از سایت خاوران

استقلالِ کشور محصولِ ایثارِ کیست

 

نوشته شده توسط مهندس شاه امیر فروغ   

جمعه ، 23 اسد 1388 ، 19:01

مهندس شاه امیر فروغبتاریخ بیستم مردادماهِ سالِ روان، نوشته یی را بقلمِ بزرگواری بنامِ آقــای «امــان معاشــر» در سایــتِ وزینِ خاوران، مطالعه نمودم. در این نوشته که زیرِ عنـــوانِ «محصول استقلال افغانستــان کیست؟» و در واقع مصاحبۀ ایشان با استادِ ارجمند «جنابِ آقای آصف آهنگ» میباشد، توجهِ حقیر به دو نـــکته معطوف گردید:


نخست در موردِ ”عنوانِ مقاله » که بصورتِ سؤالی در متنِ نوشته مجدداً تکرار و به شکلِ زیر مطرح گردیده است «استاد محترم آصف آهنــگ! محصول استقلال افغانستان کیست؟» به نظرِ ایـن کمترین، این جمله از نظر دستور زبان غلط بوده واگر واقع بینانه به جملۀ فوق نگاه کنیم با عرض پوزش ازجناب آهنگ بعنوانِ جوابگو، که متوجه اشتباهِ انشایی این جمله نشده انــد، در موردِ معنـی کلمۀ «محصول» به استحضارِ میرسد طوریکه ایشان خود وقوفِ کامل دارند، این واژه را در لغتنامه، چنـیـن معنی کرده اند:

یک - آنچه نتیجۀ فعالیتی باشد، مانندِ «محصولِ کـــارخانــه، محصولِ معـدن و غیره».

دو - به فراورده های کشاورزی گویند مثـلِ «محصولِ گنــدم، محصولِ پنبــه، محصولِ سیــب و...» سه – پیامد یا نتیجۀ عمل یا رویدادی، همچون «محصولِ جنگ، محصولِ زمین لرزه، محصولِ...»

 

نتیجه اینکه با توجه به معانی فوق الذکر، همچنین استفاده از واژۀ «کیست» که فـقط به «انسان» اطــلاق میگردد، باید توجه داشت که انسان بصورت مجرد، نه محصولِ استقلال، نــه محصولِ جنگ و نه هر چیز دیگــر میبــاشد. اما انسانِ آزاد «محصولِ استقــلال»، انسانِ معــلول «محصولِ جنـــگ» و... میتواند باشد. لذا اگر مقصودِ آقای آهنگ، اثرِ استقلال روی مردم وکشور است که چنین نیست، بایستـــی بگویم که محصولِ استقلالی که با نثارِ خونِ هزاران هزار شهید بدست آمد، متـــأسفانه با هدیۀ مجـــددِ آن توسط نادرشاه به بیگانگان، برای کسبِ تاج و تختِ این سرزمینِ بلا کشیده! فقط و فقط فقـر، فلاکــت، بیماری، بیسوادی و... و... است ودیگر هیچ.

 

