رسیدن:  31.03.2013 ؛ نشر :  01.04.2013

نصیرمهرین

 

" سوم عقرب " را دگر باره بنگریم

بخش چهارم

 

 

چند یادآوری مقدماتی پیرامون روایت ها

پیرامون روایت هایی که تا حال نگریسته ایم، شایان یادآوری است، با آن که عهده دار پاسخ همه جانبه به پرسش چگونه گی کیفیت و تشخیص عوامل برانگیزندۀ سوم عقرب نتوانند بود،  اما، تصویری بالنسبه از سطح مظاهره ، بخشی از مطالبات، موقف و برداشت آنها در دست می دهند. اگر  روایت های غرض آلود را در این زمینه یکسو بگذاریم، بقیه در واقع دریچه هایی می گشایند که از آنها می توان به مسایل و قضایای بیشتری نگریست. ازکنار برخی روایت ها نیز نمی توان بدون نقد گذر نمود. همچنان که نمی شود همه را با گفتن «العهدة علی راوی» با پذیرش شیوۀ متقدمان،به صداقت راویان احاله نمود.

روایت هایی را که همراه با خواننده گان بازنگریستیم، در مجموع به دو بخش در نظر می آیند.

گزارش آن عده از شاهدان رویداد سوم عقرب که کم و یا بیش صحنه هایی را دیده ولی وارد تحلیل و تجزیۀ موضوع نشده اند.

کسانی که در تصویر رویداد شیوۀ مغشوش کننده داشته اند. در این مورد به گونۀ مشخص از انکار آقای سلطان علی کشتمند از نقشی که در آن مظاهره داشت، از  ادعای داکتر حقشناس مبنی بر همراهی کارمندان سفارت شوروی با تظاهرات  و از گزارش غیرمسؤولانۀ سید قاسم رشتیا می توان نام برد.

کشتمند با انکار از سهم فعال خویش در آن رویداد، می خواهد وانمود کند که جمعیت نو تأسیس دموکراتیک خلق، در برابر حکومت موقف مخالفت آمیز نداشت؟! در حالی که تفاهم جناح ببرک کارمل با داکتر محمد یوسف خان در محدودۀ وحدت عمل انتخاباتی بود و مانع آن نشده بود که نماینده گان آن جمعیت به شمول ببرک کارمل ، به داکتر محمد یوسف خان رأی منفی ندهند. عیب دیگر کشتمند این است که با این موقف خویش مانع طرح این پرسش می شود که : جمعیت دموکراتیک خلق، چی رهنمودهای مشخصی را مطرح نموده بود؟ این موضوع را در ادامه بحث ها دنبال می نماییم .

ادعای آقای داکتر نصری حقشناس مبنی بر حضور کارمندان سفارت شوروی در مظاهرۀ سوم عقرب، نخست از نگاه روایت نگری شاهدان سزاوار تأمل است. زیرا هیچ راوی دیگری چه آنانی که روایت های شان انتشار یافته و چه دیگران حضور  روسی ها را در مظاهره ندیده اند. آن چه را می توان در مورد چنین ادعایی در نظر آورد، این است که جناب داکتر حقشناس، کوشیده است بگوید که این شوروی ها بودند که سوم عقرب را آفریدند!! خواستگاه چنین کوشش سیاسی، از زمانه یی نشأت نموده است که قوای شوروی در افغانستان حضور داشت و بخش وسیع مردم کشور را نفرت مهار ناشدنی علیه نیروهای اشغالگر فرا گرفته بود. عیب کار آقای حقشناس این هم است که با نشان دادن چنان محرک ادعایی، عوامل دریافت وقوع رویدادسوم عقرب را در هالۀ ابهام می نهد. اما، سید محمد قاسم رشتیا در حالی که هنگام بروز رویداد در دفتر کار وزارت مالیه نشسته بود، تصویر تحریف شده یی را پیش می کشد که گویی گزارشی بوده است برای محمد ظاهر شاه. منابع مختلف گفته اند که داکتر محمد یوسف از مخالفت وسیع علیه او آگاهی یافت. از اینرو بار دیگر از عضویت اش در کابینه معذرت خواست. آگاهی او از ابراز مخالفت های جدی و بازتاب آن در سوم عقرب، بی توجهی عمدی در تهیۀ تصویر یک رویداد تاریخی، چنان تصویر غلط را در کتاب خاطرات سیاسی او پیرامون سوم عقرب بار آورده است.

