از ناهنجاري دولت تا ناتواني روشنفکر

 گفت و شنود با رسول رحيم کارشناس امور سياسي

بخش اول

- چرا چانس افغانستان براي دستيابي به صلح ، امنيت و بازسازي و پيريزي دموکراسي  که بسياري ها با خوشي و خوشبيني انتظار داشتند تا در نتيجهء عملي شدن توافقنامه هاي بن و در نتيجهء حضور و مساعدت جامعهء بين المللي ، تحقق يابد با بن بست برخورده و با چنان چالش هايي مواجه شده که اکنون موجي از ياس را برانگيخته است؟

- آيا مي شد از همايش بن انتظار پايان جنگ و تأمين صلح را داشت؟

- فورمول اساسي و هدف  اصلي مراجع سازماندهندهء همايش بن چي بود:  تنها سربازگيري کم خرچ براي مبارزهء اعلام شده با  القاعده ، گشايش  کورگره هاي مشکلات افغانستان و يا هر دو ؟

- آيا هنوز چانس مهار کردن بحران  موجود است و اگر است چي گونه مي توان به چالش هاي موجود پاسخ گفت و بر دشواري هاي موجود فايق آمد؟

- آيا  شرکاي «کارتل قدرت»  در افغانستان اين توان فکري و احساس مسؤوليت را دارند تا ضرورت عبور از روابط افقي به روابط عمودي را درک کنند و حاضر شوند و يا اجازه بدهند تا مراکز متعدد اعمال قدرت قهريه  که  وجود آن ها  مغاير با مؤلفه هاي اساسي و انفکاک ناپذير دولت مقتدر است برچيده شده و  اعمال قوهء قهريه در انحصار دولت قرار بگيرد؟

- مشکل افغانستان در نبود برنامه ها است يا در شيوه و شکل تطبيق برنامه ها ؟

- آيا هواخواهان دموکراسي در افغانستان برنامه هاي منسجم ، کارا و عملي براي تأمين صلح ، بازسازي معاصر و پي ريزي دموکراسي در افغانستان داشتند و اگر داشتند چرا نتوانستند به حيث نيروي توانا در سطح ملي تبارز بکنند و هنوز هم حضور شان در صحنهء سياسي افغانستان بي اثر است ؟

- روشنفکران براي باز کردن گره مشکلات افغانستان ، چي کرده اند ، چي کرده مي توانند و چي بايد بکنند ؟

در اين گفت و شنود که همکار ما آقاي رتبيل آهنگ به تاريخ 28 اگست سال روان با آقاي محمد رسول رحيم يکي از کارشناسان شناخته شدهء امور سياسي انجام داده،  کوشش به عمل آمده است تا علل بروز وضع موجود ، راه هاي حل مسايل و نقشي که روشنفکران و هواداران صلح و دموکراسي در اين زمينه ايفا کرده مي توانند ، به بررسي گرفته شود. اينک ما بخش نخست اين گفت و شنود را به خدمت شما تقديم مي داريم و بخش دوم آن را در آيندهء نزديک منتشر خواهيم ساخت.

در صورتي که خواننده گان گرامي در رابطه به مسايل مطروحه و يا در اصل موضوع پرسش هايي داشته باشند،  ما آن ها را با  آقاي رسول رحيم مطرح  خواهيم ساخت و پاسخ هاي ايشان را در ادامهء همين گفت و شنود منتشر خواهيم کرد.

***

رتبيل آهنگ : آقاي محمد رسول رحيم، طوري که شما هم مي دانيد روند مبتني بر توافقات بن  که  انتظار مي رفت به تأمين  صلح ، بازسازي و  پيريزي دموکراسي در افغانستان بينجامد، نه تنها به آن نتايج نرسيده است ، بل با چنان چالش هاي جديي مواجه شده است که بسياري ها کم و بيش اميد را از دست داده و برخي ها حتّا مي گويند که مشکل  افغانستان هيچ راه حلي ندارد. آيا شما هم به همين نظر هستيد که براي مشکل راه حلي وجود ندارد؟

محمد رسول رحيم: من فکر نمي کنم در زنده گي انسان ها مسايلي باشند که قطعاً هيچ راه حلي نداشته باشند. گاهي در زنده گي ملت ها و کشورها برهه هاي بسيار دشواري پيش مي آيند  با معضلاتي که در ظاهر امر براي حل آن ها راهي به چشم نمي خورد؛ ولي انسان ها مي تواند با تلاش فکري و عملي بر اين موانع غلبه کنند و در نتيجه راه حل هاي کاملاً عملي و تطبيقي در چشم رس قرار گيرند.

رتبيل آهنگ : در روزهاي گذشته در صحبتي که با يکي از روشنفکران مقيم در کابل داشتم ، وي سخت ابراز يأس کرد و گفت: «ما هيچ راه حلي را نمي بينيم ؛ جامعهء جهاني گرچه در افغانستان حضور گستره دارد با تمام قدرت در تلاش است و منابع مالي زيادي هم به مصرف رسيده  و کوشش هاي زيادي هم شده است ، ولي با آن هم وضع روزتا روز بدتر مي شود».

