زنده گینامه دکتور نعمت الله پژواک
فوتو گالری
فوتوهای دکتور نعمت الله پژواک هنگام ایفای وظیفه به حیث مدیر لیسه ی عالی حبیبیه
برخی تصاویر از مراسم تدفین و عزاداری

اطلاعیه مطبوعاتی

خانواده پژواک با کمال تاسف و تأثر به اطلاع می رساند که دکتور نعمت الله پژواک ...ادامه...

 

Karzai share power withد جمهور رييس  د خواشينۍ او ډاډ ګيرني پيغام
 پيام تسليت وزارت معارف
پیام تسلیت سفارتکبرای افغانی در امریکا
اطلاعیه در مورد مراسم تدفین و ترحیم

 

صفحهء ویژهء  استاد عبدالرحمان پژواک

يادي از عتيق الله پژواک

ورود به صفحه اختصاصی یادبود و بزرگداشت از استاد عبیدی نخستین مدیر مسوول آسمایی

صفحهء ويژهء آثار پروین پژواک

صفحهء ویژه ی مدیر مسوول آسمایی

29.10.2019

حمید عبیدی

  به مناسبت دهمین سالروز وفات دکتور نعمت الله پژواک

 چند نکته و چند یادواره

در بخش نخست تنها در مورد روابطم با مامایم و در بخش دوم چند یادواره و چند نکته در مورد دکتور نعمت الله پژواک که زمانی والی ، وزیر ،‌معاون صدراعظم و سیاستمدار بود ، خواهم نوشت.

ده سال پیش در همین روز بود که برای...ادامه...

رسیدن:  28.10.2011 ؛ نشر : 28.10.2011

پروین پژواک

نگاهی به زنده گی و کارهای دکتور نعمت الله پژواک

 

رسیدن به آسمایی: 25.10.2010 ؛ نشر در آسمایی: 29.10.2010

ارسالی پروین پژواک

متن بیانیهء داکتر نعمت الله پژواک به مناسبت انتخابات  اکادمی علوم افغانستان

١٣ نوامبر ١٩٩٠/٢٣ عقرب ١٣٦٩/کابل

رسیدن به آسمایی: 25.10.2010 ؛ نشر در آسمایی: 29.10.2010

ارسالی پروین پژواک

د علومو په اکادمۍ  کی د

داکتر نعمت الله پژواک  د وينا  پښتو ژپاړه

د لړم ٢٣ کال ١٣٦٩  کابل  د نوامبر ١٣ کال ١٩٩٠

رسیدن به آسمایی: 25.10.2010 ؛ نشر در آسمایی: 29.10.2010
 

فرستنده: پروین پژواک

(متن حرف به حرف از روی نوار اصلی محفل نقل گردیده است)

این بیانیه در جلسه فوق العاده کمیسون عالی مصالحه و آشتی ملی که در آن  تقریبا دو صد نفر از شخصیت های افغان اشتراک داشتند  و در قصر ستور وزارت خارجه دایر گردیده بود، ایراد شده است

شنبه ۱۳ جدی ۱۳۶۵/سوم جنوری 1987/کابل

رسیدن به آسمایی: 25.10.2010 ؛ نشر در آسمایی: 29.10.2010

پروین پژواک

اهدا به پدرم

«چشم پتکان»

 

رسیدن به آسمایی: 25.10.2010 ؛ نشر در آسمایی: 29.10.2010

پروین پژواک

اهدا به پدرم

To the memory of my father

رسیدن به آسمایی: 15.02.2010 ؛ نشر در آسمایی: 15.02.2010

پروین پژواک

شیطانک

وقتی به صنف اول مکتب شامل شدم، پس از یک هفته که راه را بلد گشتم، رفتم رک و راست در برابر مادر و پدرم ایستادم و گفتم: مه دگه کلان شدیم. نمی خایم وخت رخصتی مکتب پشتم بیاین. مه خودم راه ره دیدیم!
حرفم اول باعث خندهء شان شد، ولی وقتی قیافهء جدی مرا دیدند، قبول کردند. باید قبول می کردند، مگر نه این که همصنفی ام
...ادامه...