رسیدن:  2.06.2013 ؛ نشر :  06.06.2013

"سوم عقرب"‏ را دگر‏باره بنگریم ‏

چکیده ها و درس هایی از رویداد 3 عقرب‏

قسمت هشتم ‏


حسن جان یک تن از شهدای رویداد سوم عقرب سال 1344 خورشیدی ‏

درخت خرما از موم ساختن، سهل است‏

و لیک از آن، نتــوان یافت لذت خــرمــا‏

(خاقانی)‏

‏ بازخوانی رویدادهای تاریخی، ممکن است بارآورنده ی نتیجه گیری ها و درس اندوزی های متفاوت باشد. ‏یکی ازعلل آن این است، که اشخاص با توجه به جهان بینی، مواضع و نیازهای فکری و یا سیاسی ‏خویش، از نتایج رویداد های تاریخی می چینند. رویداد سوم عقرب سال 1344 خورشیدی هم نمونه یی از ‏آن گونه دست چین های افراد مختلف و دگر اندیش بوده است. در برخی از منابع که در برگهای پیشتر ‏آورده ایم، به ویژه در ابراز نظر و سخن آنانی که نتیجه گیری خویش را نیز مطرح کرده اند، چنین نتایجی ‏را دیدیم. ‏

به نظرمی آید که منظور درس گیری از یک رویداد، زمانی میسر است، که نخست در گونه ی اتفاق افتاده، ‏یا به شکلی که بوده است، تصویر شود. بازنگری رویداد سوم عقرب، مراجعه به بخشی از تصویرهای ‏ارایه شده نشان داد که تصویر واحدی  از آن رویداد را در دست نداریم. این نارسایی ایجاب می نمود که به ‏شناسایی و نقد گزارش های تحریف شده و جعل آمیز اشاره شود. و تا آنجا که مقدورمان بوده است، بر یافته ‏هایی تکیه نمودیم که معرف سیمای واقعی سوم عقرب اند. در این زمینه هم شایان یادآوری است که این ‏مأمول به گونه ی شایسته و بایسته، حاصل نشده است. زیرا باید مواد و مدارک بیشتری را ملاحظه نمود که ‏به بررسی آن رویداد جامعیت ببخشد وجوانب ناشناخته اش را آشکار نماید. از جانب دیگر، می دانیم که ‏‏"سوم عقرب" عبورگاهی بود به سوی رویداد ها و جریانات سالیان پسانتر از آن. آگاهی بر این جریانات ‏به نوبه در رفع محدودیت معرفت ما بر "سوم عقرب" کومک می نماید؛ زیرا تاریخچه ی حقیقی  (نه جعلی ‏و توجیه آمیز) برخی قابل ملاحظه ی اشخاص و نهادهای تأثیرگذار بر جریانات پس از " سوم عقرب"، نیز ‏اطلاعاتی را ازپشت پرده ی زمان بیرون می آورند.‏

اما، چنان که تا حال دیده ایم، بخش قابل ملاحظه ی کتاب ها و نبشته هایی که در پیوند با رویداد های دهه ی ‏چهل خورشیدی، انتشار یافته اند، پیش منظورِ قالبی و قصد و نیت توجیه و برائت طلبی از اوضاع اسفناک ‏دهه ی پنجاه و پسانتر را دنبال نموده اند. و این در حالی است که نمی توان از انتشار حقایق آن رویداد، نا ‏امید بود. دیر ویا زود مدارک بیشتری در اختیارعلاقه مندان آن رویداد قرار خواهد گرفت.‏

آن چه در بازخوانی رویداد خونین سوم عقرب بازنگریسته و اندیشیده ایم، با کاربرد معیارهای مبتنی بر ‏دموکراسی می تواند به سامان بنشیند. دقیقاً با توجه به واقعیت های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی آن. و با ‏توجه به پسمانی ها و علل آن- عللی که خود همواره مستلزم پاسخ یابی است . بر این مبنا:‏
از آن جایی که شخص محمد ظاهر شاه و گروه همکاران و مجریان لزومدیدهای او، با آوردن دموکراسی ‏در جامعه، آغاز نمودند؛ معیار و ملاک سنجش و عبرت گیری ها را نیز با دموکراسی، در نظر می ‏گیریم. با این تذکر که ممکن است برای کسانی که در چارچوب اندیشیده گی های سردارمحمد داؤود ‏خان مبنی بر مخالفت با چنان دموکراسی، عبرت هایی را به دست بدهند، معیارها و نتایج دیگری را ‏ببینیم.‏

