رسیدن به آسمایی:01.2008 .06 ؛ تاریخ نشر در آسمایی :01.2008 .07

آصف بره کی

قتل بی نظیربوتو وعواقب بحران پاکستان

بخش دوم

دکتورنجیب الله و بی نظیربوتوموانع سر راه آی اس آی

در جریان سال 1990 که اتحادشوروی در حال فروپاشی بود، امریکا و غرب سیاست غیرفعال در قبال مسأله افغانستان اختیار کرد، ولی نیروی بزرگ تندرو جنگجوی مقاومت ضد شوروی در داخل پاکستان و درون افغانستان با ظرفیت خیلی بلند تجربه جنگ چریکی و دست داشتن به جنگ افزار وجود داشت. در این زمان پاکستان به کمک مالی و سیاسی استخبارات عربستان سعودی و سهم فعالانه شهزاده ال ترکی رییس آنزمان استخبارات سعودی که هنوز با اسامه بن لادن و دیگر تندروان عربی در افغانستان روابط گرم و نزدیک داشتند، فصل جدید سیاست توسعه جویانه اش را رویدست گرفته بود. تنها عاملی که در به سر رسیدن آرمان تاریخی پاکستان در تحقق برنامه های دور منطقه یی آن کشور وجود داشت، دو مانع مهم بود که برطرف ساختن این دو مانع که در زیر از آنها نام برده میشود، به نظر نظامیان پاکستان در جوش احساسات شکست شوروی در افغانستان بسیار ممکن و عملی بود:

- حاکمیت دکتورنجیب الله  درکابل

- حاکمیت بی نظیربوتو در اسلام آباد

از این رو در آغاز سال 1990 میلادی افسران استخبارات پاکستان آی اس آی به خاطر پیاده کردن سیاست های بزرگ منطقه یی که از آنها یاد کردیم، بایست که حکومات غیردلخواه خود در کابل و اسلام آباد را سرنگون میساختند. اگرچه از زمان خروج قوای شوروی از افغانستان پاکستان چند بار کوشش به خرچ داد تا با بسیج  تعداد زیادی از نیروهای مجاهدین از طریق شرق  و جنوب بر رژیم کابل حمله ور شود ولی  این حملات خلاف انتظار پاکستان به ناکامی انجامید.

رژیم دکتورنجیب الله  با وجود دشواریها و فشارهاهنوز با قوت خود در کابل پابرجا بود و تلاشهای فشارنظامی برآن به ناکامی گراییده بودند. از یک سو تندروان اسلامی درون پاکستان در اتحاد با بخش تندرو مجاهدین افغانستان مثل آقایان حکمتیار و سیاف در اتحاد با آی اس آی بر فشار نظامی و حل مسأله افغانسان از طریق نظامی پافشاری داشتند، درحالی که در بخش دیگر مجاهدین شورای قوماندانان داخلی به شمول آقای مسعود راه های مذاکره جمعی را مطرح میکردند.

پاکستان برای پیشرد برنامه های تغیررژیم در کابل و خرابکاری در کشمیر به کمک مالی نیاز داشت، چون هنوز حکومت ملکی انتخابی در اسلام آباد بر سرقدرت بود و هزینه اردو و استخبارات روی برنامه های رسمی آن ادارات معیین بود. و پول اضافی برای پیشبرد عملیات مخفی آنچه خلاف سیاست رسمی حکومت ملکی بود، باید از کانال های دیگری سرازیر میشد. به همین دلیل در آغاز سال 1990 استخبارات پاکستان آی اس آی در عربستان سعودی با اسامه بن لادن تماس گرفت تا در مورد خریدن برخی از وکلای پارلمان پاکستان برای دادن رأی عدم اعتماد به بی نظیربوتو کمک مالی کند. این مجلس رأی دهی عدم اعتماد به شکل فوق العاده به دلایل اختلاس و دیگر موارد اتهام به آصف زرداری (شوهر) و خود خانواده بوتو سازماندهی شده بود تا بدینسان حکومت ملکی بینظیربوتو را براندازند.

کودتای مشترک تنی- حکمتیار

در این زمان آی اس آی برنامه عملیات بزرگ نظامی در برابر رژیم نجیب الله  را نیز روی دست گرفته بود و بار دیگر از اسامه بن لادن درخواست کرد تا برای خریداری افسران جز و تامهای اردوی افغانستان کمک مالی کند و اینبار نماینده گان آی اس آی در ریاض طی دیداری حتّا از شخص بن لادن دعوت کردند تا خود به پاکستان بیایید و جریانات تازه را شخصاً مشاهده کند.