رتبيل آهنگ : شما در مورد کدام راه هاي حل فکر مي کنيد؟

محمد رسول رحيم: ضرب المثلي داريم که مي گويد : " چيز مفت بسيار قيمت است" . کساني که انتظاراتي از جامعهء جهاني دارند، و چشم به کومک و عطيهء جامعهء جهاني دوخته اند ، ناگزير بايد منتظر نتايج يأس آور آن هم باشند. چنين انتظاراتي ناشي از سردرگمي در  رابطه به معادلهء قدرت در سطح جهاني است. من به قضايا از چنين ديدي نمي نگرم.

رتبيل آهنگ :  خوب اگر از کساني که چشم به کومک هاي جامعهء جهاني دوخته بودند ، بگذريم ، شما راجع به قضايا چي گونه فکر مي کنيد؟

امروز  مي بينيم که حکومت و در مجموع دولت در افغانستان بسيار ضعيف است؛ خواسته هايي که مردم دارند- مثلاً : تأمين امنيت ، تعميل قانون، فراهم آوري زمينه هاي بهبود زنده گي مردم - همه آرزوهاي اند که برآورده نشده اند. علت اين عدم توفيق از نظر شما کدام ها اند؟

محمد رسول رحيم: انتظارات از حکومت افغانستان اگر در مجموعه يي از حوادث به هم پيوسته که شامل حوادث جهاني ، نقش قدرت هاي بين المللي پس از پايان جنگ سرد مدنظر گرفته شوند ، ما به نتيجه يي نخواهيم رسيد. طوري که شاهد هستيم يک مشکل بزرگ در افغانستان اين است که بحث ها بيشتر روي مسألهء حکومت کردن خلاصه مي شوند. همهء شکايت ها از خرابي نوع حکومت کردن است. در حالي که تا حکومتي موجود نباشد ، نمي توان پرسش چي گونه حکومت کردن را مطرح کرد...

رتبيل آهنگ : پيش از ادامهء صحبت تان ، با آن چي که بيان فرموديد مي خواستم بپرسم که آيا از نظر شما در افغانستان اصلاً دولت و حکومتي وجود ندارد؟

محمد رسول رحيم: تلاش هايي براي دولت سازي يا به اصطلاح غربي « state building » در افغانستان در جريان بوده که هنوز به نتايج نهايي نرسيده است. اساساً وظيفهء جامعهء جهاني بايد اين مي بود تا از تعدد مراکز اعمال قوهء قهريه و بالنتيجه تعدد مراکز قدرت نظامي  جلوگيري مي کرد تا دولت  انحصار اعمال قوهء قهريه  را مي داشت و تنها دولت در موارد نياز مي توانست از طريق مشروع آن را اعمال کند. داشتن چنين انحصاري  اولين مؤلفه و مؤلفهء انفکاک ناپذير يک  دولت مقتدر است. هنوز در اين عرصه در افغانستان  کدام توفيقي به دست نيامده است.

ثانياً ، زماني که انتخابات به حيث يک مقدمه و يک نهاد دموکراسي در يک کشور مطرح مي شود ، اين انتخابات و اين دموکراسي بايد بتوانند يک ثبات پويا و ديناميک در کشور را تأمين کنند ؛ متأسفانه در افغانستان چنين نشده است. لذا ما مي بينيم که تلاش هاي اوليه دارند در نطفه خفه و متلاشي مي شوند. ما هنوز هم نمي توانيم از اقتدار دولت افغانستان ، فراتر از پايتخت کشور صحبت کنيم. حتّا در همين پايتخت هم هنوز بسيار بي سر و ساماني ها به نظر مي رسند. بنأً پروسهء دولت سازي در افغانستان و در تعبير گسترده تر پروسهء ملت سازي در افغانستان تا هنوز مؤفق نبوده است.

رتبيل آهنگ :  قبل از پرداختن به روند ملت سازي که بدون شک روند بسيار بعدي است و نيز زمان بيشتري به کار دارد ، مي خواستم بپرسم که به نظر شما علل عمدهء عدم توفيق در دولت سازي کدام ها اند و چرا مردم افغانستان از چانس دوباره يي که با حضور و کومک جامعهء بين المللي - اگر بتوان اين را چانس ناميد- به دست آورده اند نتوانستند مؤفقانه براي دولت سازي استفاده بکنند و دولت مقتدري را که بتواند در گام نخست کم از کم توانايي فراهم آوري زمينه هاي تحقق خواسته هاي  حياتي مردم و جامعهء افغاني را داشته باشد ، به وجود بياورند ؟

محمد رسول رحيم: اين که وضعيت مورد نظر چانس است و يا نيست خودش هنوز مورد پرسش است. فکر مي کنم گفتهء شاعر معروف اقبال لاهوري بسيار جدي است که مي گويد : « زنده گي جهد است ، استحقاق نيست» . قدرت را در يک بشقاب آماده به کسي تقديم نمي کنند- به خصوص قدرت ملي و حاکميت ملي را. جامعهء جهاني و يا قدرت هاي بزرگ و يا هر چي که آن را بناميم ، قدرت را در يک بشقاب نمي گذارند و آماده براي رهبران افغانستان تقديم نمي کنند تا دولت خويش را بسازند. پروژه هاي بزرگ بين المللي ، در سطح جهاني پس از پايان جنگ سرد در کار است. اين که دولت سازي و ملت سازي در افغانستان يکي از مؤلفه هاي اصلي اين پروژه ها است يا ني ، حد اقل من هنوز در موردش مطمين نيستم.