دوم با توجه به جوابِ استادِ بزرگوار، جنابِ آهنگ به این سؤال باید به عرض برسد که صرفِ نظـــر از نقلِ قول های ایشان از زبانِ آقایان ظفر حسن خانِ ایبک و میرمحمد صدیق خانِ فرهنگ، که خود بحـثِ دیگریست و بررسی دلایلِ تــــألیفِ آثـــارِ شــان در زمان و مکانِ مشخص!! در این مقــال نمی گنــجد و صدق و کذبِ این نوشته ها را بزرگوارانِ صاحب نظر ومحققین گرامی بار ها و بار ها متذکر گردیده اند، استادِ گرانقدر در موردِ اثرِ گران سنگِ زنده یاد میرغلام محمد غبار یعنی کتابِ بی نظیرِ «افغانستـــان در مسیر تاریخ» و شخصِ شادروان غبار، کم لطفی نموده و میگویند: (مرحوم غبار در جلد اول اثرش «افغانستان در مسیر تاریخ» جنگ تل را چنین شرح داده است:  «وقتیکه سپهسالار محمد نادرخان در 24 اپریل 1919 وارد شهر گردیز شد و عزم رزم با دولت انگلیس را آشکارا نمود در سرتاسر پــاکتیــا غریو عمومی برخواست و جنبش مردم شروع شد.» غبار در ادامه می نگارد:  «سپهسالار محمد نادر خان در 26 می 1919 بطور ناگهانــی با ده هزار لشکـــر ملی از مردم خوستی و وزیری و غیره و سه هزار عسکر منظم... و قصبۀ تل را اشغال... قشون فاتح افغانی داخل تل شده بیرق افغانستان را برفراز آن افراشتند... در حالیکه قوای فاتح افغانی قلعه های مهم تل را در دست داشتـه و کوهــات و پشــاور را تحت تهدید قرار داده بود، وقوای افغـــانی میتوانست بیک حرکت جناحی در پشاور بیفتــد و سپـاه خیبــر انگلیسی را معدوم و هردو کناره دریای سند را در زیرپای استعمار امپراطوری به توده آتشی تبدیل نماید ولی چنین نشد زیرا پایتخت کابل بدون مشوره با قومندانان محاذات جنگ، بدون مشوره با مردم افغانستان، خواهش متارکه دولت انگلیس را پذیرفته و به قومندانان خود در تمام محاذات جنگ امـــر تخلیه مناطـق مفتوحه و عقب کشی از سرحدات صادر کرد. لهذا سپاه فاتح افغانی خواهی نخواهی رجعت کردند و نقاط مهمی که با خون مردم و عسکر افغانی فتح شده بود دوباره < بشمول قلعه جنگی تل > بدست دشمن افتاد، زیرا پشت جبهات افغانی یعنی دولت مرکزی و دربار معناً متزلزل بود.»)

 

آقای آهنگ در ادامۀ فرمایشاتِ شان چنین میگویند:  (مرحوم غبار، مشروطه خواه و مبارز شهیر کشور ما در جلد دوم اثرش رویداد تل را برخلاف آنچه در جلد اول نوشته، تصحیح نموده و چنین مینویسد:

«شاه امان الله خان در جنگ سوم افغان و انگلیس، چانس شمولیت و کسب افتخار بین المللی برای نادر خان بداد و بعد از فتح حرب، مینارۀ استقلال را بنام او بساخت. آنگاه خواهران خود را به برادران سپه سالار <شاه ولی خان و شاه محمود خان> تزویج نمود. سپه سالار، وزیر حربیه و برادرانش جنرالهای سپاه گردیدند و اینهمه اسباب شناسایی و شهرت نادر خان در سرتاسر افغانستـــان شد. گـــرچه سپه سالار محمد نادر در جنگ < تل > میدان را گذاشت و میخواست عقب نشینی کنـد، ولــی شمس الــمشایخ جــلو اسبش را گرفت و نعره زد که کجا میروی ؟ نادر خان گفت <الساعه مخبر سرحدی رسید و خبر داد کـه قوای انگلیس تحمع کرده و اینک به حمله مبادرت میکنند> شمس المشایخ گفت از این چه بهتر، مگر ما و شما شهادت نمیخواهیم ؟ سپه سالار مجبوراً بایستاد و جنگ آغاز شد وانگلیس ها در هم شکستند. معهذا در حمله متقابل انگلیس در تل، سپه سالار به عقب کشید و قلعۀ مفتوحه را به دشمن گـذاشت. او در راه عقب نشینی بود که فرمان شاه رسید و از متارکه رسمی دولتین اطلاع داد و اینحادثه باعث نجات شهرت سپه سالار گردید.»)

