رسیدن به آسمایی:16.08.2009 ؛ نشر در آسمایی: 17.08.2009

کاوه "شفق" آهنگ

 

محصل استقلال کیست؟

 

خدمت محترم مهندس شاه امیر فروغ

 

 

نوشته یی خواندم در سایت خاوران از محترم مهندس شاه امیر فروغ به جواب نوشته َ محترم آصف آهنگ که آقای آهنگ در مورد استقلال به ویژه جنگ تل نوشته بودند. خواننده گان گرامی می توانند نوشته ُ محترم آصف آهنگ را در سایت گفتمان تحت عنوان «تاریخ استبداد بعد از مرگ مستبد نوشته می شود» و اعتراض نامه ُ آقای مهندس شاه امیر فروغ را در سایت خاوران تحت عنوان "استقلال کشور محصول ایثار کیست" از نظر بگذرانند.

 

آقای آهنگ در نوشته ُ شان به دو نکته ُ مهم اشاره نموده اند که خواننده را بیشتر به تفکر وامی دارد. ایشان به حیث یک مورخ ریالیست به دو موضوع زیر اشاره می کنند:

 

1ـ این که پشتیبانی از رهبران آزادیخواه هند، امان الله خان را محبوب القلوب ِ مردم هند کرده بود. امان الله خان با حرکات سیاسی که در این زمینه انجام داد، روحیه ُ قیام آزادیخواهانه را در اذهان مردم هند تحریک کرد و این خود خطر جدیی برای انگلستان محسوب می شد. از دست دادن هند، وضعیت اقتصادی و موقعیت سیاسی انگلستان را در عرصه ُ جهانی متزلزل می ساخت، زیرا انگلستان " گاو شیری " اش را از دست می داد و خطر دست یافتن روسیه به آبهای گرم بعد از قرنها تلاش، به واقعیت می پیوست. به ویژه ، همانطوریکه آقای آهنگ اشاره نموده اند، تازه جنگ جهانی اول خاتمه یافته بود و انگلستان توان جنگ در مقابل قیام ملی هندوستان را در خود نمی دید، زیرا دامنه ُ  این قیام از سرحدات هند بیرون می شد و منجر به مرگ اقتدار سیاسی و اقتصادی انگلستان در منطقه و جهان می گردید.

2ـ این که، در تواریخ درباری ِ ما، جنگ تل را شکست انگلیس نشان می دهند، زیرا محمد نادر خان به حیث سپه سالار آن را رهبری می کرد، و چون تواریخ درباری ما " پای تا سر ناتمامی است و سر تا پا غلط " موضوع جنگ تل نیز یک جعل تاریخی است که محترم آصف آهنگ با آوردن چند سند که یکی آن از ظفر حسن ایبک، همکار نادر خان است، نشان می دهد که نادر خان در جنگ تل شکست خورده بود، اما با استناد به ایبک، غبار و فرهنگ، فرمان متارکه ُ جنگ از مرکز، باعث حفظ آبروی نادر خان گردید.

لهذا هر انسان اندیشمند این سووال را مطرح می کند که وقتی افغانها در تمام جبهات شکست خوردند، پس انگلیس چه گونه حاضر به متارکه شد و استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت؟ آقای آهنگ جواب این سووال را از دید خود ارایه نموده اند که هم در نوشته ُ شان و هم در این مختصر ذکر شد. حالا هر انسان اجازه دارد که موافق یا مخالف نظر آقای آهنگ باشد، زیرا این یک بحث تاریخی است و هر انسان نظر به اسناد ِ دست داشته تحلیل خود را از مسایل دارد. و اما آقای مهندس شاه امیر فروغ تمام بحث تاریخی را رها نموده اند و خود را فقط و فقط به نام مبارز شهیر مرحوم غبار چسپانده اند که چرا آقای آهنگ در خصوص جنگ تل، تبیین میان آنچه را مرحوم غبار در جلد اول و جلد دوم اثر خویش نوشته اند، ذکر کرده است.

