رسیدن به آسمایی: 24.09.2007 ؛ تاریخ نشر در آسمایی : 25.09.2007

جاوید فرهاد

چا لش های روشنفکری

 

بحث پیرامون مقولهء روشنفکری و کالبد شکافی همه اء اجزای آن، در یک بررسی مختصر ممکن نیست. گسترده گی این بحث، پژوهش ژرف و فرصت دراز می خواهد تا با استفاده از منابع و مآخذ علمی و با پیروی از شگردهای پژوهشی ، این موضوع دنبال گردد؛ اما به منظور ارایهء یک پیشفرض و مقدمه ای برای ورود به اصل مسألهء " روشنفکری"، بهتراست جستاری به عنوان یک آغازدربارهء این مقوله (روشنفکری) مطرح گردد.

مهمترین مسأله در جامعه، چالش های فراوان و متعدد فراراه روشنفکر و کار روشنفکریست که به نحوی حرکت سیال روشنفکر را به ایستایی می کشاند و ارزش معیاری کارروشنفکری را، به لحاظ قیاسهای ارزش شناسانه زیرسؤال می برد و گاه به نفی یکسرهء ارزشهای آن منجر می شود.

چالش های روشنفکری چیست؟:

درک نادرست از مفاهیم و ارزشهای معیاری در جامعه

شک و نفی اعتقادات و باورهای همگانی

جنون مدرن گرایی

اینها مواردی اند که به عنوان چالش های فراراه کار روشنفکری، از عدم درک فراگیرروشنفکر زاده می شوند و سپس با گذر از یک مرحلهء زمانی معین، به مثله شدن پدیدهء اصیل روشنفکری می انجامند.

به منظور رهیابی بیشتر ، این بخشبندی چارگانه را کالبد شگافی می کنم:

درک نادرست روشنفکر از مفاهیم و ارزشهای معیاری در جامعه:

مفهوم این مسأله برمی گردد به درک یک لایهء روشنفکر و به گونهء هم به عدم درک فراگیر وگستردهء او از محیط و آن چه پیرامون او می گذرد؛ اما این بیماری یک بعدی نگری بیشتر دامنگیر روشنفکران حوزه یی است. روشنفکران حوزه یی و گروهی آنانی اند که بیشتر با بینشهای بستهء ایدیولوژیک و منحصر به فرد، گروه و حوزهء سیاسی خاص شان می اندیشند و تمام ارزشها و مفاهیم کلی و مشترک اجتماعی را جزیی از مفاهیم و ارزشهای سیاسی و حوزه یی خود می پندارند. اینگونه روشنفکران، مفهوم هر نوع واقعیتی را برخاسته از نفس مسایل حزبی ، حوزه یی و گروهی خود می انگارند و دراعمال و بعد تحمیل باورهای شان به این اعتقادند که: کل واقعیت، مفاهیم و ارزشهای معیاری در جامعه، مساوی به خود آنهاست و هرچه ارزش ساختاری و معیاری درزمینه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی درجامعه موجود است، مولود اندیشه و تفکر گروهی و حوزه یی خاص آنان است.

این نوع پندارهای یکسویه، با وجود تناقضات و تضادهای فراوانی که در جامعه برضد آن بلند می شود، دوتا مشکل را به گونهء روشن در برابرخود دارد که منجربه ایجاد چا لش در برابر روشنفکر و سپس روند روشنفکری می شوند:

نخست این که: مردم با اینگونه اعتقاد همخوان نیستند. زیرا در پدیدآوردن و شکل دهی ارزش ها و مفاهیم معیاری درجامعه، ارزش آفرینی، شکل جمعی را دارد.

دوم آنکه: ایجاد ارزش های معیاری و مفاهیم اجتماعی در همهء زمینه ها، هرقدربه گونهء فردی شکل بگِیرد، بازهم این شکل گیری ، مفهوم جمعی دارد؛ زیرا فرد ازیک دیدگاه ، وابسته به جمع است و هرگز مفهوم انتزاعی و مجرد ازاجتماع را ندارد.

پس لازم است که روشنفکر درارزیابی و ارزشیابی مفاهیم و ارزش های معیاری درجامعه، درک حوزه یی و گروهی نه، بل پنداشت درست و فراگیرداشته باشد تا در زمینهء درک و ارزشیابی پدیده ها، مفاهیم " پارادوکس " ها را دریابد.