 

جناب آهنگ بعد از این صحبت ها، چنین میفرمایند:  (این بود نظریات ظفر حسن ایبک هنــدی همکــار محمد نادر خان، میر محمد صدیق فرهنگ و میرغلام محمد غبار. قسمی که همه میدانند، جلد اول کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» اثر زنده یاد غبار در زمانی نشر وپخش گردید که بازمانده های محمد نادر خان هنوز قدرت را در دست داشتند ولی جلد دوم را محترم حشمت خلیــل غبـار بعد از فروپاشی سلطنت خاندان آل یحیی در خارج کشور به نشر رسانید.)

 

در ذیل توجه خوانندگانِ ارجمند و پژوهندگانِ گرانقدر را به فرمایشاتِ استاد آهنگ، که در قالب واژه ها و کلماتِ زیبا و شیوا بیان گردیده است، جلب مینمایم:  

این بزرگوار دراولِ صحبتهای شان، حرفهایی از کتابِ وزینِ «افغانستان در مسیر تاریخ» را در ارتباط با جنگِ تل، بصورتِ ناقص بیان می نمایند که درآن فقط به عزم نادرخان جهتِ رزم، اشارۀ کوتاه دارند، درحالیکه اگرمتنِ کاملِ پاراگرافِ سـومِ صفحۀ 764 را از نظر بگذرانیم، متوجه میگـردیم که استقـلالِ کشور نتیجۀ ایثار، فداکاری و خونبهای هزاران شهیدِ گلگون کفنِ این سرزمین میباشد. زنــده یاد غبار در این پاراگراف چنین مینویسد: [ وقتیکه سپهسالار محمد نادرخان در 24 اپریـل 1919 وارد شهر گردیــز شد و عـزم رزم بــا دولت انگلیس را آشکـارا نمود در سرتاسر پاکتیــا غریو عمومی برخواست و جنبش مردم شروع شد، موکب قومندانان افغانی در خط عبـور و تمام جبهات با فریاد های هزاران شلیک تفنگ و صدای طبل ونای مـرد و زن استقبال میشد، بینندگان احساس می کردند که اعلام جنگ با دولت انگلیس در منزلت جشن عروسی در بین این مردم قهرمان تلقی میشود.این بود که هــــزاران مرد مسلح از تمـــام مناطق پاکتیا، احمدزایی و طوطاخیل، منگل، جدران، جاجی، چمکنی، تنی، خوست، احمد خیل، حسن خیل، هاشم خیل، خروتی و هزاران نفر قهرمان گمنام دیگر که تاریخ به ضبط نـام های شان قــادر نشده بیرقها بستند ودرمیدانهای جنگ حاضر شدند. این احضاربه جنگ عمومی چنانیکه در جهان معمول است از طرف دولت و صنوف ردیف و احتیاط وزارت جنگ و یا قرعه و حواله رسمی نبـود، و هم طوریکه معمول است اسلحه و آذوقه این سپاه از طرف دولت پرداخته نشده بود. این احضار به حــرب عمومـی از مختصات ومشخصات ملی افغانستان بوده وهست که درطی تاریخ برای حفظ آزادی و طرد تجاوز اجنبی نشان داده اند. این تنها در داخل حدود رسمی افغانستــــان نبود بلکه در سرتا سر اراضی افغــان نشیـن تا سواحل سند عین طوفان هیجان ملی در حالت مد و طغیان واسباب هراس امپراطوری انگلیس گردیده بود شانزده هزار مرد مسلح که یازده هزار تفنگ عصری هم داشتند از مردم مسعود، هفـت هزار جنگ آور از مردم وزیر، دوازده هزار نفر از مــردم اورکــزایی برهبری مجاهد معروف ملا محمود آخنــد زاده و هزاران نفرافریدی وخیبری وتوری وغیره در سرتا سر جبهه شرق در مقابل دشمن خارجی برای مبارزه استاده بودند.]