با فرارسیدن بهار( 1990 ) دفترمرکزی سیا (سی آی ای) در اسلام آباد که دیگر بیشتراطلاعات و گزارشا ت افغانستان را از طریق جاسوسان استخدام شده ی داخلی-یعنی خود افغانها- که مستقیماً با دفتر اسلام آباد آن سازمان رابطه داشتند، به دست میآورد گزارشی را هم  حاکی از این که آن روزها آی اس آی پاکستان شدیداً در پی به قدرت رسانیدن آقای حکمتیار درکابل است کسب کرد. درگزارش خبرچینان افغانی سیا آمده بود، که یک شیخ میلیونر سعودی به نام بن لادن بخش بزرگ هزینهء  به قدرت رسانیدن حکمتیار را در کابل تمویل کرده است؛ بنأً دفتر مرکزی سیا در اسلام متن این گزارش را بلافاصله به مرکز سیا درلانگلی (امریکا) انتقال داد.

به قول کتاب "جنگهای اشباح" ماه فبروری سال 1990 خبرتوطیه یی افشا شده بود که شهنوازتنی وزیر دفاع رژیم دکتور نجیب الله  که یک کمونیست تندرو بود، میخواهد دست به کودتا بزند. و اندکی پس از آن در خود مرکز شهر کابل نیزعلنا افشا شده بود که آقای شهنواز تنی وزیر دفاع میخواهد کودتای نظامی به راه اندازد.  سرانجام او -شهنواز تنی- عملاً به روز7مارچ سال1990 دست به کودتا زد و تعدادی از افسران پیلوت قوای هوایی افغانستان وفادار به وی با ریختن بم بر قصر ریاست جمهوری (ارگ) و بعداً  بر دیگر مواضع مهم سیاسی، نظامی و استخبارات رژیم دکتور نجیب الله وارد عمل شدند. آنان موفق به سرنگونی رژیم نشدند ولی عمل شان خسارات و تلفات بیشماری از خود برجاگذاشت و پایه های قدرت رژیم را ضعیف تر ساخت.

رهبران کودتایی بخش کابل آصف شور، جعفر سرتیر و کاروانی در مقروزارت دفاع واقع دارالامان جابه جاشده بودند و یک قطعه نظامی هم به سوی چهارآسیاب شتافت تا زمینه ورود قوای تازه دم آقای حکمتیار - قوای مشهوربه لشکرایثار- را که برنامه پیوستن برای عملیات مشترک با کودتاچیان درون رژیم را داشتند، مساعد بسازد، ولی با آن که این لشکر وسیع نیروهای حزب اسلامی از سرحدات پاکستان گذشته و به سوی کابل پیشروی داشتند، باز هم نتوانستند که با نیروهای  کودتاچی به حومه ی کابل بپیوندند. اگر چه کابل در ساعاتی پس از آغازکودتا زیر ضربات شدید راکتی نیروهای حزب اسلامی قرارگرفت، ولی این حملات نتوانست تاثیری بر سرکوب نیروهای کودتاچی از سوی نیروهای چهارگانه وفادار به رژیم دکتور نجیب الله  - وزارت داخله، خاد، اردو و گارد - داشته باشد.

شهنواز تنی با احساس ناکامی کودتا از طریق پایگاه هوایی بگرام با طیاره خاص ترانسپورتی نظامی با جمعی از یاران خود از جمله نیاز محمد مومند، میر صاحب کاروال و جنرال قادراکا به پاکستان فرار کردند که از سوی حزب اسلامی پذیرایی شده و به کمک آی اس آی در آنجا اقامت گزیدند.

در این زمان اتحاد یک کمونیست تندرو با یک اسلامگرای تندرو به قول کتاب "جنگهای اشباح" یکی دیگر از پیآمدهای بحران افغانستان بعد از خروج قوای شوروی از افغانستان و پایان جنگ سرد بود که پاکستان علناً ابتکار رهبری تمامی مسایل آینده افغانستان را در دست خود گرفت و فصل جدیدی از بازیهای سیاسی منطقه یی به حساب افغانستان از سوی پاکستان آغاز گردید.

