آقای عبیدی سلام

باز هم با مطرح کردن وضع ناهنجار سیاسی امروز افغانستان ما را از روند راحت روزمره گی انداختید به معضله فکر کردن و رسیدن به این نتیجه که گره از کار ما که همیشه و هنوز گره سر در گمی ست ، حالا حالا ها باز شدنی نیست. نیرو های به نام روشنفکر قبول شده در افغانستان با تمام پراگنده گی در یک امر به هم پیوسته اند، در مومن بودن شان به قدرت و ساختن با آن.

اپوزیسیون سیاسی ما را هم که به پوزیسیون فریفتند. بدیل سالم سیاسی در این لحظه نه تنها در منطقه که در جهان جنس کمیابی است. سیاسی ها دارند تجربه می کنند که کدام قدم های برداشته شده را نباید بر می داشتند. ما هم که حضور مان در مقاله ها و همایش های آخر هفته خلاصه می شود. خیلی از مفاهیم سیاسی مثل تروریسم و فوندامنتالیسم هنوز معنی عام دارند و به درستی هجا نه شده اند. ازین رو خطر آن میرود که چپ ترین های منطقه را به راست ترین دید سیاسی که همانا فوندا منتالیسم خواهد بود، متهم کنند و بر عکس. با تمام این حرف ها ما وظیفه مان همان تماشاچی بودن در صحنه اعدام تدریجی خود ماست.

تازه «ما» خودش با پراکنده گی که ما [ دچارش] استيم بر ما صدق نمی کند. و اگر باز هم به «ما» خطر کنیم افراطی هستیم و سزاوار ارزان ترین مرگ به اقساط طولانی و سود بسیار برای طرفی که مرگ را چنان با مهارت زیر نام نجات از خود مان به خورد مان می دهد که آخر سر ممنون هم می شویم.

خالده نیازی 20 جولای 2006