 

با مطالعۀ این پاراگراف از تاریخ حقیقی کشور یعنی کتابِ گران سنگِ «افغانستان در مسیر تاریخ» می بینیم که کسبِ استقلالِ این سرزمین، برخلافِ حرف های ظفرحسن خان ایبک که مردمِ سلحشور و شجاعِ این مرز و بوم را «بُزدل و جبــون» خطاب میکند و استاد ارجمند، آقــای آهنگ آنــرا به عنوانِ سندی تلقی و نقل قول مینمایند، محصولِ جانفشانی و شهادتِ هزاران هزارآزاده مردِ این آب و خاک میبـاشد نه حاصلِ فداکاری های شاه امان الله یا نادر خان.

 

در ادامه جنابِ آهنگ قسمتی از جریانِ جنگ در محاذِ تل را بصورت گنگ به نقل از کتاب افغانستـــــان در مسیر تاریخ، بیان میدارند و باز هم از نقشِ مردم در بدست آوردنِ استقلال، صرفِ نظر مینمایند، در حالیکه طبقِ اسنادِ تاریخی، نقشِ ملت در استردادِ استقـلالِ کشور غیر قابلِ انــکار میبــاشد. به حرفهــای تاریخ در صفحۀ 767 جلد اول «افغانستان در مسیر تاریخ» زیر عنوانِ (در محاذ تل) توجه فرمایید:


[سپهسالار محمد نادر خان در 26 می 1919 بطور ناگهانی با ده هزار لشکر«ملی» از مردم خوستی و وزیری و غیره و سه هزار عسکر منظم و دو توپ « هاوتزر » و هفت توپ دیگر در محاذ تل رسید. این قوا بلادرنگ نقاط حاکمه و قصبۀ تل را اشغال و در 28 می در زیر باران گلوله طیاره هـــای دشمن (در طی همین بمباران طیارات انگلیسی بود که احمد جان خان کمیدان کابلی شهید شد.)، قلعه جنگی تل را زیر آتش «هاوتزر» ها قرار داد و بسرعت ذخایر تیل و چوب و آذوقه قلعه را با استیشن های بیسیم و ریل آتش زد. قطعات «فرانتیرکاستبلری» دشمن ازموضع خود فرارکرد و ذخیره آب مورد خطر واقع شد. آتش باری توپخانه افغانی دیگر گـُــل شدنــی نبــود، تا فصیل قلعه تل و قشله های قلعه منهدم گردید. ملیشیایی ها انگلیسهارا ترک گفتند و از تل خارج شدند. بالاخره قوای انگلیس تاب نیاورده دست از جنگ کشید و بیرق تسلیم برافراشت. مهاجمین افغـــانی متوجه بیرق تسلیم نشدند و یا نخواستند بشوند پس هجوم دوام کرد وسپاه وافسران انگلیسی ازدروازه دیگر قلعه فرار کردند. قشون فاتح افغانی داخل تل شده بیرق افغانستان را برفراز آن افراشتند.در عوض، قومندانی اعلی انگلیس جنرال اوستاس قومندان مدافع و ناکام تل را معزول و در هند احضار کردند و بعد ها جنرال دایر در عوض او منصوب گردید.]

در اینجا باز هم متوجه میگردیم که بدونِ دخالتِ نادر خان، حملاتِ مجاهدینِ از جان گذشته تا انهدام کاملِ قوای دشمن و تسلیمِ قلعۀ تل، ادامه یافت. در حالیکه مرحوم میرمحمد صدیق فرهنـگ، خلاف واقــع می گویند که قوای افغانی بدون مؤفقیتی از صحنۀ جنگ عقب نشینی کرد، درصورتیـکه عقـب نشینی اجباری جنگجویان از صحنۀ نبرد طبق دستور دولت مرکزی و نــادر خــان، بدونِ مشورت بافرماندهانِ محاذاتِ جنگ و مردمِ افغانستان، صورت گرفت نه اینکه این از جان گذشتگانِ سربلند، از تـرس صحنۀ نبرد را ترک کرده باشند.

