رسیدن:  25.11.2011 ؛ نشر : 26.11.2011

نویسنده: پیتر تامسن

مترجم: محمد سرور

 

جنگهای افغانستان

بخش پنجم
 






افغان ها از مداخله امریکا اظهار امتنان نموده و به خوبی درک نموده اند که نیازمند مساعدتها ایا لا ت متحده امریکا می باشند؛ لیک حاضر نیستند تا استقلال خویش را به هیچ کشور اجنبی منجمله امریکا تسلیم نمایند.

زمانی که رییس جمهور بوش و مشاورین اش در کمپ دیوید گردهم آمدند تا پلان آن کشور را غرض حمله بر طالبان در دوره پس از حوادث سپتامبر طراحی نمایند ، مزایای ناشی از کاربرد عناصر ناسیونالست و میانه رو و قبایل سنتی افغانستان اصلآ در اجندای مذاکرات شامل نه بود.اکثریت شرکت کننده گان مشتمل از افراد دارای سابقه ی نظامی-استخباراتی بودند که با افغانستان و جامعه ی قبیله یی آن آشنایی ناچیز داشتند. آنان بر طرح یک ستراتژی طویل المدت پس از جنگ برای افغانستان و یا منطقه تمرکز نه نموده ، بل تنها بر کاربرد فشار نظامی مستقیم و اقدامات مخفی تاکید نمودند.

ملاقات کمپ دیوید مشی اداره یوش را در افغانستان در طی هفت ونیم سال آینده به شکلی تنظیم نمود که عواقب نکبتباری را در قبال داشت. با وجود نیات نیک، برخورد طوری عیار شد که پیروزی امریکا را سد نمود. زمانی که بوش در جنوری ۲۰۰۹ رهبری را ترک می نمود ، کلیه شاخصهای انکشاف در افغانستان اعم از ساحات نظامی، سیاسی و اقتصادی سیر نزولی را بازتاب میداد.

سهم افغانستان در تولید مواد مخدره در سطح جهان از هفتاد و پنج فیصد « ۳۴۰۰ تن » در سال ۲۰۰۲به نود و سه فیصد « ۷۷۰۰ تن» در سال ۲۰۰۸ افزایش حاصل نمود. حکومت آن کشور ناکارا و فاسد بوده و به خاطر بقایش به طور کل بر قوا و منابع خارجی اتکا دارد.

از رهبری مشرف در پاکستان دو سال سپری می شد که با الاثر حوادث سپتامبر ۲۰۰۱ امریکا دوباره به منطقه عودت نمود. موصوف ،در برخورد با حکومات خارجی و احزاب سیاسی پاکستان ، شیوه های ماکیاولستی را به خوبی به کار می برد.

پرویز مشرف هکذا به  چنه زنی دشوار متوصل شد. اداره بوش در مقابل حاضر شد تا سه نوع تعزیرات ذیل را که بر پاکستان وضع نموده بود،مرفوع سازد:

- قطع کومک های نظامی-اقتصادی امریکا به پاکستان زمانی که  این کشور اخیر مخفیانه به تسلیحات اتمی دست یافت.

- تعزیرات اقتصادی که از جانب امریکا بر هند و پاکستان پس از آزمایش اتمی دو کشور وضع شده بود.

- تعزیراتی که بر آن کشور پس از کودتای مشرف و خلع حکومت انتخابی در سال ۱۹۹۹ وضع شده بود.

جورش بوش به این خواست مشرف نیز تن داد تا بانک جهانی و صندوق وجهی بین المللی پول را ترغیب نماید تا شرایط اعطای کومک و قروض را به پاکستان تسهیل نمایند. اداره بوش لست وسیع کومکهای نظامی-اقتصادی را به پاکستان طوری ترتیب داد که از لست اداره ی ریگن نیز سبقت می جست.

تعهدات مشرف دال بر برگشتاندن ثبات به افغانستان و  اشتراک در جنگ بوش علیه تروریزم صادقانه نه بود. موصوف و گروه نظامیانی که بر پاکستان سلطه داشتند ، بقای طالبان را جهت راه انداختن جنگ نیابتی شان در افغانستان و کشمیر و استقرار سیطره نظامیان را بر امور دولتی امر مبرم و حیاتی ارزیابی می نمودند.

رهبری طالبان به پناه گاهای سابقه شان در پاکستان رجعت نموده. بن لادن همراه با همسران ،اطفال و جنگجویان مسلح القاعده پس از دخول به پاکستان از نظرها ناپدید شدند.

عجب آن که محافظت از دشمن عمده امریکا به مثابه ی دام مهمی جهت تداوم کومکهای نظامی-اقتصادی امریکا و افزایش اهمیت پاکستان در نظر واشنگتن به کار گمارده شد.