خدمت آقای مهندس شاه امیر فروغ عرض شود که تاریخ را نمی توان با احساسات و قهرمان پرستی روشن ساخت. احساسات هر انسان برای خودش ارزش دارد، نه برای روشن نمودن تاریکی های تاریخ. بیشک که مرحوم غبار یکی از مبارزین به نام در دو دوره ُ اخیر جنبش مشروطه اند. جهت مزید اطلاع آقای مهندس شاه امیر فروغ یاد آور شوم که آقای آهنگ از همرزمان، نزدیکان و همسازمانی های مرحوم غبار هستند. ایشان با مرحوم غبار در "جمعیت وطن" همرزم بودند و به خاطر آرمانهای مشترکی که داشتند، هر دو، سالها رنج زندان و شکنجه را کشیده اند. زمانی هم که داکتر نجیب نام حزب خلق را به اسم " وطن " تغییر داد، آهنگ در کابل زنده گی می کرد و اعتراض نامه ُ مفصلی در روزنامه ُ پیام، تحت عنوان " وطن نام جمعیت وطن بوده است " نوشت که به تاریخ 23 جوزای 1369 به نشر رسید و در مطبوعات برون مرزی نیز انعکاس وسیع یافت. همین آهنگ بود که چندی قبل در مورد غبار نوشت: " قامت افراشته ُ غبار هیچ گاهی در مقابل استبداد خم نگردید ". لهذا آقای مهندس، لطفا ً آب را دیده موزه را از پا بکشید. آهنگ قصد دعوی با غبار را ندارد؛ وی غبار را بسیار بهتر و بیشتر از حد ِ احساسات ِ این و آن می شناسد.

اگر موازین علمی را مراعات نماییم، هیچ گاهی به حیث مهندس در مورد یک اثر تاریخی نمی نویسیم که " کتاب بی نظیر افغانستان در مسیر تاریخ "، زیرا نخستین جمله  یی که در رابطه با کار های تحقیقی می آموزیم اینست که بیان احساسات شخصی، ارزشی برای کار علمی ندارد، یعنی به مسایل علمی باید objektiv نگاه کرد نه subjektiv. آقای آهنگ می خواهد به خواننده بگوید که محمد نادر خان نیز مانند سپه سالار صالح محمد خان شکست خورد و اگر مرحوم غبار در جلد اول اثرش از شکست نادر خان یاد نکرده برای این است که می خواسته اثرش را در همان ایام به نشر برساند و اما در جلد دوم که از روحیه ُ اثر پیداست که مرحوم غبار قصد نشر آن را به آن زودی ها نداشته است، مسوولیت تاریخی خود را ادا نموده و واقعیت جنگ تل را نوشته است. و اما این که جناب آقای مهندس هیچ فرقی  در رابطه با آنچه در جلد اول و آنچه در جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ در مورد جنگ تل آمده است، نمی بینند، دقت شان در موضوع، سخت سووال برانگیز است، زیرا مرحوم غبار موضوع را در هر دو جلد با نثر شیوا و بیان ساده در زبان فارسی نوشته اند!؟ باز هم توجه بفرمایید:

 

افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول، ص 764 ـ 768:

