رسیدن:  16.11.2011 ؛ نشر : 17.11.2011

نویسنده: پیتر تامسن

مترجم: محمد سرور

 

جنگهای افغانستان

بخش چهارم




آی اس آی ، پس از سقوط نجیب، اتحاد نا مقدس اش را در مناطق سرحدی تقویت بخشید. این اتحاد در بر گیرنده کارمندان آن سازمان، بنیاد گرایان افغانی بطور اخص حکمتیار و بعد ها طالبان، القاعده، دو حزب سیاسی- منطقه یی پاکستان اعم از جمعیت اسلامی و جمعیت العلمای اسلامی و هزاران عنصر جهادی اجنبی از کشورهای عربی، ازبکستان، برما ، فلپین و غیره بود. آی اس آی در هماهنگی کامل با دو حزب فوق الذکر به تدارک صدها کمپ تربیوی نظامی افراطیون در داخل پاکستان و مناطق سرحدی افغانی چون کنر،ننگرهار و پکتیا پرداخت.
جنرالهای پاکستانی این اتحاد نامقدس را سرمایه ستراتژیک می پنداشتند. آنان ضمناً اتحاد را به مثایه وسیله ی نظامی جهت تحقق دیدگاه ضیاالحق دال بر تفوق ستراتژیک علیه هند، استقرار سلطه پاکستان بر افغانستان و ترغیب جنگ مقدس اسلامی در کشمیر و سایر نقاط جهان به کار می گماشتند. اتحاد بر تاکیدات اردو در جهت اسلامی ساختن کشور و تامین برتری آن در امور دولتی صحه گذاشت.
آنان در ارتباط به افغانستان اهداف دو گانه را مبنی بر استقرار دولت بنیادگرایای اسلامی در آن کشور و کاربرد آن به حیث پایگاه غرض صدور بنیادگرایی اسلامی به سایر نقاط جهان تعقیب می نمودند.
رهبران نظامی- ملکی پاکستان در سالیان نود و حتا امروز ماهرانه می کوشند تا تلاشهای آن کشور را دال بر تقویت اتحاد نامقدس میان افغانستان و پاکستان کتمان نمایند، و یا بقول دیگر به دروغ متو صل می شوند.
ارتش پاکستان و آی اس آی ، در دوران زمامداری پدر جورج بوش و اواخر اداره کلینتون ، فعالیتهای اتحاد نامقدس را به طور فزاینده گسترش بخشیدند. باز گشت اسامه بن لادن به افغانستان در سال ۱۹۹۶ منجر به آن شد تا اقدامات تروریستی جهانی که از افغانستان و پاکستان منشا می گرفت،به شرقمیانه ، خلیج فارس و قفقاز توسعه یابد.
ریچارد کلارک ، مشاور امنیتی اداره کلینتون در اواخر سالیان نود ، یه کمیسون یازدهم سپتامبر چنین تصریح نمود: «در اوایل سالهای نود اصلاً قدرت درک موجودیت القاعده وجود نه داشت چی رسد به آن که آن را تخریب نمایم.» یا این که نیروی بشری دستگاه جاسوسی ضعیف بود و یا پایگاه فعالیتهای بن لادن اصلاً در افغانستان وجود نه داشت. القاعده تا اکتبر۱۹۷۸ در لست تدوین شده وزارت خارجه پیرامون سازمانهای تروریستی خارجی گنجانیده نه شده بود.
حکومت امریکا در دهه نود سیاست مستقلی را پیرامون افغانستان جهت تحقق منافع ملی اش در آن کشور پیروی نه می نمود.این منافع در بر گیرنده گزینه های ذیل بود: حل صلح آمیز منازعه افغانستان از طریق سازمان ملل متحد جهت تامین ثبات منطقه یی ، نابودی تروریزم و قا چاق مواد مخدره، بازگشت سه ملیون مها جر افغانی به میهن شان و احترام به حقوق و آزادیهای بشری.
