رسیدن به آسمایی: 06.03.2009 ؛ نشر در آسمایی:  06.03.2009

نویسنده : فرید ذکریا

برگردان : غفار صفا

 

جهان پسا-امریکا

 

3

 

درگیری هایی که نیروهای تندرو مسلمان در آن ها سهم دارند ادامه دارند اما این درگیری ها بیشتر بازتاباننده ی شرایط خاص محلی اند تا نمایانگر آرمان هایی جهانی. اگر چه درشمال افریقا مخصوصاً الجزایر جنگ و خشونت ادامه دارد، مهمترین گروه درگیر، گروه دعوت و جهاد سلفی ها است که در واقع بخشی از جنگهای طولانی دولت الجزایر با اپوزیسیون اسلامی میباشد. این درگیری را نباید لزوماً از زاویه ی جهاد ضد امریکایی و القاعده دید. عین موضوع در مورد مناطق مرزی میان پاکستان و افغانستان، مرکز اصلی فعالیت القاعده ، که به یک خطر بزرگ مبدل شده، صادق است. مرکزیت القاعده، اگر اساسا بتوان از چنین چیزی سخن گفت ، در همین مناطق قرار دارد. این گروپ با وصف تلاشهای شدید ناتو به موجودیت خود در این مناطق ادامه میدهند زیرا آنها در زمان جنگ ضد شوروی عمیقاً در این مناطق ریشه دوانده اند. حرکت طالبان -عمده ترین متحد القاعده - در واقع یک حرکت محلی است که از مدت درازی توسط بخشی از پشتونها یکی از گروههای بانفوذ قومی در افغانستان و پاکستان حمایت میشوند.

مساله ی عمده اینست که طی شش سال پس از یازدهم سپتامبر مرکزیت اصلی القاعده ـ تحت رهبری اسامه بن لادن و ایمن الظواهری ـ نتوانسته درهیچ کجایی یک حملهء عمده را سازماندهی کند. این گروه که یک سازمان تروریستی بود اینک به کمپانی ارتباط جمعی تبدیل شده که هرازگاهی بجای اقدام تروریستی به تولید و پخش ویدیو های تبلیغاتی میپردازد.* جهاد ادامه دارد اما جهاد گران ناگزیر شده اند پراکنده شوند ، به اهداف خردتر رضایت بدهند ، و در سطحی محلی و معمولا بدون ارتباط بامرکزیت القاعده، فعالیت کنند. و این ستراتیژی بدون برنامهء قبلی ضعف فلج کننده ای دارد: در اثر آن مردم محلی کشته میشوند و این مسلمانان عادی را از آنان متنفر میسازد ـ پروسه ی که در کشور های مختلفی چون اندونیزیا، عراق و عربستان سعودی در شرف وقوع است. در طی شش سال گذشته حمایت از بن لادن و اهداف او در جهان اسلام پیوسته رو به کاهش بوده است. مطالعات نشان می دهند که در بین سال های 2002 و 2007 حمایت از حمله های انتحاری بعنوان یک تاکتیک به میزان بیشتر از پنجاه درصد در بسیاری ازکشور های اسلامی کاهش یافته است. بیزاری از خشونتی که این گروه بکار میبندد و فتوا های علما( به شمول روحانیان برجسته ی سعودی ) علیه بن لادن بیش از هر زمان دیگر افزایش یافته است. البته بایستی اقدامات بیشتری برای مدرنیزه کردن جهان اسلام انجام داده شوند ، اما اکنون مدرنیست های اسلامی دیگر از کار خود بیمی ندارند. سر انجام آنها دریافته اند که با وصف تبلیغات مدارس و مساجد فقط شمار اندکی از مردم میخواهند تحت حاکمیت القاعده باشند. آنانی هم که در مثل در عراق و افغانستان تجربه ی حاکمیت القاعده را داشته اند به سخت سر ترین دشمنان القاعده تبدیل شده اند. در مقایسه با سوسیالیسم شوروی و حتی فاشیسم درسالهای 1930 هیچ جامعه ای نسبت به مدل بنیاد گرایی اسلامی بدیدهء حسرت و تایید نمی نگرد. به لحاظ ایدیولوژیک نیز بنیادگرایی اسلامی به هیچ وجه نمی تواند با مدرنیته ای که ریشه در غرب دارد و شمار زیادی از کشور های جهان آنرا پذیرفته اند، رقابت کند.