رتبيل آهنگ : برنامه هاي جهاني و علايقي که قدرت هاي بزرگ جهاني و قدرتهاي منطقه يي ،  کشورهاي همسايه و ساير بازيگران خارجي حاضر در صحنه دارند ، يک پهلوي قضيه است که بعداً در مورد شان صحبت خواهيم کرد. پيش از آن مي خواستم بپرسم  چرا نيروهاي افغاني  براي نجات و بقاي کشور و مردم خويش نتوانسته اند در راه ايجاد دولتي که در گام نخست بتواند پاسخگوي نياز هاي حياتي و تأخير ناپذير مرحلهء کنوني باشد، توفيق يابند. اگر منصفانه بنگريم اين بيش از همه يک وظيفهء ملي- افغاني است. اين که بازيگران خارجي در اين راه چي قدر مي توانند به افغان ها کومک بکنند و يا مزاحمت و ممانعت ايجاد کنند، مسؤوليت  نيروهاي داخلي  را کاهش نمي دهد.

محمد رسول رحيم: ما در افغانستان شاهد نقص هستيم ، شاهد نقص تمام و نقص در تمام روند ها . مثلاً: ببيند ما در افغانستان شاهد جنگ ميان دو دولت نيستيم که بگوييم جنگ ادامهء سياست با وسايل ديگر است و يا ادامهء سياست به وسيله سلاح است. يک مسألهء شورشگري و ضد شورشگري هم نيست که دو طرف در آن به صورت مشخص معلوم باشند.  در افغانستان مي بينيم که عوامل بين المللي و مسايل  داخلي و هم  مبارزه با مواد مخدره و امثالهم در مجموع يک پروسهء بغرنج را تشکيل مي دهند. براي حل مسايل اجتماعي انسان ها به يک قدرت متحدي ضرورت دارند که از طريق آن ارمان ها، نياز ها و خواسته هاي خود شان را بيان کرده بتوانند. جامعه به قوهء قهريه يي نياز دارد که بتواند از منفعت جمعي آن دفاع کرده و موانع از سر راه آن را بردارند ، به منابع مالي و مادي جهت تطبيق و تمويل پروژه هاي خود ضرورت دارد. در مجموع اين اجزا کمبودهاي جدي ، مزمن و خطرناکي وجود دارند به همين دليل پروژه ها  نمي تواند در جهت مطلوب ، به صورت سالم و با سرعت ممکنه تحقق يابند.

رتبيل آهنگ : خوب وقتي چنين است شما چي برنامهء بديلي مي توانيد ارايه کنيد يا چي مفکور هايي ارايه مي کنيد تا اين هدف روزي مبتني بر آن تحقق يافته بتواند و دولت مقتدر- به رغم همه مشکلات موجودي که به  بخشي از آن ها اشاره کرديد- تشکيل شود. مشکلاتي از اين نوع و يا به شکل ديگر در کشورهاي ديگر هم موجود بوده اند و يا هنوز هم در پاره يي از کشورها موجود اند ؛ ولي ، آن ها توانسته اند اين کوره راه هاي پرفراز و نشيب را سپري کرده و به هدف دست يابند و يا در اين مسير در حرکت اند.

محمد رسول رحيم: طرح ها و پيشنهادات ما اگر نيروهاي عامل در جامعه و نيروهاي موجود در مرکز قدرت امروزي را مد نظر نگيرند، در نهايت به حيث  نقشه براي يک آرمانشهر باقي مي مانند. مفکوره ها ، طرح ها و برنامه هايي که متکي بر نيروي انساني منسجم و توانا براي تحقق آن ارايه نشوند، حرف باقي مي مانند.

رتبيل آهنگ : پس باز هم پرسش « چي بايد کرد» مطرح مي شود.

محمد رسول رحيم: بهتر اين است تا ما به ساختار واقعي جامعهء افغاني و نيروهاي عامل آن  عطف توجه نماييم. در اين ميان است که ما مي توانيم دريابيم که چي چيزهايي ممکن است و باز از اين ميان کدام ها ممکن مطلوب اند.  ما بايد ببينيم که واقعيت هاي موجود چي امکاناتي را در اختيار ما قرار مي دهند.

در افغانستان در عرصهء تشکيل مؤلفه هاي قدرت - يعني نيروهايي که آرمان هايي دارند  و براي تبليغ و تحقق آن ها کار مي کنند و نيروهايي که قدرت دولتي را در دست دارند- کاستي هاي ذاتي زيادي وجود دارند. پروسهء جاري در افغانستان با همايش پترزبرگ بن ، در دسامبر سال 2001 ميلادي ، آغاز شد. همايش پترزبرگ همايش صلح ميان طرف هاي درگير درجنگ نبود و لذا توافقات آن نيز توافقات پايان جنگ و تأمين صلح ميان طرف هاي درگير در جنگ نبودند. در اين پروسه طالبان اشتراک نداشتند ؛ بل ، نيروهايي که طالب نبودند و يا مخالف طالبان بودند در اين پروسه به شکلي از اشکال اشتراک کردند. حتّا ميان  اشتراک کننده گان اين پروسه که مقاولات پترزبرگ را امضا کردند نيز روي بسياري از مسايل توافق به ميان نيامده بود. ميان آنان روي مسايل اساسي - از شکل دولت گرفته تا مسألهء تأمين امنيت در افغانستان- اختلافات جدي و ريشه يي وجود داشتند.