توماس سیمونس ، سفیر وقت امریکا در اسلام آباد ، ضمن ملاقاتی صریحا در سال ۱۹۹۶ اذعان داشت که سیاست مستقل امریکایی در مورد افغانستان وجود نه دارد. ایالات متحده امریکا با واگذاری سیاست افغانی آن کشور به پاکستان ، در واقعیت ادعای اسلام آباد را مبنی بر داشتن ساحه نفوذ در افغانستان تایید نمود. این امر نمادی از صحه گذاشتن امریکا به مارش غیر قابل درک نظامیان پاکستانی جهت تبدیل افغانستان به پایگاه بنیادگرایی اسلامی بود.
اداره ی کلینتون ، با پیگیری سیاست بیطرفی در قبال میانه روان و افراطگرایان ، به سر عت در جهت تامین تماسهای سیاسی با گلبدین حکمتیار سیر نموده ، به مشی پیشین امریکا دال بر محکوم نمود ن این عوام فریب ضد امریکایی پشت پا زد.
ستراتژی بیطرفی امریکا و قرار گرفتن سکان سیاست افغانی واشنگتن به دست پاکستان، به تقویت بنیادگرایان و تضعیف اکثریت نا سیونالست میانه رو و تشدید فعالیتهای تخریبکارانه پاکستان در افغانستان انجامید. چنین برخورد امریکا در واقعیت پشت پا زدن به منافع آن کشور و اهداف اعلام شده در مورد افغانستان بود.
زمانی که کمپاین بیست و سه ساله سازمان آی اس آی غرض به کرسی نشاندن حکمتیار عقیم گردید، سازمان مذکورپلان بعدی خویش را طرح نمود تا افغانستان از هم گسیخته را به وسیله طالبان تحت قیمومیت اش در آورد. آی اس آی ملا عمر را به مثابه یکی از قوماندانان پایی رتبه مجاهدین که از قوم پشتون هوتک غلزایی بود ، به سمت رهبر طالبان برگزید.
ارزیابی واقعبینانه ی این که جنبش طالبان چی گونه پایه گذاری شد، امر ساده نیست. نقطعه آغاز جنبش در اواخر۱۹۸۸ ، زمان خروج قوای شوروی از جنوب افغانستان ، نه در کشور اخیر الذکر بلکه در دفتر آی اس آی متعلق به قوماندان سلطان امام در کویته نهفته می باشد. امام به همرایی قوماندان فیضان ، ریس شبکه آی اس آی در کویته ، به تشکل ، تسلیح و مراقبت شورای ارغستان دست زد. آنان محافظه کارترین ملاهای پاکستانی و افغانی را جهت رهبری شورا بر گزیدند. آی اس آی پلانها و طرحهای بلند پروازانه یی را برای این باند متشکل از ملاهای نیمه با سواد ولی جنگجو در سر می پرورانید.
در پلانی که از طرف سلطان امام پیرامون شکل دهی سلسله مراتب طالبان به طور ماهرانه طرح ریزی شده بود ، تشدید خصومت دیرینه میان اقوام بزرگ درانی و غلزایی افغانستان جایگاه مهمی را احراز نمود. موصوف مانند ضیاالحق به عناصر ضد درانی ارجحیت بیشتر داد و در این راستا ملا عمر-هوتک غلزایی- را در مقام استرتژیک کنترول جنبش گماشت.
اضافه تر از دو قرن از زمانی سپری می گردد که احمد شاه درانی و متحدین بارکزایی اش در همرایی با نادر شاه ، پادشاه فارس، پیکار نمودند تا سلسله دودمان میرویس هوتک را نابود ساخته و قوم هوتک را از حومه قندهار به دور رانند. این شکست افتضاح آمیزهنوز از خاطره هوتکها زدوده نه شده و خواهان انتقام گیری اند.
قوماندان امام احساسات ضد درانی را بسیج نمود. هوتکها مسوولیت امور نظامی را عهده دار شده و بعد ها مقامات کلیدی دولت طالبان را اشغال نمودند.
رهبران طالبان عمدتا فامیلهای بی بضاعت پشتونهای غلزایی را نماینده گی می نمودند. آنان از سواد مذهبی حد اقل برخوردار بوده و در مدرسه ها ذریعه حزب جمیعت العلمای اسلام پاکستان تدریس می شدند.