پس از یازدهم سپتامبر بازار رعب افکنی و وحشت فروشی بی سابقه ای در هر گوشه و کنار غرب و مخصوصاً ایالات متحدهء امریکا رونق گرفته است. کارشناسان هر روندی را که ناخوشایند بیابند به بنیادگرایی اسلامی وصل می کنند و پروای مطالعه ی دقیق داده ها را هم ندارند. بسیاری از تحلیلگران محافظه کار دربارهء اسلامیزه شدن قریب الوقوع اروپا می نویسند و برای آن که مخاطبان خود را بیشتر ناآرام کنند از چیزی به نام " عروپا" سخن می گویند. و این در حالی است که بنا بر سخاوتمندانه ترین برآوردهای سازمان های اطلاعاتی امریکا مسلمان ها اکنون سه درصد نفوس اروپا را تشکیل میدهند و تاسال 2025 از 5 درصد تا 8 درصد افزایش خواهند یافت و پس از آن احتمالاً درهمان میزان ثابت باقی خواهند ماند. گروههای ناظر، همه ی افکار هر امام جماعت پریشان گویی را می پایند ، آرشیو ها را می پالند و سخنان خشک مغزانی را که از کانال های آخر شب تلویزیونی در عظمت شهادت سخن می گویند زیر نظر دارند. همین ناظران وقتی می بینند که فلان راننده ی تکسی در سومالیا از بار کردن مشروب در موتر خود سر باز می زند به سختی بر آشفته می شوند و آن را آغاز تطبیق شریعت در غرب می پندارند

اما این رویدادهای حاشیه یی بازتاب دهنده ی مسیر اصلی حرکت جهان اسلام نیستند. این جهان نیز هرچند بطی تراز دیگران دارد مدرنیزه میشود و البته که شماری نیز در تلاش بدست گرفتن رهبری مقاومت علیه این مدرنیزاسیون هستند. واپسگرا ها در جهان اسلام نسبت به سایر فرهنگها بیشتر و تندرو تر اند ؛ بلی جهان اسلام ناکارآمدی های خود را دارد. اما تندروها بخشی کوچک از جمعیت بیش از یک بیلیون مسلمان در جهان اند. اما بی خبری از زمینه ی پیچیده ی بعضی از اظهارات شبه ِ دینی بعضی از رهبران تند رو مسلمان به پیش بینی های ترس آور اما میان خالی می انجامند. نظیر پیش بینی سرشار از یقین برنارد لویس مبنی بر این که محمود احمدی نژاد رییس جمهور ایران قصد دارد با نابود کردن جهان در بیست و دوم اگست 2006 این روز را در تقویم اسلامی متبرک کند ( جدا ، لویس این را نوشته است !). آنچه لویس نمی داند زمینه ی این گونه گفتار ها یعنی نزاع میان محافظه کاران و اصلاح طلبان در درون نظام جمهوری اسلامی است.

نظارت گران ایدیولوگ چندان در تحلیل اسناد جهاد غرق شده اند که جوامع واقعی مسلمانان را به کلی از نظر انداخته اند. در حالی که اگر اینان مدتی سر خود را بالا می کردند جوامع مسلمانی را می دیدند که از بنیادگرایی روی برتافته و به مدرنیته امید بسته اند (البته همراه با حفظ برخی از ارزشها و افتخارات فرهنگی شان) و در جستجوی راههای حل تجربی اند نه در آرزوی جمعی رسیدن به ابدیت از طریق مرگ. وقتیکه ملیونها نفر مسلمان دسته دسته به مسافرت میپردازند هدف شان بازدید از زرق و برق دوبی است نه رفتن به مدارس دینی در ایران. این واقعیت دارد که عده یی خواهان جهاد اند، اما آنها در جوامعی فعالیت میکنند که در آن چنین فعالیت هایی بگونهء فزاینده ای نا مربوط و مطرود می شوند.

*حتی اگرفردا یک چنین حمله ای صورت گیرد، این واقعیت که طی شش سال مرکزیت القاعده قادر نشده در هیچ جایی انفجاری را سازمان بدهد قابل تامل است

 

ادامه دارد
 


***

جهان پسا - امریکا-1

جهان پسا - امریکا-2

جهان پسا - امریکا-3

جهان پسا - امریکا-4