رسیدن:  29.09.2011 ؛ نشر : 30.09.2011

سخیداد هاتف

این مادر برای اولین بار سخن می گوید

شعر "موري رخصت راکوه ځم درڅخه" ( از جناب عبدالباری جهانی) بحث های بسیار بر انگیخت. من به خاطر آن که متاسفانه ظرافت های ادبی زبان پشتو را نه می فهمم ، نه می توانم بگویم که آن چی در ظرف ِ این" ظرافت ها" ریخته شده چه قدر بر کل معنای شعر آقای جهانی تاثیر می گذارد. اما آن چی من از شعر فهمیدم ( البته به کومک ترجمه ی اولیه ی شعر به فارسی) ، این شعر را به هیچ رو نه می توان نمره ی منفی داد.

پسری جوان و پیکار جو از مادر خود اجازه می خواهد که برود و بکشد و کشته شود. مادر درمانده سعی می کند پسر جوان خود را از پیوستن به کاروان کشتارجویان و انتحاری ها باز دارد. پسر همان چیزهایی را می گوید که بهشت فروشان جنایت کار طالبان و القاعده در مغز اش فرو کرده اند. مادر شیر خود را به خاطر او می آورد و حتا سعی می کند به پسر خود نشان بدهد که آنان که مغز او را شسته اند خود به آن چی می گویند باور ندارند و از او به اصطلاح استفاده ی ابزاری می کنند. مادر نه می خواهد پسر جوان خود را از دست بدهد. نه عاطفه اش راضی می شود و نه باور ساده اش به مسلمانی جواز می دهد که پسر او دست خود را با خون دیگران رنگین کند. اما سخنان ساده ی او کجا و آن شور ِ آتشین که آدم کشان حرفه یی در دل و دماغ فرزند او ریخته اند کجا؟ این است که آدم حس می کند که در شعر ِ " عبدالباری جهانی" ، درمانده گی ِ مادر در برابر ِ بر انگیخته گی پسر کم رنگ می شود. به نظر من این ضعف شعر نیست ، بل قوت آن را نشان می دهد و با واقعیت ِ قابل مشاهده ی زنده گی چنان مادر و پسری هم منطبق است. پسر جوانی که با دنیایی در جنگ است و هوس رفتن به بهشت و در آغوش گرفتن حوریان طاقت اش را برده احتمالا با حرارت بیشتری سخن می گوید تا مادری که سخت احساس درمانده گی می کند و جز به شیر و تنهایی و حرمان خود نه می تواند متوسل شود.

در سطح راهبردها نیز من معتقد ام که برای مقابله با گسترش شهادت طلبی و انتحار خواهی آن قدر که روایت و قصه و برقرار کردن پیوندهای عاطفی با جوانان و نوجوانان کار ساز اند، استدلال و محاجه و تحلیل کارساز نیستند. به گمان جامعه ی پشتون ما به خاطر تاکید بیش از حدی که بر اهمیت غیرت و مردانه گی و سرسختی و دلاوری می گذارد ، از اهمیت پیوندهای عاطفی ساده ی روزانه خیلی آسان تر غفلت می کند. این در حالی است که گسیختن این پیوندها می تواند همچون عاملی ویرانگر عمل کند اما همچنان از دیدرس ما دور بماند. شعر باری جهانی در واقع تاکیدی است بر اهمیت روایت هایی که برای بازسازی این پیوندها ضرورت دارند. با دریغ ، تا کنون جوانان پشتونی که دست به انتحار می زنند و به طالبان می پیوندند موفق شده اند از جامعه ی پشتون تصویر سیاهی عرضه کنند و این تصویر را بر فراز تصویرهای دیگر بنشانند. عبدالباری جهانی در این شعر خود سعی می کند غلبه ی آن تصویر سیاه را به چالش بگیرد و روایتی دیگر از متن همان جامعه عرضه کند که قدرت عاطفی و انسانی اش بسی بیشتر از جاذبه ی خشونت طالبانی است. این تلاشی است مشروع و کارآمد و به نظر من به این خاطر باید از عبدالباری جهانی تشکر کرد.

 

***

لینک های مرتبط با موضوع:

 

از این زاویه