يکي از مشکلات بزرگ موجود در افغانستان مسألهء امنيت است. خلع سلاح نيروهاي غير رسمي نظامي در افغانستان با موانع لاينحلي مواجه شد. همايش پترزبرگ -مثلاً- در مورد اين که مليشه ها خلع سلاح شوند يا ني ، تصميمي گرفته نتوانست و در صورت سختگيري؛ احتمال بسيار وجود داشت تا برخي گروه هاي اشتراک کننده ، همايش را ترک بگويند. در مورد اهداف اعلام شده نيز توافق دقيق وجود نداشت، بل فورمولبندي ها چنان سازشگرانه بودند که بعد ها هر کسي مي توانست آن را به طور دلخواه خودش تعبير کند. به اين ترتيب پروسهء بن نقايص ذاتي داشت و با چنين نقايصي به جريان افتاد.

در همايش پترزبرگ در واقع کارتل قدرت تشکيل شد - کارتلي که اعضاي آن در اهداف استرايژيک با هم توافق نداشتند. از خصوصيات کارتل قدرت يکي هم اين است که يک مرجع مورد احترام همه که از صلاحيت و اختيار انتصاب مقامات ادرات دولتي و توانايي  و صلاحيت مديريت امور عالي دولتي برخوردار مي باشد به وجود مي آيد که  به حيث  يکي از ايجابات اوليهء براي امر دولت سازي حايز اهميت است. در پترزبرگ چنين نشد. آن چي که جامعهء جهاني گفته مي شود و در پترزبرگ چنان که ديده شد وزنهء سنگين را امريکا تشکيل مي داد ، جاي اين مرجع قدرتمند را گرفت و حول اين محور بود که کارتل قدرت در افغانستان به وجود آمد.

کارتل قدرتي که از تجربه و  بصيرت سياسي برخورداراست ؛ بر رجحان منافع ملي بر هرگونه منفعت ديگر گروهي معتقد و به آن وفادار باشد ،  به طور نسبتاً سريع  از روابط افقي يا روابط ميان جمعيت ها و گروه هاي خودي بريده ؛ و با ترک آن  به روابط عمودي يعني  تأمين منافع  دولت و منافع همه گاني حرکت مي کند. ما در اسپانيا پس از مرگ فرانکو و در پرتگال پس از فروپاشي رژيم سالازار و در اروپاي شرقي دررومانيه شاهد چنين تحولي بوديم.  در منطقهء ما-حتّا- در تاجيکستان نيز تقريباً چنين چيزي رونما شد.  کارتل هاي قدرت لااقل در مسايل اساسي دولتي با هم توافق مي نمايند و قانون اساسي را رعايت مي کنند. در افغانستان تا هنوز هم ما شاهد چنين تحولي نيستيم.  اين يک مشکل کلان است.

گاهي هم ديده شده که در ابتدا کارتل هاي قدرت سياسي در مراحل نخست به روابط افقي پابند مي مانند و امّا به تجربه درمي يابند که  چنين چيزي چقدر مخرب است و در نتيجه درک مي کنند که بايد با ترک پابندي هاي افقي به سوي روابط عمودي حرکت کنند. در  سير چنين تحولي نيروهاي مستعد حتّا فلسفهء سياسي قبلي را ترک و به فلسفهء سياسي جديد متناسب با وظايفي که در پيشرو دارند مي گرايند. ما در تجربه تاريخي اروپا شاهد اين  هستيم که  چي گونه نيروهاي محافظه کار به تدريج به سوي پذيرش ديموکراسي حرکت کردند.

در افغانستان هم فکر نمي کنم که راه براي عبور از روابط افقي به سوي روابط عمودي مسدود باشد - و اما، ما تا به حال نه تنها شاهد چنين تحولي نيستيم ، بل مي توان گفت که متأسفانه تا به حال مسأله به چنين صورتي مطرح هم نشده است. مثلاً،  در افغانستان قانون اساسي تصويب و انفاذ يافته است. اين قانون اساسي مي بايست ميثاق اين کارتل قدرت باشد و روابط  و حرکات شان را سمت و سو بدهد. و امّا متأسفانه اين قانون اساسي به جاي اين که به مخرج حرکت مشترک  از سطح روابط افقي به روابط عمومي مبدل شود ، بيشتر به موضوع  گفت و شنودها و حتّا مشاجرات دامنه دار بعدي در کارتل قدرت مبدل شد.  اين يکي از مشکلات جدي در افغانستان است و سبب مي گردد تا  مغز و مرکز قدرت دولت  را متزلزل و مغشوش  نگهدارد و مانع حرکت آن به جلو شود.

رتبيل آهنگ : من منتظر بودم که شما راه حل مشکل و راه برون رفت را مطرح کنيد؛ و امّا، شما بيشتر به تحليل آن چي که واقع شده و اين کي چي گونه معمار «خشت اول» را کج گذاشته است و به وضعيت موجود  منجر گرديده است، پرداختيد.

