بابه خاركش
 

كوزه نامه


تحليل بابه خار كش از اوضاع سياسي و اجتماعي كشور


نه تاجيك و نه هزاره ، نه پشتون باش
از دايرهء جداييت بيرون باش
در باغ وطن تمام گلها خوب است
بر ليلي آدميتت مجنون باش



اين كوزه بنازد كه وي افغان بوده
جنگنده و توفنده مسلمان بوده
گر خاك مرا روزي كسي كوزه كند
گوييد به جستجوي انسان بوده



ما سخت شكستيم و تو آباد شدي
بازيچهء دست زور و بيداد شدي
بر كام خسان و ناكسان رقصيدي
اي چرخ فلك تو هم خليلزاد شدي



يك روز ز پول و رتبه بارش كردند
زين تحفهء خويش شرمسارش كردند
بر شانه چپن ، سرش كله بگذاشتند
بر گردهء ملتي سوارش كردند



آن كه پي عيب خويش پيهم گردد
تا عيب خودش كمك كمك كم گردد
چون پاك كند گند تعصب از دل
ايمان دارم كه آخر آدم گردد



از ضعف خود و خجلت خود مي گويم
از بي سري دولت خود مي گويم
انگشت تو ار بر دگران چربين است
من عيب خود و ملت خود مي گويم



اين كوزه زماني انقلابي بوده
يك آدم بسيار حسابي بوده
روزي كه به چوكي تجمل بنشست
ديديم كه درد وي كتابي بوده



اين كوزه كه قامتش چو خربوزه شده
عقلش چو متاع پوچ دريوزه شده
از بس كه ز ترس عقب نشيني كرده
آدم بوده ز پس روي كوزه شده