزار و ده میلادی نشسته ایم و بر تجربه ی تاریخی فاشیزم نظر می کنیم می توانیم گزارش بدهیم که با فاشیزم بر گذشته گان ما چه رفت. بسیاری این گزارش را نوشته اند. در هیچ یک از این گزارش ها تصویر مثبتی از فاشیزم نمی بینیم. اگر امروز کسی بگوید که فاشیزم را با همان فلسفه و خاستگاه نظری و همان مجموعه ی روش ها که در فاشیزم به کار رفت می خواهد اما انتظار نتیجه ی متفاوتی را دارد ، به چنین کسی باید گفت : «نمی شود. صد بار هم که این راه را طی کنی باز به همان جای قبلی می رسی». اما اگر کسی فاشیزمی می خواهد که با فاشیزمی که می شناسیم و تجربه اش را داریم نه در تیوری سازگار باشد و نه در روش ، به چنین کسی باید گفت : «تو فاشیزم نمی خواهی. چیز دیگری می خواهی که می خواهی اسم اش فاشیزم باشد". وقتی آقای مامون می نویسد که «فاشیزم یعنی تلاش برای اعاده کار، نان و شغل و حق هستی و ستیز در برابر جریان غالب زور و جبر»، در باره ی فاشیزم سخن نمی گوید. نظام فاشیستی خود نظام غالب زور و جبر است. در نظام فاشیستی حق هستی شهروند فدای هستی ِ نظام حاکم می شود. بنا بر فاشیزم ، کار ، نان و شغل شهروند اصالتی ندارند و فقط مواد سوخت کارخانه ی بزرگ تری هستند که مثلا «خاک پاک افغانستان »نام دارد و در دستان پر قدرت حاکمی حکیم می چرخد.

سه - اکنون پرسش این است که آقای مامون در پی چیست؟ به نظر می آید که ایشان فکر می کند که اگر از عبارت ِ «فاشیزم نوع افغانستان»استفاده کند این قید ِ «نوع افغانستان» فاشیزم را فاشیزم نگه می دارد اما عوارض منفی اش را از بین می برد. آقای مامون می گوید که خواهان «ایجاد بنیاد فکری و عملی فاشیزم» در افغانستان است. آیا ایشان می داند که یکی از مبانی فکری فاشیزم «داروینیزم اجتماعی» است؟ بر اساس داروینیزم اجتماعی آن که شایسته ی ماندن است می ماند و آن که شایسته ی ماندن نیست نابود می شود. بر اساس این نظریه ، همین که کسی به بقای خود ادامه داد خود همین بقای او نشان می دهد که شایسته ی بقا بوده است. فاشیست ها از ضعف بیزار بودند و مثل آقای مامون فکر می کردند «که در نظام طبیعت ضعیف پامال است". فاشیست ها برای پرهیز از این ضعف ، در پی ایجاد نظامی بودند که در آن نخبه گان ِ قوی پنجه بتوانند همه ی شهروندان را به سربازان جان بر کف حاکمیت استبدادی تبدیل کنند. فاشیست ها همه گان را عضو یک حزب می خواستند و تفاوت و تنوع و تکثر را در هر زمینه یی سرکوب می کردند. چرا که فکر می کردند تنها با ذوب کردن همه ی تنوع ها و تفاوت ها و تکثر ها در دیگ ناسیونالیزم ِ کور است که ملتی می تواند قوی شود و آماده ی پیکار بماند. فاشیست ها بر خالیگاه های عاطفی مردمی که بنا بود سربازان جان بر کف نظام فاشیستی شوند سرمایه گذاری می کرد و جان فرد را قربانی ِ غرور ناسیونالیستی می خواستتند. آقای مامون نیز «از خاک پاک افغانستان »سخن می گوید؛ گویی فرد شهروند در برابر این «خاک پاک» ارزشی ندارد و اگر نظام فاشیستیی در افغانستان حاکم شود که از این خاک پاک حراست کند از پامال شدن حقوق دموکراتیک و شهروندانه ی مردم چه باک.
فاشیست ها هم مثل آقای مامون مخالف افتراق و فرقه گرایی بودند. آن ها هم وحدت می خواستند. آن ها هم از این که گروه ها با همدیگر رقابت کنند بیزار بودند. اما همه ی این ها برای این بود که تمام شهروندان یونیفورم اطاعت از دانای کل را بپوشند و همه ی بگو مگو ها و گرایش های خود را در پای ِ قدرت مرکزی فدا کنند و همه یک صدا همانی را بگویند که دانای کل می گفت و در همان راهی بروند که سر قافله ترسیم کرده بود.