آی اس آی پاکستان با ناکامی کودتای مشترک آقایان جنرال تنی و انجنیرگلبدین حکمتیار حمله ی بزرگ دیگری را در ماه اکتوبر همان سال تدارک دید که هسته ی این حمله برضد رژیم دکتورنجیب الله  را راکتباران کابل میساخت.

آی اس آی برای اجرای این عملیات حدود چهل هزارراکت دوربرد با هزاران هزار تجهیزات دیگر نظامی و اکمالاتی تدارک دیده بود و آنها را با یک کاروان بزرگ شامل هفتصد موتر باربری تازه از سرحدات افغانستان عبور داده بود (کتاب جنگهای اشباح) که سرانجام رابرت اوکلی (سفیرامریکا در اسلام آباد) از جریان آگاه شده و برای جلوگیری از اجرای آن با شتاب داخل اقدام شد.

رابرت اوکلی (سفیروقت امریکا دراسلام آباد) به آقای اسد درانی که تازه به جای حمیدگل به حیث رییس استخبارات پاکستان تقرر یافته بود، گفت که اجرای حمله بزرگ راکتی بر کابل روابط امریکا و پاکستان را به وخامت میکشاند. و درست پس از این پیام بود که درانی رییس آی اس آی در آخرین دقایق از اجرای برنامه راکتباران کابل به نام "تنی 2" خود داری کرد و کاروان هفتصد موتر حامل ده ها هزار راکت و دیگر تجهیزات را دوباره به سوی پاکستان امر برگشت داد.

رابرت اوکلی پس از عقب زدن برنامه حمله بر کابل، بیشتراز هروقت دیگر از نقش آی اس آی در مساله افغانستان سوظن پیداکرد و -حتّا- در یک نشست با رییس جمهور پاکستان استخبارات آن کشور را "فیل مست و سرکش" نامید. از پرسشهایی که آن روزها نزد دیگر مقامات غیراستخبارات امریکا در مسایل افغانستان پیش آمده بود، یکی هم این بود که آیا دفتر سی آی ای از برنامه راکتباران کابل توسط حکمتیار از قبل آگاه بود یا نه؟ آیا هری (آمردفترمرکزی سی آی ای دراسلام آباد) این را نایده گرفته بود که اجرای این عملیات، قتل صدهاهزار انسان بیگناه را در کابل به همراه داشت؟

پیترتامسن فرستاده خاص دولت امریکا برای مجاهدین و دیگران در وزارت خارجه معتقد بودند که بلی، او (هری) از چگونه گی نتایج این عملیات بزرگ راکتی بر ضد رژیم کابل آگاه بود. کارشناسان (وزارت خارجه) این ماجرا را خودمختاری در عملیات سیاست مخفی سیا در اسلام آباد میدانستند، در حالی که دولت امریکا و وزارت خارجهء آن کشور سیاست جداگانه خودشان را در مورد افغانستان به پیش میبردند.

یکی از روزها- پس از عقب زدن عملیات راکتباران کابل- هری (آمردفترسی آی ای) و تامسن (نماینده وزارت خارجه امریکا) در منزل رییس مرکز سیا در اسلام آباد ملاقات کردند، این دو تن در حالی که ساندویچ ماهی (تونا) و سوپ صرف میکردند، هری از برنامه عملیات ماه اکتوبر آی اس آی و حکمتیار مبنی بر راکتباران کابل یاد آوری کرد- عملیاتی که در نتیجه آن حکمتیار به دست گرفتن قدرت در کابل را برای مجاهدین سرعت میبخشید، خود او (حکمتیار) گفته بود که توان "اجرای این کار را دارد".

هری تاکید بر آن داشت که آقای حکمتیار این کار را در تفاهم و همکاری با سایرفرماندهان مجاهدین انجام میداد. ولی تامسن به نتیجه رسیده بود و گمان میبرد که مرکز سیا از این عملیات آگاهی داشت و -حتّا- تسلیمدهی تسلحیات و دیگر تجهیزات را نیز برای اجرای این عملیات تصویب کرده بود.

