رسیدن به آسمایی: 28.10.2007 ؛ تاریخ نشر در آسمایی :30.10.2007
جاوید فرهاد
جدال روشنفکر با سنت
مهمترین موضوع مورد بحث درین
نبشتار، جدال روشنفکر در برابر سنت است که به نوعی این تقابل ( میان روشنفکری و سنت
) یا به نفی یکسره روشنفکر می انجامد و یا برعکس به نفی یکسرهء سنت از جانب
روشنفکر.
به یک تعبیر: این رویارویی و تقابل، یک روند طبیعی است که با توجه به اصل ماهیت
فطری روشنفکر از عنصر " پرخاش " و ایستایی " سنت" در برابر پدیده های مدرن، سرچشمه
می گیرد و هردو عنصر(روشنفکری و سنت) در یک نقطه ( بستر مناسبات جمعی یا جامعه ) در
برابرهم به جدال برمی خیزند.
بیشتر این رویارویی و جدال، دامنگیر جوامع سنتی و کشورهای محکوم به سنت است؛ و به
تعبیر بهتر: آنعده کشورهایی که تمام هنجارها و معیارهای کلان سیاسی، فرهنگی،
اقتصادی و اجتماعی شان در بستر سنت شکل می گیرد، دچار این جدال اند. این گونه جوامع
بیشتر " روشنفکرستیز" اند؛ اما باعث پیدایی اکثر این حساسیتهای روشنفکر ستیزانه که
از حوزهء مسایل سنتی دربرابر جریان روشنفکری و به ویژه روشنفکر علم می شود، خود
روشنفکر است که با عدم آگاهی از مقولهء کلان سنت، فقط " سنت ستیز" است نه " سنت
شناس". درستی این مسأله روشن است که مهمترین ماهیت روشنفکر، ستیز، نفی و به چالش
برخواستن روشنفکر ( چه درفرایند عمل فردی و چه درفرایند عمل جمعی) است، اما باید
مفهوم این ستیز، نفی و چالش مشخص باشد و باید معین گردد که اگر روشنفکر در رویارویی
با سنت برمی خیزد، کدام نوع سنت را، در کدام مرحله یی از زمان و با چه پیشینه و
شناختی از سنت، می خواهد عوض کند. از سوی دیگر باید محتاط بود که همهء سنت های حاکم
بر جامعه، چهره و هویت خرافی ندارند. بل هستند جوامعی که فقط با داشتن ارزشهای سنتی
کلاسیک ( پارین و وپیرارین) هویت شان زنده نگهداشته شده و اگراین سنتها عوض شود یا
نابود گردد، درآن صورت این جوامع به قول " میشل فوکو": روح یک جهان بی روح خواهد
بود و این حالت، حد اعلای بی خاصیتی پنداشته می شود.
کارروشنفکر در جوامع سنتی، فقط نابودی محض سنت نیست. بل نوسازی سنت، با توجه بر
عقلانیت سازنده و ساختاری در جامعه است.
مهمترین وجه تمایزمیان سنتهای پسندیده و ناپسندیده برای روشنفکر درجامعه، میزان
خوبی و بدی است. از دید معیارهای ارزش شناسانه، آنچه نیک است و جنبهء عقلانیت
متعالی دارد، خوب است و آنچه عکس آنست، " بد " است؛ اما دریافت میزان مسألهء " خوبی
" و " بدی" ( بخرد و نا بخرد، یا عقلانی و غیرعقلانی بودن سنت) بازهم آمیخته به "
ظرفیت آگاهی" است که بدون شک، روشنفکرآگاه، این ویژه گی ( عقلانیت و آگاهی ) را
دارد.
طی دوره های متعدد تاریخ روشنفکری، جامعهء ما تجربه های تلخ و تاریک دورهء روشنفکری
را پشت سرگذاشته است. اساسی ترین عامل پیدایی و بروز اینگونه مشکلات در حوزهء
روشنفکری و بعد در جامعهء ما، ازآنجا ناشی شده که روشنفکر ما درک درست و شناخت ژرف
از مفاهیم " سنت زدگی"، " سنت شناسی" و " سنت پرستی" و- در یک کلام از " سنت "-
نداشته و بیشترهم " نشخوارکنندهء " اندیشه های دیگران بوده و ناآگاهانه در پرتگاه
تقلید مبتنی بر روش کورکورانه، سقوط کرده است؛ و بعد مرتکب اندیشه های واهی و
خیالبافی های وافی گردیده است.
بنابرین یکی از موضوعات محوری کارروشنفکر، شناخت و توجه جدی به اصل مسألهء سنت
ونوسازی است و این بازسازی، نفس مسأله سنت شکنی را با خود دارد؛ ولی این سنت شکنی
زمانی در جامعه معنا و موضوعیت می یابد که به عنوان یک سنت جدید، قابلیت جذب و
ظرفیت جابه جایی را دارا باشد.
پس با توحه به این مسأله، رعایت موارد ذیل لازمهء کار روشنفکر است:
- آگاهی از مقولهء سنت برای روشنفکر، اصل ضروری پنداشته می شود.
- روشنفکر باید قدرت تفکیک از مفاهیم " سنت زدگی" ، " سنت پرستی" و " سنت زدایی "
را دارا باشد.
- رابطهء سنت های ناهنجار و هنجارمندانه را در بافت جامعه شناسانهء آن ارزیابی و
ارزشیابی کند.
- دارای قدرت تأویل، توجیه و تفسیر از مفاهیم سنتی باشد.
- هنگام مطالعهء سنت، جرئت انتقاد و ظرفیت طرح مسایل را داشته باشد.
- بستر "عقلانیت" را دربرابر " افسونزدایی" فراهم سازد.
***
پیوندهای مرتبطه با موضوع:
- جستاری دربارهء" روشنفکری" و نقد مقوله های "افسونگرایی " و "عقلانیت"