پيش از اين که باز هم  پرسش «چي بايد کرد»را -البته با در نظر داشت داده هاي موجود و واقعيت هاي موجود جامعهء افغاني که شما به تحليل از آن پرداختيد- مطرح کنيم ، مي خواستم سوالي ديگري را در رابطه به تحليل شما ، مطرح سازم. شما گفتيد که امريکا نيروهاي غيرمتجانس را با هم در بن گرد يک ميز  جمع کرد و نتيجه هم مؤافقتنامه يي بود که برخي ها از همان نخست نيز از آن چندان راضي نبودند. پس به نظر شما بر کدام نيروها بيشتر بايد اتکا صورت مي گرفت تا راه هاي هموارتر و حل بهتر مسايل ميسر شده مي توانست و دشواري هايي که امروز افغانستان با آن مواجه است پديد نمي آمدند؟

محمد رسول رحيم: در پروسه هايي مانند پروسهء پترزبرگ بهتر آن است تا همه نيروها و به خصوص نيروهاي عامل اجتماعي سهيم باشند. البته از اشتراک کساني که نمايندهء کدام  نيروي عامل اجتماعي نبودند، سودمندي چنداني نمي توانست انتظار برده شود. امّا، اهداف مراجعي که پروسه را به راه انداختند بسيار مهم بود. پرسش اساسي اين بود و است که گردهم آوردن نيروهاي مختلف در اين همايش به هدف  دولت سازي در افغانستان بود يا تنها تأمين اهداف نظامي   جنگ اعلام شده عليه تروريزم . براي من تا هنوز هم روشن نشده است که براي ايالات متحدهء امريکا کدام يک از اين دو هدف در افغانستان  مهم تر بوده است.

اگر جنگ بر ضد ترور لازم بود اين نبايد تنها به سرکوب ساختارهاي نظامي القاعده و سرکوب القاعده محدود مي شد ؛ در اين ميان به رخ ديگر سکه يعني به افغانستان که طي نزديک به سه دهه قرباني جنگ هاي نيابتي ابرقدرت ها در زمان جنگ سرد و سپس جنگ ميان طرفهاي ذيدخل بعدي بوده است نيز توجه مي شد. سوالي که ذهن را به خود مصروف نگهميدارد اين است که ايجاد کارتل قدرت براي تأمين اهداف مبارزه با تروريزم به قيمت ارزان بود: استفاده از مليشه هاي مسلح موجود به حيث سرباز پياده؛ و يا فراتر از آن : ايجاد و تأمين صلح ، ثبات و امنيت  و بازسازي افغانستان که البته با تشکيل دولت مقتدر ، خلع سلاح گروه هاي مسلح غير رسمي و با تشکيل هر چي زودتر اردوي ملي و قواي مسلح افغانستان مي شد باز هم آن نياز نظامي برآورده شود . اگر از حدسيات تيوريک بگذريم ، با توجه به آن چي که در عمل واقع شده است من تا کنون پاسخي به اين پرسش ندارم که مرا متقاعد ساخته و در موردش متيقن باشم.

رتبيل آهنگ : حال به نظر شما به کدام نيروهاي ديگر در اين پروسه جا داده مي شد که جا داده نشده اند؟

محمد رسول رحيم: پروسهء پترزبرگ در حقيقت با يک فورمول آغاز مي شود - فورمول پروسهء پترزبرگ قومي است. اين فورمول طرف قبول تمام اشتراک کننده گان قرار مي گيرد. استثنأً يک سهمي هم به خانوادهء شاهي سابق افغانستان داده مي شود. در اين فورمول براي نيروهايي که افغانستانشمول فکر مي کردند و  براي شان افغان ها به حيث يک ملت مطرح بود و طرفدار ملت سازي بودند ، جايي وجود نداشت.

رتبيل آهنگ: کدام نيروها ؟

محمد رسول رحيم: نيروهاي اجتماعي و نيروهاي سياسيي افغاني...

رتبيل آهنگ :  کدام نيروها ، کدام احزاب و يا شخصيت هاي داراي نفوذ قابل ملاحظهء ملي که مي توانستند از يک کتلهء قابل ملاحظهء مردم نماينده گي بکنند ، براي اشتراک  در  اين پروسه دعوت نشدند؛  اگر ممکن است لطفاً لااقل نام برخي از آن ها را تذکر دهيد.

محمد رسول رحيم: افغانستان پروسهء فتور سي ساله را پشت سر نهاده است- فتوري که ابرقدرت ها و ساير طرف هاي ذيدخل خارجي در آن سهم داشته اند . ابرقدرت ها- شوروي و امريکا - و متحدين شان در اين راه ده ها ميليارد دالر مصرف کردند. نتيجهء اين روياروي، تخريب کامل زيرساخت هاي اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و سياسي افغانستان بود. تحميل انحصاري  گروه هاي معين داراي انديشه هاي بنيادگرانه بر مقاومت ملي افغان ها در برابر تجاوز شوروي به آن ها فرصت داد تا بر  هسته هاي فکري و تشکيلاتي قبلاً موجود در افغانستان هر نوع فشار ممکنه را وارد کرده و آن ها را تا سرحد متلاشي  شدن تضعيف نمايند. با وجود چنين سرنوشت تلخي باز هم حلقات و گروه هاي دموکرات متعددي هم در افغانستان و هم در خارج موجود بودند و هستند که نمي توان آن ها را ناديده گرفت. برخي از اين گروه ها در کنفرانس پترزبرگ به حيث ناظر اشتراک کردند و امّا ، برخي گروه هاي ديگر به دليل قومي بودن فورمول اين همايش در آن اشتراک ننمودند.