شک و نفی اعتقادات و باورهای همگانی:

این حادترین مشکل روشنفکری در بیشتر از دو دههء پسین بود و اکنون نیز روشنفکر به نحوی، مصاب به این بیماری حاد وهار در عرصهء روشنفکری است. شک و نفی اعتقادات و باورهای همگانی و پشت پا زدن به مسایلی از این دست، چالش مهمی درحوزه های روشنفکری به وجود آورده است، اما پرسش اینجاست که ریشهء این مشکل از کجا آب می خورد و عامل این "شک و نفی یکسره" کدامست؟ به نظر نگارنده بازهم، ریشهء این مشکل برمی گردد به عدم آگاهی روشنفکر و تعبیریکسویهء آن از مقولهء " شک " و " نفی". بیشتر اینگونه روشنفکران توجیه وشناخت عمیق فلسفی و جامعه شناسانه از مفاهیم " شک" و " نفی " ندارند. فکر می کنند هر پدیده و عنصری که دربارهء آن شک صورت می گیرد، فی نفسه قابل نفی یکسره است؛ درحالیکه این یک برداشت بسیار اصطلاحی و متعارف از مفاهیم شک و نفی است، نه یک شناخت و توجیه به هرحال گسترده و ژرف از اصل مسأله.

" دکارت" در بحث پیرامون مسألهء " شک " ( که به فلسفهء " شک دکارتی") معروف است، تعبیرجالبی ارایه می کند که: انسان در مراحل متعددی از حیات خویش ( به لحاظ فلسفی)، چندین بار به شک و چندین بار به یقین می رسد. این توجیه دکارت به معنی آن است که چون انسان باگذشت هر روز تکامل می کند و گام به گام مسیر تحول و تعالی را می پیماید، ذهنیتش هم تکامل می کند و همینسان باور وپنداشتش نیز؛ آنسانیکه دیروز فکرمی کرد، امروز آن گونه نمی اندیشد، فردا باز هم شک می کند و یقینش وارونه می شود ( پس شک می کند) و این بازی شک و یقین، تا پایان ادامه دارد.

از نظر دکارت، شک به معنی نفی یکسرهء تمام اعتقادات و باورها نیست. شک مرحله یی از جستجو برای رسیدن به یک باور و یقین جدید است.

با استناد براین مورد، اگر مفهوم گسترده و توجیه دقیق از مقوله های شک و نفی در ذهن روشنفکر موجود نباشد، مسألهء " شک و نفی" ( به اعتبار توجیه اصطلاحی منفی اش) بالاخره چالش دیگریست که از برداشت های احساساتی و یکجانبهء روشنفکر منشاء می گیرد و به بروز مشکلات متعدد دیگر دامن می زند. پس ارزش گذاشتن به اعتقادات و احترام گذاردن به باورهای همگانی، لازمهء روشنفکری است.

جنون مدرن ( تجدد) گرایی:

مشکل دیگر، جنون " مدرن گرایی" است. بسیاری از روشنفکران، بدون درک عمیق از مفهوم " مدرن " " مدرنیته" و " مدرنیزم" ، مدرن فکرکردن را تقلید و سپس تمرین می کنند.

در حالی که " مدرن " و " مدرنیته" مفاهیم گسترده یی اند که با یک برداشت اصطلاحی یا لغوی و تنها کتابی، نمی توان به شناخت چند بعدی آن نایل آمد. (1)

مهمترین چالش در برابرروشنفکری، درست از همین جا آغاز می شود. جامعهء سنتی ادای مدرنیست در آوردن روشنفکران را به سخریه و استهزا می گیرد و هر نوع حرکت روشنفکرانهء روشنفکران را، به جست و خیزهای عروسک های کوکی شبیه می داند و در برابرش " شکلک " در می آورد.

اما روشنفکر زمانی می تواند از این " جنون مدرن گرایی" پرهیز کند که شناخت همه پذیر از جامعه و مطالعهء فراگیر از " مدرنیته" داشته باشد و به جای تقلید صرف و تعبد محض در برابر مدرنیسم، به تشریح و نقد همه جانبهء آن بپردازد و این گونه مسایل را بدون درک زمینه و زمان آن، مطرح ننماید.

نآتیتینیت