اگر گفته ی هری آمر دفتر سی آی ای در اسلام آباد درست بود و برنامه راکتباران کابل در ماه اکتوبر سال 1990 توسط آقای گلبدین حکمتیار در با تفاهم سایر قوماندانان جهادی واقعیت داشت، پس چرا ده ها قوماندانان سرشناس جهادی به شمول عبدالحق، امین وردک و نماینده احمدشاه مسعود در یک نشست خاص با تامسن که به شمول ده ها تن دیگر قوماندانان سرشناس جهادی در شهر پشاورسازماندهی شده بود، با تاکید مخالفت خود را از این حمله راکتباران کابل نشان دادند. مثلاً  قوماندان عبدالحق در این نشست به تامسن خاطر نشان ساخت که این حمله به بدنامی جهانی مجاهدین می انجامد و مردم مجاهدین را به چشم قاتلین مردم بیگناه خواهند دید. او ادامه داد که خسارات و تلفات این حمله به مراتب بیشتر از حمله ناکام بر جلال آباد خواهد بود. قوماندان امین وردک کمیت تلفات این حمله راکتی بر کابل را تا دوصد و سه صد هزار انسان تخمین کرده بود. (و اما با دریغ که این حمله دو سال بعد یعنی پس از سقوط دولت نجیب الله  در نتیجه ی یک کودتای سفید در اتحاد نیروهای درون رژیم با بخشی از مجاهدین به خصوص با نیروهای جهادی شمال به رهبری احمدشاه مسعود، عملی شد. و درست که راکتباران کابل در آن روزها واقعیت پیشبینی های برخی از قوماندانان معتدل جهادی مثل عبدالحق وامین وردک را  ثابت ساخت که راکتباران کابل در آغاز تابستان  1992 تنها در یک روز جان هزاران انسان بیگناه را گرفت و ادامه جنگهای قدرت میان مجاهدین رقیب تعداد قربانیان را دقیقاً به صدهاهزار انسان بیگناه در کابل و سایر مناطق افغانستان رسانید).

تامسن چند روز بعد از توقف عملیات راکتی ماه اکتوبر سال 1990 بر کابل در جوش احساسات به شهر شمالی چترال سفرکرد تا در دومین نشست شورای قوماندانان ملی (داخلی) اشتراک نماید. احمدشاه مسعود و دیگر قوماندانان مشهورا زسراسر افغانستان نیز در این نشست اشتراک کردند. سازماندهنده گان شورا به شمول قوماندان عبدالحق اشتراک قوماندانان آقای حکمتیار را در این شورا مانع شدند. و این تنها آقای سیاف بود که به قوماندانان خود فرمان داد تا به مخالفت این تصمیم از اشتراک در شورا خودداری کنند. ولی با آنهم صدها تن دیگر از قوماندانان و سران مقاومت برای چند روز به مذاکرات سیاسی و نظامی پرداختند. این اولین نشست بزرگ و وسیع قوماندانان جهادی درون افغانستان در آن سالها بود. با آن که درانی رییس استخبارات پاکستان با تاکید می خواست تا در شورا اشتراک کند، مگر برایش موقع داده نشد ولی او با آنهم در خیمه ی نزدیک محل برگزاری شورا حضور داشت. و توانست پیامی به احمد شاه مسعود بفرستد و از وی برای مذاکره به اسلام آباد دعوت کند.

در جریان همانسال نماینده گان مسعود برای نخستین بار با  شهزاده ال ترکی رییس استخبارات سعودی در ریاض ملاقات کردند. ترکی تعهد سپرد که برنامه تازه ی همکاری با آی اس آی را روی دست خواهد گرفت. مسعود که با جاری شدن دوباره کمک مالی سیا (سی آی ای) خوشبین به نظرمیرسید، برای نخستین بار به پاکستان مسافرت کرد. و در اسلام آباد با آقایان درانی رییس استخبارات پاکستان و هری آمر دفتر مرکزی سی آی ای دیدار کرد.

درانی برای جلب اعتماد قوماندان مسعود و جلب همکاری او در اتحاد بر ضد نجیب الله  تعهد سپرد که ارسال تسلیحات و دیگر تجهیزات را به مسعود از سر میگیرد. هری به مسعود وعده سپرد که همه اموال مسترد شده ی او را آزاد کند و معاش او را از ماهانه پنجاه هزار دالر به صد هزار دالر ازدیاد بخشید. سیا به آی اس آی دستور داد تا هرچه زودتر کاروانی از تسلیحات و دیگرتجهیزات را به طرف شمال که در آن روزها راه مواصلاتی اش به کمک امریکا نیمه ترمیم شده بود، بفرستد. در نتیجه به زودی دوصد و پنجاه عراده موتر باربری تجهیزات آی اس آی به طرف شمال رسید. این بار به دستور مستقیم سفارت امریکا در اسلام آباد احمدشاه مسعود نخستین دسته راکتهای ستینگر را نیز به دست آورد؛ ولی، کاروان دیگرتجهیزات آی اس آی طرف شمال افغانستان به صور ت اسرارآمیز ناپدید شد و هیچگاه به پنجشیر نرسید. امریکاییان به نتیجه رسیدند که مقامات آی اس آی تمام تلاش خود را به خرچ میدهند تا از دستورسیا (سی آی ای) سرباز زنند و از تسلیمدهی و صدور تسلیحات و دیگر کمک ها به مسعود خودداری کنند.