به برخی از  روایت های دیگر در موارد مشخص اشاره می نماییم . اما در اینجا چند یادآوری دیگری را نیز لازمی می دانم : با توجه به نبود کار متمرکز پیرامون سوم عقرب، و با توجه به تبارز رویدادهای پراکنده و جدا افتاده از هم، جای تهیۀ اطلاعات بیشتر خالی است. بعضی هموطنان( چند تن به احتمال بسیار با نام مستعار) طی صحبت تیلیفونی از تعدادی اشخاص و اطلاعات تذکرداده اند، اما، متأسفانه همین که برای ایشان گفته شده است که لطف نموده سخنان خویش را بنویسید و با نشانی دقیق بفرستید، به وعده وفا نکرده اند.

اما سخنان یک تن را می آورم که کسان دیگری نیز آن را گفته اند:" والله یک تعداد داخل صنف مکتب ما شدند و ما هم از خدا خلاصی از درس را می خواستیم، رفتیم با مظاهره چیان "

فردی هم سالها پیش برایم از سوم عقرب قصه می نمود، باری گفت که روز سوم عقرب " به من گفته شد همه رفقا را خبر کن که وقت افشای خاندان حاکم رسیده است "

پسانها چند باری به وی گفتم که همان موضوع را بنویس، امروز و فردا کرد، هنگامی که گفتم : این سخن ات برای دریافت عوامل محرک گوشه یی از مظاهرۀ سوم عقرب و ترکیب آن ، بسیار با اهمیت است، من آن را می نویسم و از خودت نام می برم ،  واکنش وی نخست انکار از وعدۀ پیشین بود و سپس تهدید کرد که " اگر از من نامی برده شد، منتظر دعوای من و مکتوب وکیل باشی . . . "

در روایت ها به موجودیت یک مطالبۀ مشترک توجه نموده ایم و آن آرزوی شرکت در شورای ملی و شنیدن سخنان وکلا است. به سخن دیگر جلسۀ شورا باید علنی می بود. هنگام تأمل پیرامون این مطالبه،به موانع تخنیکی و استدلال مقامات دولتی و قلمزنان مخالف مظاهره روبرو می شویم. آنها به بسیار سهولت مانند هرکس دیگری که گنجایش شورا را در نظر آورد، چنان مطالبه یی را ناممکن می دانند. گرچه نا آگاهی ، بی تجربه گی ، نارسایی واگردقیقتر گفته شود، بی کفایتی مقامات مسؤول در این مورد نقش خود را داشت؛ اما پذیرفتن چنین مطالبه یی به عنوان طرح محوری مظاهره، تنزل سطح پذیرش عوامل رویداد سوم عقرب است. این است که به نظر نگارنده، خواهش شرکت تعدادی از مردم در شورا و شنیدن مستقیم سخنان نماینده گان، ظاهر قضیه است. در پشت سر آن جوانه های محرک و نهفته هایی وجود داشت که با استفاده از قانون اساسی 1343 فرصت چنان روییدن یافته بودند. این موضوع را زیر عنوان حقیقت موضوع چی گونه بود دنبال می نماییم .

حقیقت موضوع چگونه بود؟

الف : پیش زمینه ها

تلاش های خاندان سلطنتی

حکومت سلطنتی افغانستان پس از توفیق سرکوب های مورد نیاز سیاست تثبیت قدرت، از طرف محمد هاشم خان صدراعظم، شاه محمودخان را که در همه موارد با برادر همیاری و مشارکت داشت؛ اما دارندۀ سلوک شخصی متفاوت با هاشم خان بود، با سیاست نرمش پذیری کوتاه مدتی رویکار آورد.

