02.02.2016

عباس فراسو

چه گونه میان رویا و واقعیت پُل بزنیم

رویاها حوزه قسما نامحدود تصورات آدمی است. این تصورات می تواند از توهمات خطرناک و بی خطر تا آرزوهای بزرگ انسانی و بالاخره تا آرزوی داشتن یک صبحانه خوب در گوشه یک دهکده کوچک در دامنه یک کوه بلند، در خیال آدمی جولان کند. من وقتی به وطن ام می اندیشم، رویایی می شوم. وارد یک جهان دل پذیر با خوبی های بی پایان می شوم. آنجا همه چیز خوب و کارها به سامان است. آنجا آدم ها همه خندان و خوش قلب اند، ترس و نفرت جایی ندارد، غم زندگی کسی را شکنجه نمی دهد، آرزوهای برباد رفته فریاد نمی کشند، کسی غرق در اشک و درد نیست و... حال همه ما خوب است.

اما حال ما زمانی خوب است که آدم ها انسانیت شان موکول به امور غیرانسانی و توهمات خودخواهانه نشود. انسانیت نه موکول به دین و مذهب باشد، نه به نژاد و قبیله، و نه به نرینه گی و مادینه گی. حال ما زمانی خوب است که زن ها به مثابه مادون مرد در فرهنگ عمومی ما تصور نشوند و حقارت نکشند. حال ما زمانی خوب است که دولت به مثابه ارجح ترین نهاد در زنده گی جمعی، پذیرفته شود، پاسخ گو باشد، توانایی حفظ جان و مال افراد جامعه را داشته باشد و ظرفیت به سامان سازی امور را پیدا کند. حال ما زمانی خوب است که هرکس برنامه یی برای خود و زنده گی جمعی داشته باشد؛ و به عبارتی، مسوولیت شهروندی در جامعه ما به وجود آید و ما خود را نسبت به جامعه و دیگران مسوولِ آگاه تصور کنیم. حال ما زمانی خوب است که به پسران خود توهمات افسونگرانه و مزخرفاتِ بد عاقبت نیاموزانیم، او را در ذهن اش قهرمان نبرد خیر و شر، حق و باطل و ناموس قبیله نتراشیم؛ و دختران خود را موجودات حقیر و فرودست تعریف نکنیم تا بار رنج بر گردن اش امر طبیعی تلقی شود و در سکوت شکنجه بکشد. در نهادهای آموزشی به فرزندان خود مهارت، شجاعت اخلاقی، فکر نوآورانه و حرمت و احترام بیاموزانیم، نه شیوه جان نثاری برای مقدرات یک جهان بی ربط و توهمی، و یا آقایی بر دیگران. حال ما زمانی خوب است که نخبه گان و رهبران اجتماعی ما عزت نفس و  دیدگاه های عقلانیِ سیاسی-اجتماعی داشته باشند؛ و به انحصارگرایی در حوزه مدیریت، منابع و امتیازات اجتماعی-سیاسی پایان بدهیم. حال ما زمانی خوب است که مشکلات خود را لِست کرده برای آن ها راه حل پیدا کنیم؛ و آن ها را موکول به تقدیرات و اقبال تاریخ نسازیم...

آدم متوجه می شود که آن دنیای بی کران و تصورات خوش خط و خال رویاها  در بند پیش شرط ها و قیودات فراوان دیگر است. چیزهای زیاد دیگری باید باشند تا حال همه خوب باشد. آرزوی من تحقق این پیش شرط ها و پیش زمینه ها است. به عبارتی، من به پل زدن عقلانی میان رویا و واقعیت می اندیشم.

*

پیوندهای مرتبط با موضوع:

- ورود به صفحهٔ‌ویژهٔ این سلسله

نوشتارهای منتشره در این سلسله :

(۱) - شامل آهنگ: اوباما و رویای افغانی- نیروی نگرش

(۲) -  حمید عبیدی: آيا ميتوانيم يک «روياي قابل تحقق افغاني» داشته باشيم؟

(۳) - عبدالرحمان مجددی- «رویای قابل تحقق افغانی»

(۴)- عمران راتب: «رؤیاهای من برای افغانستان»

(۵) - یعقوب ابراهیمی : «من به حد اقل های می اندیشم»

(۶) - عباس فراسو: چه گونه میان رویا و واقعیت پُل بزنیم