بابه خاركش

کوزه نامه 3


تحليل بابه خاركشانه از اوضاع سياسي - اجتماعي افغانستان


به نام خدای بزرگ و سترگ
كه در بنده داده دلی همچو گرگ

كسی را به خوبي تراشيده است
كسی را به ناخن خراشيده است

كسی را به تخت تجمل كند
كسی را چو كرزی به كابل كند

يكی را بداده چه نيكو سری
به ک... دگر كرده ک... خری

همين پاره ک... ملت من بود
غرورش غرور تهمتن بود

گه انگريز و روس و عرب می شوم
به هر پيرهن بی ادب مي شوم

كنون بار بوش هم به دوش من است
يكی حلقهء نو به گوش من است

يكی بعد ديگر رسيد و برفت
هر آنكو بيامد بـِريد و برفت

من آنم كه تاريخم افسانه است
حقيقت ز من دور و بيگانه است

مرا مرد جنگی لقب داده اند
غيور و پلنگی لقب داده اند

من از خر كسان قهرمان ساختم
سگان را چو شير ژيان ساختم

ز بي عقليم گشته اند قاتلين
امير و وزير و شه المومنين

جهانی به مهتاب و مريخ شد
به ماتحت ما چيزی تا بيخ شد

گهی با كمونيزم بندم كنند
تمام وطن پر ز گندم كنند

اگر پف كنند دين در گوش من
ز گوش دگر می رود هوش من

ولي ني كمونيست و اسلاميم
شعوری ندارد سر خاليم

در اين كشمكش پول دين من است
دگر آدميت به غين من است

***

قبلاً خوانده ايد:

كوزه نامه (2) - تحليل بابه خار كشانه از اوضاع سياسي - اجتماعي افغانستان

- کوزه نامه (1)