چرخشي که در سياست دربار سلطنتي در نخستين مرحلۀ صدارت سردار شاه محمود خان رونما شد، پاره يي از آزادي ها، انتخابات دورۀ هفتم شورا و انتخاب روئساي  بلديه (شاروالي ها) را با خود همراه داشت. گمان بر این است که انگيزه هاي آن رویکرد را بهره برداري اقتصادي و مقابله با پيامدهاي بحران ناشي از جنگ دوم جهاني تشکيل مي داد. اما پيامد آن ، سهمگيري  جدي و تحرک جنبش گونه يي بود که اصلاح طلبي ها و تمايل به پيشرفت هاي متنوع اجتماعي و اقتصادي و ايجاد ساختاري با بنيادهاي مشروطه از آن سربرمي آوردند. حضور مؤثر نشريات انتقادي، علاقه و سهمگيري مردم در انتخابات، تبارز چهره هاي مردمي و گسترش مطالبات صنفي در حريم دانشگاه کابل، سبب شدند که حکومت نگذارد انتخابات دورۀ هشتم شورا، گام رشد یافتۀ دورۀ هفتم را تداوم ببخشد.

بنا بر آن، حکومت به امکان هردم ميسر يا ابزار تقلب و مداخله روي آورد و با گام تکميلي سرکوبگرانه، پيشکسوتان حرکت را زنداني نمود. اين سرکوبگري ها در زمان شاه محمود خان يا خود همان صدراعظم "دموکراسي بخش" عملي شد.

با برکناري او، صدراعظم جديد، سردار محمد داؤود خان، بر بنیاد باورمندی های سیاسی خویش، با بي اعتنايي بيشتر به آرأي مردم روی آورد. در واقع احيأي ساليان صدارت محمد هاشم خان را در پيش گرفت و خودرايانه به حکومت پرداخت. اصلاح طلبان امور و مشروطه خواهانی که در زمان شاه محمود خان سرکوب نشده بودند، در وقت صدارت داؤود خان از طریق سیاست های بهتان آمیز و دسایس به زندان فرستاده شدند. پس از آن حکومت باز هم " شورای ملی " بی رنگ و بی هویت را در دست داشت. شورایی که پس از دورۀ هفتم، مجالس و گردهمآيي هاي آن، همان چهره و کارکرد شوراي ملي محمد نادرخان و محمد هاشم بود. در نتیجه، بار ديگر مردم افغانستان از مزاياي آن اندکی از دموکراسي و انتخابات، آزمون ها، تجربه اندوزي و معرفت يابي هاي آن، محروم ماندند.

سرکوب هایی که پیشتر قشر اصلاح طلب جامعه دیده بود، و مظالم رنگارنگ، تبعیض ها، رشوه ستانی ها، بی بازخواستی ها، فقر و گرسنه گی اکثریت مردم، نه تنها بی اعتمادی و بی اطمینانی بر هرگونه وعده های حکومت سلطنتی را با خود داشت ، بلکه، به بدبینی و گرایش فعالیت های پنهان به سوی فعالیت های مخاصمت آمیز رسیده بود.

وقتی از سرکوب ها سخن در میان می آوریم، شایسته است که همه ابعاد آن را بشناسیم. خانواده های زندانیان سیاسی را با درد ها و رنج هایی که متحمل شده اند بشناسیم. در نظر آوریم که حکومت به طور مثال 500 زندانی سیاسی را اعدام و یا در زندان آزار داد. اکثریت آن 500 زندانیان و اعدام شده گان، دارای فرزند و یا فرزندانی بودند. در پهلوی آنها تعداد بیشماری از نزدیکان و مردم دیگر، با مغضوبین همنوایی داشته و در سینه های شان بذرن فرت کاشته می شد( شکل گیری افکار سیاسی آنها را در برگهای بعدی می بینیم ). فرایند این نفرت زایی و رشد آن متأسفانه بسیار اندک در معرض تحقیق و شناسایی قرار گرفته است. بگذریم از موجودیت انبوه جعل و تحریف منابع داخلی و خارجی (1) که در زمینه دسترسی به آن رنج ها و کارکرد بعدی آنها در برابر حکومت اثر گذاشت؛ اما به عنوان یکی از حقایق نهفته حرکات مخالفت آمیز را شکل می داد. به قول شادروان شاپور روئین یار: چند تن از اعضای خانواده های عذاب دیده کافی بود که سوم عقرب را به هر طرف ببرند (2)

این است که اگر حکومت طی سالهای متمادی توانست تعدادی از نخبه گان و اصلاح طلبان مورد نیاز تعالی جامعه را به بند بکشد، چندین برابر آن ها، به شمار مخالفینی افزود که در شروع دهۀ چهل خورشیدی صف بندی ها را شکل می دادند.