در آن روزها روابط «سی آی ای» و «آی اس آی» بر سر افغانستان به مرحله حساس و جدی خود رسیده بود، زیرا افسران شعبه افغانستان آی اس آی در برابر درخواست جدی سیا ظاهراً سر به موافقت میشوراندند و بعضاً همکاری میکردند ولی بیشتر اوقات به اراده و سیاست خود عمل میکردند. این همه کارشکنی به خاطر آن بود که جنرالان اردو و آی اس آی پاکستان هم عقیده بودند که آقای حکمتیار یگانه فرد از رهبران مجاهدین افغان است که سیاست امیدبخش و قابل قبولی برای پاکستان را در کابل مطرح میکند.

برنامه هسته یی پاکستان و نگرانی امریکا

مسأله دیگری که در آن زمان روابط امریکا و پاکستان را به تیره گی کشانید، برنامه هسته یی پاکستان بود. دفتر مرکزی سیا (سی آی ای) در اسلام آباد از برنامه هستوی پاکستان سخت نگران بود. در سال 1990 زمانی که همکاری سیا با آی اس آی بر سر مسأله افغانستان مرحله بریانی خود را از سرمیگذشتاند، سیا آگاهی یافت که جنرالان پاکستان برنامه هسته یی  شان را تا یک مرحله ی جدید و خطرناکی به پیش برده اند. رابرت اوکلی (سفیرامریکا) بعد از یک مسافرت کوتاه به واشنگتن حین بازگشت به اسلام آباد پیام شخصیی به اردوی پاکستان سپرد. این زمان پاکستان فقط به اندازه (یکی دو تاب دادن) پیچ، از دستیافتن به سلاح هسته یی فاصله داشت و سیا این را  خوب میدانست. از این رو یگانه وسیلهء فشار بر پاکستان وارد کردن تعزیرات اقتصادیی بود که طبق قانون خاصی در امریکا مشهور به (Pressler Amendment) سیا به نتیجه رسید در آن سال واگذاری کمک مالی 564 ملیون دالری امریکا را به دولت پاکستان قطع کند.

به این سان روابط گرم امریکا و پاکستان بعد از یک دهه همکاری نزدیک، از سوی امریکا روی به جدایی کشیده بود.

هراس امریکا از انتشار سلاح هسته یی پاکستان بسیار به جا بود. در آن سال مرزا اسلم بیگ لوی درستیز اردوی پاکستان در تهران مذاکراتی با سپاه انقلاب اسلامی ایران باز کرد. این مذاکرات بر سر همکاری ممکنه هسته یی پاکستان و ایران بود. اسلم بیگ به جانب ایران پیشنهاد مبادله اندوخته ها و تکنولوژی سلاح هسته یی را در مقابل نفت ایران به پاکستان مطرح کرد. امریکاییان با آگاهی از این جریان بلافاصله وارد عمل شدند. اوکلی (سفیرامریکا) به زودی با جنرال اسلم بیگ در این باره ملاقات کرد و به  وی خاطرنشان ساخت که عملی شدن این کار نتایج فاجعه باری در همکاری امریکا و پاکستان به بار خواهد آورد .بیگ با درک عواقب این سیاست برای پاکستان تعهد سپرد که ادامه مذاکرت با ایران را قطع کند؛ ولی، این همه نشاندهندهء خرابی روابط امریکا با نظامیان پاکستان بود که یکی پی دیگری پیش می آمدند.

ادامه دارد

***

مطالب مرتبط به این موضوع :

- بخش اول: قتل بی نظیربوتو وعواقب بحران پاکستان- (فرانکنشتاین خودساخته آی اس آی به خوردن خود پاکستان آغازکرد)

- بحران پاکستان- صفحهء اختصاصی بحث آسمایی

- ورود به صفحهء اختصاصی حوادث پاکستان