وقتی که سپهسالار محمد نادرخان در 24 اپریـل 1919 وارد شهر گردیــز شد و عـزم رزم بــا دولت انگلیس را آشکـارا نمود در سرتاسر پاکتیــا غریو عمومی برخواست و جنبش مردم شروع شد، موکب قومندانان افغانی در خط عبـور و تمام جبهات با فریاد های هزاران شلیک تفنگ و صدای طبل ونای مـرد و زن استقبال میشد، بینندگان احساس می کردند که اعلام جنگ با دولت انگلیس در منزلت جشن عروسی در بین این مردم قهرمان تلقی میشود.این بود که هــــزاران مرد مسلح از تمـــام مناطق پاکتیا، احمدزایی و طوطاخیل، منگل، جدران، جاجی، چمکنی، تنی، خوست، احمد خیل، حسن خیل، هاشم خیل، خروتی و هزاران نفر قهرمان گمنام دیگر که تاریخ به ضبط نـام های شان قــادر نشده بیرقها بستند و درمیدانهای جنگ حاضر شدند. این احضاربه جنگ عمومی چنانی که در جهان معمول است از طرف دولت و صنوف ردیف و احتیاط وزارت جنگ و یا قرعه و حواله رسمی نبـود، و هم طوریکه معمول است اسلحه و آذوقه این سپاه از طرف دولت پرداخته نشده بود. این احضار به حــرب عمومـی از مختصات و مشخصات ملی افغانستان بوده و هست که در طی تاریخ برای حفظ آزادی و طرد تجاوز اجنبی نشان داده اند. این تنها در داخل حدود رسمی افغانستــــان نبود بلکه در سرتاسر اراضی افغــان نشیـن تا سواحل سند عین طوفان هیجان ملی در حالت مد و طغیان واسباب هراس امپراطوری انگلیس گردیده بود شانزده هزار مرد مسلح که یازده هزار تفنگ عصری هم داشتند از مردم مسعود، هفـت هزار جنگ آور از مردم وزیر، دوازده هزار نفر از مــردم اورکــزایی برهبری مجاهد معروف ملا محمود آخنــد زاده و هزاران نفر افریدی و خیبری و توری و غیره در سرتاسر جبهه شرق در مقابل دشمن خارجی برای مبارزه استاده بودند. . .

سپهسالار محمد نادر خان در 26 می 1919 بطور ناگهانی با ده هزار لشکر«ملی» از مردم خوستی و وزیری و غیره و سه هزار عسکر منظم و دو توپ « هاوتزر » و هفت توپ دیگر در محاذ تل رسید. این قوا بلادرنگ نقاط حاکمه و قصبۀ تل را اشغال و در 28 می در زیر باران گلوله طیاره هـــای دشمن (در طی همین بمباران طیارات انگلیسی بود که احمد جان خان کمیدان کابلی شهید شد.)، قلعه جنگی تل را زیر آتش «هاوتزر» ها قرار داد و به سرعت ذخایر تیل و چوب و آذوقه قلعه را با استیشن های بیسیم و ریل آتش زد. قطعات «فرانتیرکاستبلری» دشمن از موضع خود فرارکرد و ذخیره آب مورد خطر واقع شد. آتش باری توپخانه افغانی دیگر گـُــل شدنــی نبــود، تا فصیل قلعه تل و قشله های قلعه منهدم گردید. ملیشیایی ها انگلیسها را ترک گفتند و از تل خارج شدند. بالاخره قوای انگلیس تاب نیاورده دست از جنگ کشید و بیرق تسلیم برافراشت. مهاجمین افغـــانی متوجه بیرق تسلیم نشدند و یا نخواستند بشوند پس هجوم دوام کرد و سپاه و افسران انگلیسی از دروازه دیگر قلعه فرار کردند. قشون فاتح افغانی داخل تل شده بیرق افغانستان را برفراز آن افراشتند. در عوض، قومندانی اعلی انگلیس جنرال اوستاس قومندان مدافع و ناکام تل را معزول و در هند احضار کردند و بعد ها جنرال دایر در عوض او منصوب گردید. . .

در حالی که قوای فاتح افغانی قلعه ُ مهم تل را در دست داشته و کوهات و پشاور را تحت تهدید قرار داده بود، و قوای افغانی میتوانست به یک حرکت جناحی در پشاور بیفتد و سپاه خیبر انگلیسی را معدوم و هر دو کناره ُ دریای سند را در زیر پای استعمار امپراتوری به توده ُ آتشی تبدیل نماید. ولی این چنین نشد زیرا پایتخت کابل بدون مشوره با قوماندانان محاذات جنگ، بدون مشوره با مردم افغانستان، خواهش متارکه ُ دولت انگلیس را پذیرفته و به قوماندانان خود در تمام محاذات جنگ امر تخلیه ُ مناطق مفتوحه و عقب کشی از سرحدات صادر کرد. لهذا سپاه فاتح افغانی خواهی نخواهی رجعت کردند و نقاط مهمی که با خون مردم و عسکر افغانی فتح شده بود دوباره (به شمول قلعه ُ جنگی تل) به دست دشمن افتاد، زیرا پشت جبهات افغانی یعنی دولت مرکزی و دربار معنا ً متزلزل بود. "

