بابه خاركش


كوزه نامه  (2)
 


تحليل بابه خار كش از اوضاع سياسي _ اجتماعي افغانستان




بيگانه جدا ، دوست جدا مي شكنند
انديشه وران باور ما مي شكنند
در بزم دموكراسي بي پنجاه و دو *
گاهي دل ما ، گه سر ما مي شكنند


* B52



اين كوزه زماني در سياست بوده
ديوانه رتبه رياست بوده
بي آبيش امروزي و ديروزي نيست
اين خصلتش از عهد نجاست بوده
 


اين كوزه زماني چاپلوسي كرده
بر درگه زور خاك بوسي كرده
گه با چپ و گه راست گهي با مابين
با هر كسي يك كمي عروسي كرده
 


از خنجر سرخ رفقا كور شديم
چون دور برادران رسيد چور شديم
اين هر دو دو روي سكه جهل بدند
از جهل همين دو زنده در گور شديم



گفتند كه انقلاب ما پيروز است
اين كاسه و آش ما دگر هر روز است
تاريخ در و پنجره را باز نمود
خنديد كه حرف رفقا چون گوز است



اين كوزه كه چرك است و سرش كنده شده
در شهر تعفنش پراگنده شده
بي گپ نبود كه در لجن افتاده
در مكتب قومييت چنين گنده شده



مايي كه ز كيك پهلوان مي سازيم
وز هرپشكي شير ژيان مي سازيم
از بسكه اميد خود به خود باخته ايم
از هر خس و خاري قهرمان مي سازيم



اين كوزه زماني حزب بازي كرده
با هر حزبي زمانه سازي كرده
از حال و هواي قامتش مي دانم
تا زنده بده شكم نوازي كرده
 


اين كوزه گمان برم كه حيوان شده بود
حيوان درنده بيابان شده بود
اينگونه كه وامانده دهانش امروز
از ديدن طالبان حيران شده بود
 


اين كوزه به خود زماني عاشق بوده
يك آدم بد خوي و بسي شق بوده
بر سنگ مزارش بنوشتند كسان
خوب شد كه برفت چون پر از نق بوده
 


اين كوزه به اسم مستعار است هنوز
در حوزه فرهنگي مار است هنوز
بيچاره چنان نگفته از آزادي
از ترس زدن رو به فرار است هنوز
 


اين هموطنم كه خالي است چون كوزه
از عقل و ادب گرفته حتمآ روزه
اي كوزه گر دهر ببخشي اما
وي را ز چه رو نكرده يي خربوزه
 



اسرار وطن را نه تو داني و نه من
اين خط سياست نه تو خواني و نه من
آيد ز پس پرده صداي طالب
چون پرده بر افتد نه تو ماني و نه من
***

کوزه نامه بخش اول