همچنان است برای آنانی، که دیده اند، از تلاش های " دهه ی دموکراسی"، رویداد های خونین و فاجعه بار ‏بعد از کودتای ثور نیز تبارز یافت و جامعه را متأثر نمود؛ استنباط وعبرت خویش را در مخالفت با ‏دموکراسی و دفاع از آموزه های استبدادی، به خورد تاریخ و نسل های آینده می دهند. این گونه درس ‏گیری ها از آن رویداد، جفا در حق نیازهای جامعه ی ما و بی لطفی در تشخیص عوامل اصلی نارسایی های ‏آن دموکراسی و بی توجهی به عوامل مستقل مصیبت زایی است که با دموکراسی سر سازش نداشت. ‏در حالی که ایراد ها و اعتراض ها  و رفتن در پی آسیب شناسی و عوارض آن در برگهای پیشتر، ‏همواره با دلبسته گی به دموکراسی برای افغانستان و منظور گسست ازعلایق استبدادی و دیکتاتوری ‏همراه بوده است.‏

شایان یادآوری است که به منظور جلوگیری از خلط مباحث، وارد بحث و بررسی دهه ی چهل خورشیدی ‏تا کودتای سردار محمد داؤود خان ( 26 سرطان 1352) نشدیم. اما این نکته سزاوار یادآوری است که ‏آن دموکراسی چندین ساله را نمی توان نفی مطلق نمود و از اثرات مثبت آن در حیات جامعه ی وقت چشم ‏پوشید.

بر این بنیاد، تجربه یی را که رویداد سوم عقرب سال 1344 خورشیدی، برجای نهاده است ، برای ارتقای ‏سطح آگاهی تاریخی، خدمت به فرهنگ دموکراسی و مطالبات دموکراسی خواهانه برای افغانستان، باید ‏بسیار طرف توجه باشد. به ویژه در اوضاعی که جریانات از صف آرایی های دشمنانه علیه ‏تجدد، مظاهر تمدن و دموکراسی ستیزانه خبر میدهند؛ و صفوف تمدن جویانه و دموکراسی ‏خواهانه، بار دشواری ها را بر دوش حمل کنند، همه ی تجارب حاصل شده باید به خوبی شناخته شوند. ‏هرچند در خلال برگهایی که پیشتردیده ایم، بار، بار کجروی ها و اشتباهات را نشان داده و انگشت انتقاد ‏نهاده ایم، ولی اگر عصاره ی نگرشی را که تا کنون بر آن رویداد داشته ایم، بیاوریم، این موارد جلب نظر ‏نموده اند :‏

1-‏ کمبودهای ناشی از پیشینه ی استبدادی، در روز" سوم عقرب" تبارز یافت. تداوم حکومت استبدادی ‏از طرف خاندان سلطنتی افغانستان، دور نگه داشتن مردم از آشنایی با دموکراسی و نهادهای ‏مجری و مدافع آن، عوارضی را در روز" سوم عقرب " بازتولید نمود که به عنوان حامل ‏فرهنگ استبدادی بود؛ و دموکراسی را آسیب می رسانید.‏

2-‏ ضعف و نارسایی مدیریت زیان خویش را آشکار نمود.‏

3-‏ نا آشنایی قدرتمندان، به ویژه سردار عبدالولی به فرهنگ تحمل آمیز، اقناعی و توضیحی؛ خوی ‏و عادت به نشان دادن زور که توسل به سلاح سرکوب را بار آورد.‏

4-‏ نبود رهنمود هایی که معرف دموکراسی باشد،برفعالان قطعه های جدا افتاده در مظاهره حاکم ‏بود. ‏

تعداد وسیعی از فعالان آن رویداد، درغم افشأ نظام و نمایش قدرت تازه ولادت خویش بوده اند. ‏

دشمن خاندان سلطنتی، بی باور، بی اعتماد و بی اطمینان بر آن چه سلطنت وعده نموده بود. ‏بنابر آن وظیفه عملاً افشأ حکومت به عنوان آله ی دست سلطنت تعیین شده بود. حتا آنانی که در ‏ظاهر، گام های چنان دموکراسی را تحسین می نمودند، خواستگاه عقیده یی شان در مغایرت ‏با آن قرارداشت. زیرا، به ساختارهایی باورمندی همه جانبه یافته بودند، که نظام تک حزبی ‏معرف آن بود. و هیأت سیاسی آن نظام ، هر گز دموکراسی را برنمی تابید.‏