 

افغانستان در مسیر تاریخ، جلد دوم، ص 32:

" شاه امان الله خان در جنگ سوم افغان و انگلیس، چانس شمولیت و کسب افتخار بین المللی برای نادر خان بداد و بعد از فتح حرب، میناره ُ استقلال را بنام او بساخت. آنگاه خواهران خود را به برادران سپه سالار (شاه ولی خان و شاه محمود خان) تزویج نمود. سپه سالار، وزیر حربیه و برادرانش جنرالهای سپاه گردیدند و اینهمه اسباب شناسایی و شهرت نادرخان در سر تا سر افغانستان شد. گرچه سپه سالار محمد نادر در جنگ تل میدان را گذاشت و می خواست عقب نشینی کند، ولی شمس المشایخ جلو اسبش را گرفت و نعره زد که: کجا میروی؟ نادر خان گفت «الساعه مخبر سرحدی رسید و خبر داد که قوای زیاد انگلیس تجمع کرده و اینک به حمله مبادرت میکنند» شمس المشایخ گفت از این چه بهتر، مگر ما و شما شهادت نمیخواهیم؟ سپه سالار مجبورا ً بایستاد و جنگ آغاز شد و انگلیس ها در هم شکستند. معهذا در حمله ُ متقابل انگلیس در تل، سپه سالار به عقب کشید و قلعه ُ مفتوحه را به دشمن گذاشت. او در راه عقب نشینی بود که فرمان شاه رسید و از متارکه ُ رسمی دولتین اطلاع داد و این حادثه باعث نجات شهرت سپه سالار گردید. "

 

حالا اگر آقای مهندس از جملات بالا چنین می پندارند که بعد از حمله ُ متقابل انگلیس در تل، نادر خان به تنهایی سوار بر اسپش از میدان جنگ فرار کرد و دیگران تا آخرین قطرات خون جنگیدند، یک اندازه  احساساتی و بی پایه است، زیرا در حمله ُ متقابل انگلیس، قوای افغانی شکست خورد و رو به فرار نهاد که یک واقعیت است. حالا، چرا باید ما واقعیت های تاریخ را وارونه جلوه داده و مرتکب جعل تاریخی گردیم؟ و اگر آقای مهندس هنوز هم می پندارند که هیچ فرقی در طرز بیان میان جلد اول و دوم ِ اثر مرحوم غبار وجود ندارد، زهی درک ِ عمیق.

در اینجا می خواهم به دو موضوع اشاره کنم. اولا ً این که مرحوم غبار با این کار مرتکب کدام خیانتی نگردیده اند، بر خلاف، به حیث یک سیاستمدار آگاه، نهایت ِ ذکاوت و شم سیاسی شان را نشان می دهد، و با آن چه در همان رابطه در جلد دوم اثرش نوشته است، حد ِ امانت داری و درک درست شان را، به حیث مورخ، از مسوولیت نمایان می سازد. مگر گالیله در زمان قدرت کلیسا چه کرد؟

ثانیا ً این که، چرا ما نباید اجازه داشته باشیم که به هر اثر و نوشته یی با دید انتقادی نگاه کنیم؟ تا به حال نشنیده و ندیده ایم که کسی در مورد حتا بزرگترین مورخین گفته باشد که وی حرف آخر را در تحقیق و تحلیل تاریخ ابراز داشته است، زیرا حرفیست مسخره و هیچ انسان خردگرا و آشنا با علم، به این بی مسوولیتی تن در نمی دهد. و اما قهرمان پرستی و یک جانبه قضاوت کردن از ویژه گی های افکار عقب افتاده است، در حالی که انسان بالغ، به ویژه در مسایل اجتماعی، پیوسته با دید انتقادی می نگرد و هیچ حرفی را کلام خدا نمی پندارد. هر چند " افغانستان در مسیر تاریخ " اولین تاریخ غیر ِ درباری در کشور ما است، با آنهم حرف آخر در تاریخ نیست و در مورد ارزش علمی و تاریخی آن، بهتر است کسی ابراز نظر کند که صلاحیت آن را دارد، یعنی، از علم تاریخ و متود تاریخ نگاری آگاهی لازم  داشته باشد. و آنچه آقای مهندس، سخت غیر مسوولانه و بی اساس، در مورد اثر مرحوم فرهنگ "افغانستان در پنج قرن اخیر" نوشته اند، خدا می داند که فردا جواب خدا را چه خواهند داد!؟