ابتکار آی اس آی و مشرف جهت راه انداختن چهارمین جنگ نیابتی در افغانستان، در پی عقب نشینی طالبان و القاعده به پاکستان، به شکلی به راه افتید که گویا دیپلوماتهای امریکایی و ارگانهای امنیتی غربی از درک آن عاجز بودند. آی اس آی از اوایل سال ۲۰۰۲ تا سال ۲۰۰۳ سه حمله تعرضی را از پایگاهای مورد حمایت اش در خاک پاکستان علیه افغانستان به راه انداخت.

جبهه مرکزی آی اس آی در جنگ نیابتی جدید علیه افغانستان در وزیرستان شمالی موقعیت داشت. «امارت اسلامی وزیرستان» جنگ مقدسی را علیه افغانستان و ایتلاف به رهبری امریکا در آن طرف خط دیورند اعلام داشت.

جلال الدین حقانی ، اسپ جنگی قدیمی آی اس آی ، و پسرش سراج الدین حقانی که در عربستان تعلیم یافته بود، از منطقه میران شاه فعالیت می نمودند. انور الحق مجاهد ، پسر خالص و نماینده القاعده در ولایت ننگرهار، مرکز خویش را در اجنسی کرم برگزید. شورای جدید التاسیس کویته حملات را بر جنوب افغانستان در اوایل سال۲۰۰۳آغاز نمود.

اداره ی امریکا باید در اواخر سال۲۰۰۱ و اوایل ۲۰۰۲ بر پاکستان فشار می آورد تا جنگ نیابتی جدید را در افغانستان پایان بخشد. مساعدتهای نظامی-اقتصادی امریکا به رژیم مشرف باید به شرطی اعطا می شد که آن رژیم کارکردهایی را جهت بستن پایگاه های طالبان و شورای کویته رویدست گرفته ، حکمتیار و انور الحق مجاهد را زندانی و مخفیگاه بن لادن را افشا می نمود. اداره ی بوش فرصتهای اولیه را غرض مانع شدن پاکستان از تدارک جنگ نیابتی چهارمی علیه افغانستان از دست داد.

باب ودوارد ، در اثر خویش تحت عنوان «بوش در جنگ» منتشره سال ۲۰۰۲ می نویسد:«سی آی ای محاسبه می نماید که صرفآ هفتاد ملیون دالر را در داد و ستد نقدی در قلمرو افغانستان به مصرف رسانیده است. ملیونها دالر به قوماندانان و جنگ سالارانی تفویض گردید که از پاکستان فعالیت می نمودند.»

بخش اعظم کومکهای نظامی امریکا و سی آی ای به جنگ سالارانی سپرده می شد که مسوولیت جنگ های داخلی سالیان ۱۹۹۲ _ ۱۹۹۶ و انارشیزم را در افغانستان پس از سقوط نجیب بعهده داشتند. نفرت همه گانی علیه آنان منجر به تقویت قدرت طالبان گردیده و اکثریت افغان ها  نسبت به طالبان علیه جنگ سالاران نفرت بیشتری داشتند. اکثریت جنگ سالاران فاقد تحصیلات بوده و بعضی های شان چون گل آقا شیرزی و عبدالرشید دوستم از سواد ناکافی برخوردار بودند. آنان نه به آینده افغانستان بلکه صرفا به آینده خویش دلبسته گی داشتند.

گیری شریون ، معاون بخش اداره شرق نزدیک در اداره عملیات سی آی ای، پس از حوادث سپتامبر به تاریخ بیست و شش سپتامبر۲۰۰۱به پنجشیر مسافرت نمود. موصوف گاو صندوق پول حاوی چهار عشاریه نو ملیون دالر وجوه نقدی را به همراه داشت.

جنرال فهیم رهبر جدید اتحاد شمال همراه با داکتر عبدالله عبدالله و انجنیر عارف ، مسوول امور امنیتی اتحاد، از شریون تقاضا نمودند تا با احترام گذاشتن به وحدت و یگانه گی اتحاد شمال از توزیع منفردانه کومک ها به قوماندانان و رهبران سیاسی خودداری نماید .

شریون این درخواست را رد نموده و اذعان داشت که سیاست ایالات متحده طوری است تا وجوه را به قو ماندانان منفرد وابسته به اتحاد شمال بپردازد، نه آن که از طریق ساختار اتحاد شمال عمل نماید. به این ترتیب سی آی ای منجمله شریون و قوماندانان نظامی امریکا اتحاد شمال را در عمل تحت قومانده امریکا قرار دادند.

شریون جعبه حاوی یک عشاریه هفت ملیون دالر را به فهیم ، عبدالله و عارف ، صد هزار دالر را به عبدالرسول سیاف تسلیم داده و به جنرال محمد اعطا دوصد و پنجاه هزار دالر وعده دادند.