این بود که در کل نیات سیاسی غالب در آن روز را غایت تفاهم و رفع نارسایی ها، یا به دیگر ‏سخن به جاده ی درست آوردن دموکراسی، تشکیل نمی داد، بلکه کمبود های اجزأ اشتراک کننده بود ‏که همدیگر را به سوی بحران و رویدادی خونین تکمیل می نمود.‏

5-‏ ‏ اصطکاک خونین سوم عقرب، پادشاه را در بحران فروبرد، بحرانی که تا پایان دوره ی پادشاهی ‏اش، او را همراهی کرد. شاهی که هنوز با وجود وعده های مندرج در قانون اساسی قدرت را ‏خود و خانواده اش در دست داشتند، از تعقیب وعده ها در حدودی که میسر بود، خاموشانه فاصله ‏گرفت. درسی که او از آن رویداد گرفت این بود که به سیاست بادا ، باد، گزاره نمود و سرنوشت ‏‏" دموکراسی " را به دست عوامل نهفته و درحال فعالیت داد. عدم توشیح قانون احزاب از آن ‏جمله است که در جای دیگر، پرداخته به آن بیاید.‏

6-‏ رویداد سوم عقرب، فاصله های تعداد زیاد علاقه مندان مسایل سیاسی با حکومت را بیشتر نمود. ‏آن چنان بود که بیشترین جوانان جلب همان نهاد هایی شدند که با حکومت و دربارسلطنتی سر ‏و بالتبع دموکراسی اش، سازش عملی نداشتند. زیرا سرکوب خونین مظاهره ی سوم عقرب، توفیقی ‏برای آن دموکراسی که سلطنت داده بود، بار نیاورد؛ بلکه، زمینه های مساعد گسترش فعالیت ‏مخالفین را فراهم نمود. هنگامی که شعر: "سنگر ما جز کتاب ومعرفت چیزی نبود"، ورد ‏زبان ها گردید، تجلی دل آزرده گی نسلی از جوانان بود که حاضر نبودند برای چنان ‏دموکراسی کاری کنند. بلکه کارشان بهره گیری از دموکراسی برای افشأ حکومت ومقاصد ‏حکومت برانداز بود.‏

7-‏ پنهان نمودن چهره های مقصر و مسؤول خونریزی به ابعاد آن بی اعتمادی بر دموکراسی افزود؛ ‏در حالی که با اعلام دموکراسی، بایسته بود، موازین دموکراسی رعایت می شد. ‏

درسی که آن رویداد دراین زمینه برجای نهاده است، این هم است که نمی توان ادعای ‏دموکراسی نمود، اما، افراد خاندانی را که دست های پرخون دارند، از بازخواست عدالت دور ‏نگهداشت. ‏

افزون برآن دروغ بیماری صدراعظم یوسف خان، خواستگاهی داشت که با دموکراسی ‏سازگار نبود. توسل به وسیله ی سرکوب ، خاطرخواهی سرکوبگران و بی اعتنایی به رنج دیده ‏گان را ارج نهاد . ‏

پایان‏

***

سخنی در فرجام

در خلال قسمت هایی از این نبشته، برخی شواهد، روایات ، نظریات و اطلاعات از نظرگذشته ‏اند. وقتی بر نهایت آن چه گرد آمده است می نگرم، نتیجه این است که یک بخش اطلاعات تازه ‏یی را نشان ما نمی دهند. اما، در میزان با نیازهایی که بررسی سوم عقرب محتاج آنها است، نباید ‏بیش از یک کار مقدماتی در نظرگرفته شود.

از هموطنانی که در زمینه همکاری نموده اند، ابراز امتنان دارم.‏

ن.مهرین ‏

****

لینک های مرتبط با موضوع :

"سوم عقرب" را دگر باره بنگریم - قسمت ششم

" سوم عقرب " را دگر باره بنگریم - قسمت پنجم

" سوم عقرب " را دگر باره بنگریم- بخش چهارم

" سوم عقرب" را  دگر باره بنگریم -بخش سوم

" سوم عقرب" را دگرباره بنگریم - بخش دوم

«سوم عقرب » را دگرباره بنگریم- بخش نخست