رتبيل آهنگ:  باز هم سوال من در مورد نام اين گروه هايي که به علايق و منافع ملي فکر مي کردند  و نيرو حساب شده مي توانند  و در اين کنفرانس دعوت نشدند ، بي پاسخ ماند. مثلاً ، ما مي بينيم که افغان هاي مقيم خارج از سازمان و تشکلات نيرومند سياسي اگر بگذريم حتّا يک اتحاديهء سراسري نيرومند داراي ترکيب بين الافغاني که از منافع و خواست هاي  مشترک شان نماينده گي کند ندارند...؛ به اين حساب از کدام نيرو مي توان سخن گفت؟

محمد رسول رحيم:  در علم سياست تنها احزاب نيرو حساب نمي شوند؛ بل  انديشه ، نفوذ قومي  يا مذهبي ، تشکيلات ، گروه هاي مسلح و امثالهم نيز نيرو محسوب مي شوند. اگر منظور تان يک نيروي سياسي عامل داراي اعتبار و نفوذ سرتاسري  که بتواند لااقل مورد پذيرش يک بخش ملت باشد و آن را نماينده گي کند ، متأسفانه چنين نيرويي  به عللي که به آن ها اشاره کردم، نداريم.

حرف من روي اين نيست که چرا اين يا آن نيرو در کنفرانس پترزبرگ اشتراک داشتند و يا نداشتند. مطلب در اين است که فورمول اين همايش- که فورمول قومي بود - نه تنها درست نبود ،نه تنها دموکراتيک نبود بل براي افغانستان خطرناک بود. به همين دليل- بالفرض- اگر نيروهاي وفادار به ديد و تفکر افغانستان شمول با قدرت و بانفوذ بزرگ هم موجود مي بودند،  به علت عدم توافق با چنين فورمولي به احتمال قوي از اشتراک در همايش پترزبرگ امتناع مي ورزيدند. پس مي توان گفت که موانع دوجانبه بودند.

رتبيل آهنگ: براي کشوري مانند افغانستان  با چنين سرنوشت خونين و تراژيک در سه دههء اخير ، آيا سهم دهي به گروه ها و اقوام  به حيث آغاز؛ چنان که در پروسهء پترزبرگ شاهدش بوديم ، پذيرفتني نيست ، تا آن ها با مشارکت در دولت خود را از دولت و با دولت بيگانه احساس نکنند؟

محمد رسول رحيم: در اين جاي شکي وجود ندارد که در افغانستان اقوام گوناگون وجود دارند- اين يک واقعيت عيني است. در اين هم شکي نيست که در فضاي امروز افغانستنان قوميت به حيث يک واقعيت ذهني سخت اثرگذار شده است- به اين معنا که اين واقعيت به صورت هرم ها از سوي نيروهاي گوناگون شريک در دولت و يا هم اپوزسيون دولت مورد استفاده و سؤاستفاده ابزاري قرار مي گيرند.

با اين که مسألهء قومي به حيث يکي از مسايل اساسي تحول دموکراتيک در افغانستان بايد مورد بحث قرار بگيرد و راه هاي حل عادلانه و دموکراتيک براي آن جستجو شود ، هيچ نوع اعتراض و مخالفتي ندارم؛ ولي ملت سازي چيزي بيشتر و فراتر از تشکيل کنفدراسيون اقوام است. ملت سازي در واقع برون شدن از پوسته هاي قومي است ؛ به طرف دنياي کاملاً ديگري حرکت کردن است. در آغاز پروسهء دولت سازي و ملت سازي بايد چهارچوب هاي تعيين کنند با توجه همين ايجابات تعيين مي شدند ؛ که متأسفانه چنين نشد و فورمول را اساساً قومي ساختند ؛ حال مي بينيم که اين فورمول غلطه به حيث يک واقعيت و حتّا حقيقت در همهء امور کشور پذيرفته مي شود ؛ تمام گير و دار ، مباحثات و مشاجراتي که ميان حلقات حاکم و هم ميان روشنفکران جريان دارد ، حول محور قومي است. اين نشان مي دهد که حرکت از همان آغاز يک جهتگيري نادرست و غلط داشته است. در اين شکي نيست که حل مسألهء اقوام جز مسأله دموکراسي در افغانستان  است. متأسفانه مسألهء تشکيل ملت و ايجاد يک نظام دموکراتيک هدف پروسهء پترزبرگ نبود. حتّا ،  فورمول پروسهء پتزربرگ  مطابق و همسو با  ايجابات  هدف ساختن ملت-دولت  در چهارچوب يک نظام مبتني بر دموکراسي عيار نشده بود.