 

موضوع دوم که محترم مهندس شاه امیر فروغ با احساسات پاک انسانی مطرح می کنند و آن را بر آقای آهنگ خرده میگیرند، شهادت مردم در جنگ استقلال است که گویا آهنگ آن را در نظر نگرفته است.

آقای مهندس ! چه گونه ممکن است، انسانی که پدرش میرزا محمد مهدی خان چنداولی، برادرش محمد یونس مهدوی و دیگر اعضای فامیلش مانند غلام سرور جویا، میرعلی احمد شامل، علی احمد نعیمی و . . . برای آزادی و سعادت ملت، جام شهادت را نوشیده اند، شهادت مردم را از یاد ببرد؟ اما باز هم خاطر نشان می گردم که بحث تاریخی، به روی اسناد و متود علمی صورت می گیرد. در نوشته ُ آقای آهنگ حرف روی این نیست که مردم شهادت داده اند یا خیر، بلکه تحلیلی از نقش محرکین واقعه صورت گرفته است. اگر برخورد تاریخی ما به روی احساسات کاذب نباشد، نیک متوجه می شویم که نیروی مردم بیچاره ُ ما پیوسته مورد سو ُ استفاده قرار گرفته است، یعنی این که مردم هیچ گاهی ثمر جانفشانی های خود را نچیده اند. برای کسب استقلال در مقابل انگلیس جانفشانی کردند، ثمر آن را نادر خان و انگلیس چیدند؛ در مقابل روس، جهان را به حیرت درآوردند، ثمرش را جنگ سالاران و باداران شان چیدند. لهذا بایستی آن چه در پشت پرده اتفاق می افتد، روشن گردد که چرا " مردم افغانستان بعد از هر غسل خون همان لباس خونین کهنه را دوباره به تن می کند؟ " چرا کشور ما با وجود اینهمه ایثار و فداکاری و قهرمان ها و آثار بی نظیر هنوز نیز از جمله ُ عقب افتاده ترین کشور های جهان است؟ آیا اینهمه ایثار و فداکاری مردم، خردمندانه صورت گرفته است یا این که کسانی برای اهداف خود مردم را فریب داده اند؟ و اگر مردم فریب خورده اند، باید روشن گردد که چرا مردم ما پیوسته فریب این و آن را می خورند و ملت و مملکت به خاک و خون کشیده می شود؟  برای روشن کردن عوامل اصلی، باید به سراغ علم رفت و موازین علمی را رعایت کرد. مطرح کردن اندیشه، مردم را از تاریکی های تاریخ بیرون می کشد و حرکت فکری ببار می آورد، اما خود را سینجاق یخه ُ کسی کردن و هی شعار دادن، تاریکی ذهن و مخنث بودن اندیشه ُ آدم را نمایان می کند.

 

جهت حسن ختام ِ عرایضم، حرفی از "آندره ژید" متفکر فرانسوی را پیشکش اهل "خرد" می نمایم:

 

"ناتانالی ِ من، بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد، نه در آنچه تو می نگری."

 

با عرض ادب

 ------

* این که به جای «محصل استقلال»،  «محصول استقلال» نوشته شده است، یک اشتباه تایپی می باشد که آقای مهندس شاه امیر فروغ باید این دعوی شان را با محترم امان معاشر حل و فصل کنند. " عفو کن استغفرالله، می شود قرآن غلط "

خاوران:

- استقلالِ کشور محصولِ ایثارِ کیست - مهندس شاه امیر فروغ

-  محصول استقلال افغانستان کیست؟ - امان معاشر