در تداوم حکومتداری و تغییر شیوه ها در شروع دهۀ چهل خورشیدی دربار سلطنتی را سرگرم تجدید نظرهایی در زمینۀ حکومتگری می بینیم. محمد داؤود صدراعظم سرگرم مباحثه و مکاتبه با محمد ظاهر شاه است. منظورش بیشتر ابقای صدارت خودش است، با تکیه بر نظام تک حزبی، و ناظر بر حل اختلافات داخلی سرداران، به ویژه کنار زدن سردار تازه نفس سردار عبدالولی و نگهداری شاه در حاشیه. اما ، محمد ظاهرشاه ، طرح ون قشۀ خویدش را داشت. طرح و نقشه یی که دهسال پایان پادشاهی او نمایانگر آن است.

ادامه دارد

..................................................................................................

توضیحات و رویکرد ها

1- یکی ازنمونه های اشتباه آمیز پژوهشگران خارجی،اشتباه وارتان گریگوریان، پژوهشگر نام آور است. برای آنکه منظوراز اشتباه او بیشتر توضیح شود،از نبشتۀ انتشار نیافتۀ خویش که حاوی نکات انتقاد آمیزبربرخی از تحریف های او پیرامون حکومت سردار محمد هاشم خان می باشد، برگهایی را در پیوند با موضوع انتشار می دهم.

تصویر نادرست سردارمحمدهاشم خان از قلم  وارتان گریگوریان

2- شاپورروئین یار درزمستان 1357 برایم ازچگونگی سیاسی شدن خویش گفت. از جمله این سخنان او را می آورم: در روز 2 عقرب با یک دنیا علاقه رفتم طرف شورا. فکر می کردم که چند نفری آنجا خواهند بود. دیدم که صد ها نفرجمع شده اند. درروز 3 عقرب فکر میکردی که تمام اولادهای مردمی که خاندان سلطنتی آنها را جور داده بودند، در مظاهره استند . . . "

شایسته است در بارۀ شاپور روئین یار این معلومات را نیز بیفزایم که او نیز مانند مرحوم انجنیر محمد عثمان در سال 1344 با سازمان جوانان یا نهادی که بعدتر در سال 1347 جریدۀ شعلۀ جاوید را انتشار داد، پیوندی نداشت. بعدتر با شعلۀ جاوید همکاری نمود. سال 1351 مقاطعه کرد. تحول فکری دید، می گفت: " من دمکرات هستم نه مارکسیست و پایبند چیزی به نام ایدئولوژی نیستم ". با استاد واصف باختری دیدار هایی داشت. طرح مشی مستقل ملی را او مطرح کرد، اما می گفت که از باختری گرفته ام . در کنفرانس قوس سال 1357 چند گروپ، عضو مرکزیت انتخاب شد. در نشست مؤسس ساما حضور داشت. با آن که عضو هیأت تحریریه انتخاب شده بود، اما دیگر ارتباطی با ساما نگرفت. اطلاع " خاد" از مخالفت او با حضور قوای شوروی ، شرکت او در نشست مؤسس ساما و یک دیدار شخصی با شهید نادرعلی پویا، سبب ساز اعدام او در سال 1362 شد.

***

لینک مطالب مرتبط با موضوع:

«سوم عقرب » را دگرباره بنگریم- بخش نخست

" سوم عقرب" را دگرباره بنگریم - بخش دوم

" سوم عقرب" را  دگر باره بنگریم -بخش سوم

تصویر نادرست سردارمحمدهاشم خان از قلم  وارتان گریگوریان