رتبيل آهنگ: شما قبلاً گفتيد که برخي عناصر ، شخصيت ها و حلقات در همايش پترزبرگ سهيم ساخته نشدند و اگر نيروي قوي افغانستانشمول هم مي بود ، تحت فورمول قومي از اشتراک در اين همايش خودداري مي کرد. حالا به نظر شما که خشت اول را معمار کج گذاشته و در حالي که باور داريد « انديشه خود مي تواند نيرو باشد» ، شما تا چي حد شاهد ارايهء انديشه هاي بديل  و سازنده از سوي نخبه گان فکري و يا روشنفکران انديشه ورز افغانستان در برابر انديشه ها ، برنامه ها و روش هاي ناشي از پروسهء پترزبرگ که امروز با چالش هاي جدي و خطرناکي رو به رو شده اند ، هستيد ؛ آيا در اين مورد مي توانيد مثال هايي را ارايه بنمايد؟

محمد رسول رحيم: مثال هاي زيادي وجود دارند. در افغانستان برنامه ها و استراتيژي هاي سياسي دقيق و سازنده يي مطرح شده اند. من از بخشي که خود به آن تعلق داشته ام مثالي مي آورم : ما در « شوراي دموکراسي افغانستان» يک باراين خطوط ستراتيژيک را به مثابهء يک "طرح پيشنهادي" تدوين کرديم.  بار ديگر در دههء نود در يک حرکت بسياربزرگ ديگر اين پيشنهادها درقالب مرامنامه " نهضت ملي افغانستان "ارائه شدند. بارسوم در سال  2000  اين اهداف در طرح « پيمان کابل» گنجانيده شد. اين تنها ما نبوديم که چنين کوشش هايي را کرده ايم ؛  در مطبوعات سياسي افغانستان مثال هاي زيادي از کوشش هاي گروه هاي ديگر را هم مي توانيد بينيد .

بود و يا نبود برنامه ها در افغانستان عامل خرابي کار ها و خرابي اوضاع نيست. مشکل کلان در اين است که برنامه ها چي گونه تطبيق مي شوند و کدام نيروها مي توانند اين يا آن برنامه را تطبيق کنند.

رتبيل آهنگ : با بسياري از روشنفکراني که ما صحبت کرده ايم ، از نبود برنامه هاي منسجم و دقيق شاکي هستند. آنان مي گويند که طرح مطالب بيشتر در حد و شکل شعار و آرمان ها هستند . اگر شما با اين ارزيابي  موافق نيستيد بفرماييد يکي دو برنامه يي را که واقعبينانه ، قابل تطبيق و مشکل گشا باشند معرفي بکنيد.

محمد رسول رحيم: من رد نمي کنم که اين ادعا هم حقيقت نيست ؛ ولي مي توانم بگويم که کل حقيقت را هم بازتاب نمي دهد. همه برنامه ها چنين نيستند. باز هم مي گويم که سخن تنها بر سر برنامه ها نيست. بهترين ، کارآ ترين و قابل پذيرش ترين برنامه ها هم به خودي خود عملي نمي شوند ؛ بل ، سخن بر سر نيرو يا نيروهايي است که بتوانند چنين برنامه يي را تطبيق بکنند. اگر چنين نيرويي موجود نباشد ، برنامه ها روي کاغذ خواهند ماند و تلاش هاي پراگنده و نامنسجم براي تطبيق آن ها هم به جايي نخواهند رسيد. مثلاً: در مورد طرح قانون اساسي تحليل ها و ارزيابي ها و انتقادات  خوبي را از موضع يک دموکراسي ليبرال  شنيديم ؛ ولي براي من مهم اين بود که نيروهاي عامل سياسي چي گونه قانون اساسي و چي گونه دموکراسيي راطرح ،  تأييد و تصويب مي کنند. ما اگر بهترين قانون اساسي را -مثلاً در سطح پيشرفته ترين کشورهاي غربي - هم مطرح مي کرديم ، براي نيروهاي عامل سياسي قابل درک و پذيرش نمي بود و اگر هم تصويب آن بر آن ها تحميل مي شد ، قابليت تطبيق کسب نمي کرد. ولي انتظار ما اين بود و هست تا نيروهاي عامل سياسيي که قانون اساسي دلخواه خود شان را طرح ، تصويب و نافذ کرده اند، آن را تطبيق بکنند.

بنأً ما در بخش هاي سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي برنامه هاي خوبي داشته ايم...

رتبيل آهنگ : خوب ، لطفاً يکي دو مثالي بدهيد که خواننده گان ما هم با آن ها آشنا شوند و بر وجود و حقانيت آن ها پي ببرند که هدف شما از اين برنامه ها چيست. ما قبلاً در صحبت هايي که با برخي کانديدهاي مقام هاي انتخابي داشتيم ، مي گفتند که برنامه هاي خود شان را پس از انتخاب ارايه خواهند کرد. از شما دقيقاً مي خواهم بشنوم که بنا به برنامه هاي شما ، مشکلات امروزي افغانستان چي گونه حل شده مي توانند.