چهار- طرح ها و برنامه ها و تیوری های ما معمولا پی آمد های ناخواسته هم دارند. وقتی که این پی آمد های ناخواسته و قصد نشده چندان بزرگ شوند که بتوانند مطلوب های اولیه را ببلعند و نابود کنند ، برنامه ریزان باید در درستی و کار آمدی طرح های خود شک کنند. در این حالت ، باید بتوان به کل برنامه نگاهی غیر ایدیولوژیک انداخت و مثل یک آسیب شناس به نظریه ها و روش های خود نظر کرد. این که کسی بگوید وظیفه ی تو دعا گفتن است و بس و «در بند آن مباش که نشنید یا شنید» دیگر رویکردی قابل دفاع نیست. باید تمهیدی سنجید که دعا شنیده شود و اگر شنیده نشد فکر دیگری کرد.
ما بر اساس گزارش های مستند و موثق و پسینی می دانیم که فاشیزم ویرانگر بوده است. حتا اگر تمام بدی های فاشیزم هم در دایره ی پی آمدهای ناخواسته ی آن تعریف شوند ، باز این پی آمدهای ناخواسته آن قدر منفی بوده اند که درستی و کار آمدی کل پروژه را زیر سووال برده اند. با این حساب ، من نمی دانم که دفاع کردن از یک پروژه ی پر هزینه و ویران گر که بارها آزموده شده و همچنان زیان بار شناخته شده ، چه فایده یی دارد.
***

مطالب مرتبطه به این نوشتار در آسمایی :

- سخنی در مورد سلسله ی «از این زاویه»

 

- گفت و شنود با رزاق مامون ؛ بخش نخست

 

- گفت و شنود با رزاق مامون؛ بخش دوم

- گفت و شنود با رزاق مامون؛ بخش سوم

- زنده گینامه قلمی رزاق مامون

 

نقدها و گفته ها در مورد این گفت و شنود:

- دستگیر روشنیالی: فاشیزم- نه عدالت است و نه  نژاد پرستی؛ سخنی با آقای رزاق مامون و دکتور مهجور

- سخیداد هاتف: بنا کردن بهشت ، با نقشه ی جهنم

- دکتور احمدسیر مهجور: مفهوم در خدمت اندیشه

***

- گفت و شنود های دیگر در سلسله از این زاویه فرهنگ تفکر

- صفحه ویژهء آثار دستگیر روشنیالی

- صفحه ویژهء آثار سخیداد هاتف

***

آآثار دیگر رزاق مامون در آسمایی:

- رزاق مامون: رؤيا

- بهزاد برمکی : سخنی با آقای رزاق مامون

- گفت و شنودهای دیگر از سلسله از این زاویه

در سایت های دیگر:

- (راز خوابیده- اسرار مرگ دکتر نجیب الله: قسمت( اول)؛  قسمت (دوم) ؛  بخش( سوم)

- غرزى خواخوږی ادعاى کتاب اسرار مرگ داکتر نجيب رارد نمود

- عبدالخالق

- خط قرمز ايران

- احمدظاهر چگونه ترور شد؟

- طلوع

- دختری ميميرد

- گـــــره