آی اس آی علاوتا شهنواز تنی وزیر دفاع دولت نجیب را از حکمتیار دور ساخته و غرض همرایی با طالبان به کویته فرستاد. موصوف با گذاشتن ریش خود را یک مسلمان سر سپرده معرفی نمود. تنی رهبری چندین فرقه متشکل از افسران و سربازان پشتون خلقی را که پس از کودتای نا فرجام حکمتیار- تنی در مارچ ۱۹۹۰ به پاکستان فرار نموده بودند، بر عهده گرفت.
بینظیر بوتو، نصرالله بابر جنرال متقاعد را که از دوستان مطمین فامیل اش به حساب می آمد، در سمت وزارت داخله گماشت. آنان از تلاشهای آی اس آی جهت به راه انداختن جنبش طالبان حمایت نمودند. بوتو هکذا فضل الرحمان را که به «پدر معنوی طالبان» شهرت یافته بود ، به حیث ریس کمیته خارجی پارلمان تعین نمود. موصوف با برقرار نمودن تماسها مستقیم با فامیل شاهی سعودی و رهبران عالیرتبه وهابی سعی نمود تا کومک های وسیع مذهبی - سیاسی و مالی را برای طالبان جلب نماید.
پس از سقوط قندهار در پنجم نوامبر ۱۹۹۴ یک موج همه گانی جهت گسترش طالبانیزم در سراسر افغانستان قوام یافت. اشتیاق مذهبی و تمرکز قومی برای پشتونهای مسکون در دو طرف خط دیورند پر جذبه بود. اکثریت پشتون ها و تاجک های میانه رو خواهان آن بودند تا طالبان را به بوته آزمایش قرار دهند. آنان امید به آن بسته بودند تا این جنیش بتواند بر جنایات و باندیتیزم جنگ سالاران که در سراسر افغانستان گسترده بود، نقطه پایان بگذارند.
طالبان در قندهار، ربانی در کابل و یونس خالص در جلال آباد در ماه می ۱۹۹۶ ، قبل از سقوط کابل، با هم تفاهم نمودند تا از بازگشت بن لادن به افغانستان استقبال نمایند. ربانی به این منظور طیاره آریانا را به سودان فرستاد. بن لادن همراه با خانم ها ، اطفال و هیات بزرگ همراهان به جلال آباد، بزرگترین شهر در شرق افغانستان پروازنمود.
بن لادن اولین اخطاریه رسمی اش را علیه اهداف امریکا سه ماه پس از عودتش به افغانستان انتشار داد. در اگست ۱۹۹۶ بود که به صدور اعلامیه ی جنگ علیه ایالا ت متحده امریکا مبادرت ورزید.
آی اس آی پس از بازگشت و در هماهنگی کامل با بن لادن به پایه گذاری کمپهای جدید تربیوی آغاز نمود. کمیت جهادیستانی که بین سالیان ۱۹۹۶ و ۲۰۰۱ در این کمپ ها آموزش دیدند از بیست تا هشتاد هزار تخمین می گردد.
شناخت موقت و احمقانه ی ساحه نفوذ پاکستان در افغانستان غرض تقویت ثبات منطقه نتیجه معکوس برجا گذاشت. ارتش پاکستان و آی اس آی منطقه را به بی ثباتی کشانیده و امنیت امریکا و متحدین اش را در سطح جهانی به طور فزاینده به مخاطره انداختند.
نشریه ی مسایل خارجی در سال ۲۰۰۰ چنین نگاشت: «خطر جدی علیه یک افغانستان با ثبات، صلح آمیز و بیطرف از ناحیه پاکستان متوجه می باشد، با وجود آن که کلیه همسایه گان آن کشور از دست نشانده گان افغانی خویش حمایت می نمایند[...] سیاست امروزی امریکا ناکافی است تا بتواند منافع امریکا را درافغانستان تامین نماید. دست اندرکاران سیاست خارجی امریکا باید برخورد خلاق، نیرومند و مووثررا در جهت تحقق امیال جیو-ستراتژیک پیرامون جلوگیری از تجارت فزاینده مواد مخدرافغانی ، تخطی آشکار حقوق بشر توسط طالبان و باز گشت بزرگترین کتله ی مهاجرین جهان روی دست گیرند.