یک دیپلومات متقاعد امریکایی که زمانی در کابل ایفای وظیفه می نمود،تصریح نمود:« ایالات متحده تا هنوز هم اطلاعات سری کافی در مورد این جنگ نه داشته و بر استخبارات پاکستان اتکا می نماید.»

لیز دوست ،خبرنگار بی بی سی ، حین تدویر کنفرانس بن از طریق تیلفون مرتبط با قمر مصنوعی به حامد کرزی اطلاع داد که کنفرانس متذکره وی را به حیث ریس اداره موقت افغانستان انتخاب نمود. شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه یی از این تصمیم اعلام حمایت نمود. کرزی حا لا از مشروعیت بین المللی به حیث ریس دولت موقت افغانستان برخوردار بود.

آی اس آی و مشرف از ناحیه این تصمیم نگران بودند. آنان کنترول کرزی را در دست نه داشتند. موصوف می توانست افغانستان را به راه مستقل رهبری نموده ، روابط نزدیک و حسنه را با هند تامین نماید.

پیروزی برق آسای نظامیان تحت قیادت امریکا در افغانستان که منجر به برچیدن دامنه رژیم طالبان-القاعده گردید ، با ستراتژی موثر جهت قادر ساختن افغان ها غرض ساختار مجدد میهن شان و تعمیم ادارات خودکفا ، پیگیری نه گردید. اشتیاق اولیه که در احساسات افغان ها دال بر تآمین دوباره صلح در کشوربازتاب یافته بود ،به یاس مبدل شد. امروز افغان ها ، کارگران خارجی و رسانه ها بر این نظر اند که ایتلاف به رهبری امریکا و دولت میانه رو کرزی ابتکار عمل را از دست داده اند.

جنگ نیابتی پاکستان را در افغانستان نه می توان با قوای ۱۳۰۰۰۰نفری اجنبی و یا حتا نیم ملیونی شکست داد. شورش طالبان صرفا زمانی می تواند عقیم گردد که پاکستان به نابودی شورای کویته طالبان ، پایگاه های گلبدین در شمال شرق ان کشور و شبکه تروریستی حقانی و انور الحق اقدام نماید.

ایالات متحده ی امریکا ، با مداخله در امر انتخاب رهبری افغانستان در لویه جرگه۲۰۰۲ به نفع حامد کرزی ، فرصت استثنایی را به خا طر آن که افغان ها بتوانند رهبر خویش را بدون فشار خارجی انتخاب نمایند، از دست داد. فضای کنفرانس خوش آیند نه بود. اکثریت نماینده گان بعدها شکوه داشتند که آنان قادر نه بودند رهبر دلخواه خویش را بر گزینند. یک بار دیگر اجنبیان- این بار حکومت امریکا- در امر مبرم انتخابات مداخله نمود. مسعود خلیلی ، سفیر وقت افغانی در هند، سه ماه بعد طی ملاقاتی به من چنین گفت: «ازجمله ۱۵۰۰ نماینده یک هزار آنان به قریه های شان بازگشت نموده و اظهار داشتند که لویه جرگه عادلانه نه بود.نتیجه جرگه توسط امریکایها تعین شد.»

مداخله ی امریکا در این روند، تصویر کرزی را به حیث دست نشانده امریکا متبارزتر ساخت.

حمایت امریکا در لویه جرگه ۲۰۰۲ موقعیت سیاسی کرزی را برای انتخابات سال ۲۰۰۴ تقویت بخشید. موصوف به خاطر بقا در عرصه ی سیاسی افغانستان باید شبکه حامیان خاص خویش را تدارک می دید. سیاستهای افغانی مستلزم این امر است.کرزی به خاطر کسب حمایت جنگسا لاران،که اکثریت کشور را کنترول می نمودند، سعی نمود تا آنان را با اعطای کرسی های پارلمان و ادارات دولتی تطمیع نماید.

تیم مشاورین کرزی، که دارای پست های عالیرتبه اند ،معاشات گزاف شان را نه از بودجه ملی افغانستان ، بلکه مستقیما از حکومت امریکا و یا سازمان ملل متحد دریافت می دارند.به طور مثال معاش ماهوار ریس دفتر و سخنگوی رییس جمهور به ۶۵۰۰ دالر بالغ می گردد.

حکومات خارجی ،منجمله سفارت و افسران نظامی امریکا ، در روند انتخاب کادرهای ریاست جمهوری مداخله نموده ، تصورات مبنی بر وابسته گی ا فغان ها را تشدید می بخشند.


ادامه دارد

***

لینک بخش قبلی:

- جنگهای افغانستان- بخش نخست

- جنگهای افغانستان- بخش دوم

- جنگهای افغانستان- بخش سوم

- جنگهای افغانستان- بخش چهارم