 

در ادامۀ این مصاحبه، آقای آهنگ میفرمایند: (مرحوم غبار برخلاف آنچه در جلد اول اثرش نوشته، در جلد دوم رویداد تل را تصحیح نموده اند.) ضمناً ایشان برای اثباتِ ادعای شان، پاراگرافِ سومِ صفحـــۀ 32 جلــد دومِ تاریــخِ زنده یاد غبــار را که در بالا متنِ این پاراگــراف بازنویسی گردیده، بعنوانِ مدرک ارائه نموده اند. در این مورد باید به عرضِ این بزرگوار برسانم که اولاً بینِ صحبت های شادروان غبار در جلد اول و دومِ کتابِ افغانستــان در مسیر تاریخ، هیچگونه منافاتی وجود ندارد که آنرا تصحیح کرده باشند و در هردو جلد، از فتح قلعۀ تل توسطِ قوای مردمی وتسلیمِ مجددِ آن بـه واسطۀ دولــتِ مرکــزی و نادر خان به دشمن، بدونِ هرگونه تغیری صحبت بمیان آمده است. در ثانی با توجه به فـرمــایشِ جـنــاب فرهنگ که میگویند:(جلد اول اثر وزینِ شادروان غبار، در زمانِ قدرتِ بازماندگانِ نادرشاه نشر و پخش گردیده و جلد دوم آن بعد از فروپاشی خاندانِ آل یحیی.) باز هم به استحضار ایشان میرسانم که طوریــکه جنابعالی در جریان امر قرار دارید، جلد اولِ افغانستان در مسیر تاریخ در زمانِ قدرتِ بازماندگانِ نــادر شاه چاپ گردید ولی متأسفانه به دلیلِ توقیف و زندانی شدنِ این اثر، نشروپخش نگردید. برعلاوه باز هم جهتِ مزیدِ اطلاع جنابِ آهنگ، یاد آور میشوم که جلد دوم این کتاب که در واقع چند فصلِ باقیماندۀ جلـد اول میباشد، باز هم در زمانِ قدرتِ خاندانِ آل یحیی یعنی ماهِ جونِ سالِ 1967 میلادی تألیــف و تکمیــل گردیده است.

 

در پایانِ عرایضم به این نکته اشاره می نمایم که استقلالِ کشور حاصلِ فداکاریها، جــان فشانیـهــا و تقدیمِ هزاران شهید و معلولِ این سرزمین در راهِ آزادی و آزادگی میباشد نه محصولِ درایتِ شــاه امــان الله که سرزمین های فتح شده را مجدداً به دشمن مسترد نمود یا شجاعتِ نادر خــان که در شروع مبارزۀ مردمی علیه دشمن، طبق دستورِ اربابانِ خــود میخواست عقب نشینی کند که بـا دخالــتِ شمس المشایخ اجبارً در صحنۀ جنگ باقی ماند وبعد ها استقلال و آزادی کشور را در بدلِ بدست آوردنِ تـاج و تختِ ننگینش، به دشمن فروخت که بازماندگانِ این خاینانِ به کشور و ملت هنوز هـم حلقـۀ غلامی دشمن را در گوش دارند و از استقلال و آزادی فقط نامش را یدک میکشند و بس. *

 

جهتِ حسنِ ختامِ عرایضم، بیتی از ابیاتِ نغز وشیوای استادِ سخن «بیدل» را پیشکشِ اهلِ «دل» می نمایم.

 سخــن بــه خاک مینــداز و در تأمــل کوش

 به رشته یی که گـُهر میکشی، دو سر دارد

 

 با عرض ادب

 مهندس شاه امیر فروغ

 

* جهتِ اطلاع دقیق از وقایع جنگ استقلال، به فصل نهمِ کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» زیر عنوانِ تحول جدید و عکس العمل قوه های ارتجاعی «صفحاتِ 751 تا 837 جلد اول» مراجعه شود.