جورج بوش سیاست اداره کلینتون را دال بر سپردن سیاست افغانی امریکا به پاکستان پیگیری نمود.
دو ماه قبل از حوادث یازدهم سپتامبر و سه ماه پیش از آن که ارتش امریکا حمله را علیه طالبان آغاز نماید ، ریچارد کلارک ، متخصص امور تروریستی شورای امنیت ملی ، تقاضای قیوم کرزی- برادر ارشد حامد کرزی- را غرض ملاقات پاسخ منفی داد. کلارک پیشنهاد نمود تا کرزی و همراهش داوود یعقوب، با رندی بیر آمر اداره مواد مخدره در وزارت خارجه بازدید نمایند.
پس از استماع گزارش کرزی، بیر تصریح داشت: «شما اساسا خواهان برانداختن طالبان از اریکه قدرت می باشید. من مطمین نیستم که حکو مت ما برای تعمیل این امر آماده باشد ».
عملیات نظامیان امریکا علیه رژیم طالبان به تاریخ هفت اکتبر۲۰۰۱ آغاز شد. آنان، طی صرفا هفتاد و پنج روز، با تجهیز کمتر از ده هزار سرباز امریکایی و قوای ایتلاف، نیروی بحری و هوایی آن کشور و دهها هزار نیروی افغانی ضد طالب ت انستند تا قوای ۳۵۰۰۰ نفری طالبان و متحدین القاعده آن را شکست دهند.
اداره ی بوش توانست به پیروزی نظامی در افغانستان نایل آید، ولی مشی آن با خطر شکست طویل المدت دست وپنجه نرم می کرد. با آن که عناوین پیروزی برق آسای نظامی عملیات تحکیم آزادی را بازتاب می دادند، ایالات متحده بدون درک محیط قبیله یی افغانی و بدون داشتن یک مشی موثر درازمدت جهت ثبات افغانستان به پیش می رفت. اغفال بزرگ در مورد اهداف پاکستان پیرامون افغانستان تداوم می یافت.طالبان و القاعده از افغانستان رانده شدند ، لیک به پناهگاهای خویش به پاکستان عقب نشینی نموده ، رهبری آنان دست ناخورده باقیماند.
با وجودی که هزاران جنگنده ی آنان کشته شد ، لیک منبع ذخایر جدید بشری آنان در پاکستان کمی و کاستی نه یافت. جنگ سالاران فاسد و بد نام با دریافت معاشات امریکایی اکثریت کشور را تحت انقیاد خویش در آورده بودند. آی اس آی و متحدین اش در چتر اتحاد نا مقدس برای حملات متقابل در آن طرف سرحد دیورند آماده گی می گرفتند. پس از سپری شدن دو سال آنان دوباره به حملات در داخل افغانستان آغاز نمودند. جنگهای افغانستان تداوم می یافت.
پیش از حوادث یازدهم سپتامبر اداره کلینتون و بوش یر هدف نه چندان وسیع یعنی نابودی بن لادن تمرکز می نمودند. لیک پس از این حوادث هدف توسعه یافته و طالبان را نیز در بر گرفت.
امریکا صرفا زمانی می توانست در افغانستان به پیروزی دست یابد که پاکستان را به برچیدن شبکه ی اتحاد نامقدس ترغیب نموده و به افغانها مجال آن را میسر می ساخت تا راه خویش را به خاطر ثبات کشور شان خود تثبیت نمایند.
پرویز مشرف ، ریس جمهورپاکستان، یک متحد قابل اعتماد نه بود. موصوف و قوماندانانش هنوز هم به دیدگاه های ضیا الحق در مورد افغانستان اعتقاد و باور داشتند. آنان در صدد بودند تا از اشتیاق اسلام بنیاد گرا در جهت تامین برتری ستراتژیک علیه هند ، آزادی کشمیر و تشدید شعله های جنگ مقدس در مناطق جنوب شرق آسیا و سایر نقاط جهان استفاده نمایند.

ادامه دارد

***

لینک بخش قبلی:

- جنگهای افغانستان- بخش نخست

- جنگهای افغانستان- بخش دوم

- جنگهای افغانستان- بخش سوم