محمد رسول رحيم: من باز هم مي گويم که مشکل امروزي افغانستان را نيروهاي عامل سياسي موجود در صحنه مي توانند حل بکنند ، برنامه به تنهايي خود مسأله نيست و چيزي را حل کرده نمي تواند. نيروهاي عامل سياسي نيروهايي هستند که فعلاً در صحنه حضور موثر دارند. ساير نيروهاي سياسي حاضر در صحنه که از حمايت بالفعل اجتماعي موثر برخوردار نيستند ، نمي توانند حرف خود را بر کرسي بنشانند و صرفاً با ارايهء برنامه اوضاع را دگرگون بسازند. متأسفانه بايد بگويم که اگر حمايت مالي انجو ها نباشد اين نيروها به دشواري خواهند توانست حتّا در صحنه حضور خود را هم ادامه بدهند. اين سرنوشت محتوم نبوده ، بل  متأسفانه اين نتيجهء بدآموزي هاي پس از يازدهم سپتمبر در افغانستان است؛ اگر چنين ادامه يابد ما يک بخش مهم فرهنگ سياسي خود را از دست خواهيم داد. در برخي کشورهاي فقير ديگر نيروهاي تحول طلب توانسته اند در اثر جلب حمايت گستردهء اجتماعي به نيروي عامل مبدل شده و در صحنهء قدرت حضور موثر خود شان را تثبيت نمايند و حتي به قدرت هم برسند و برنامه هاي خود را به منصهء تطبيق بگذارند.

بخش نيروهاي دموکرات افغانستان دست کم از نيمهء دوم دههء هفتاد ميلادي ، در مورد دموکراسي براي افغانستان فکر کرده اند . اينان مسايل مربوط به صلح و دموکراسي را در چهار سطح طبقه بندي کرده و به موقع آن را اعلام کرده اند. من در اين رابطه در سال 1992 مطالبي را -که محصول تجارب قبل از جنگ در افغانستان است -  به طور دقيق و تفصيلي در کتابي منتشر ساخته ام. ما برنامه هايي را در عرصهء هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ارايه کرده ايم.  ما در افغانستان از دموکراسي مي گفتيم ، عوامل يک ثبات پايدار را جستجو مي کرديم  و چهار عنصر را در اين زمينه ضروري مي دانستيم:

- دولت و اشکال نهادينه شدهء سازمان هاي دولتي؛ که از قانون اساسي تا ادارات ملکي و نظامي دولت را در بر مي گرفت ؛

- يافتن پاسخ دموکراتيک به مسألهء اقوام ؛ حل اين مسأله را يک رکن اساسي تأمين ثبات در افغانستان مي دانستيم ؛

- در عرصهء اقتصادي ما به اين باور بوديم و هستيم که افغانستان کشور بي نياز از کومک هاي خارجي نيست ؛ ولي، هر کومک خارجي بايد يک مجموعه با اقتصاد داخلي را بسازد در غير آن به جاي سود براي افغانستان زيان به بار خواهد آورد؛ ستراتيژي ما ستراتيژي کيفي است و از رشد ساده نه، بل از  انکشاف  اقتصادي جانبداري مي کند- از انکشاف اقتصاديي که نياز هاي اوليهء مردم را نيز تأمين بکند ؛ از جمله خوراک ، پوشاک،  مسکن ، تعليم و تربيه ، صحت و امثالهم ؛

- حل مسايل موجود در مناسبات با کشورهاي همسايه  و جامعهء بين المللي به درجهء اول  تبديل افغانستان بي طرف به پل دوستي ، منطقهء صلح و همکاري و حلقهء وصل کشورهاي منطقه .

به اين ترتيب طرح ما براي دموکراسي در افغانستان بسيار پيش از آن که اصطلاح دموکراسي مود روز شود ، مسايل اساسي دموکراسي در افغانستان را که بخش هايي از آن ها تا امروز نيز اعتبار دارند ، مطرح کرده بود.

رتبيل آهنگ: آن چي را که شما ابراز کرديد ، به نظر من باز هم در سطح شعار است؛ مثل  دولت قانون که همه از چنين شعاري استقبال خواهند کرد ؛ ولي ، مسأله اين است که چي گونه در شرايط مشخص افغانستان روند دولت سازي را به توفيق رسانيد و دولت مقتدرملي  را ايجاد کرد، حاکميت  قانون را تأمين نمود و مؤفقانه در راه ايجاد ملت در معناي معاصر آن حرکت کرد. اگر گفته شود دولت مقتدر ملي بايد ايجاد شود، حاکميت قانون تأمين گردد، مسايل قومي و مسألهء قومگرايي حل شود، نيازهاي اوليهء مردم برآورده شود و... اين ها شعارهايي هستند که به يقين اکثريت قريب به اتفاق مردم از آن پشتيباني مي کنند ؛ وامّا ، مسأله روي اين است که چي گونه بر دشواري هاي موجوده غلبه کرد ، مسايل را خردورزانه حل کرد و خواسته هاي برحق مردم و نيازمندي هاي حياتي موجود را پاسخ گفت. شما در اين مصاحبه فرصت داريد تا ديدگاه هاي تان را به صورت مشخص بيان کنيد تا به اطلاع همه گان برسد.

محمد رسول رحيم:  آن چي قبلاً گفتم عناوين مطالب بود ، نه شعار. و امّا ، در مورد برنامه يي که از برخي عناصر اساسي ترکيبي آن نام بردم ، متأسفانه وفاق اجتماعي وجود ندارد.

مثلاً ، ما در مورد اقوام افغانستان از تساوي کامل همهء اقوام در زنده گي سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي ياد مي کرديم. ما از تساوي تمام مردم افغانستان در رسيدن به جميع مقامات مديريت قدرت در افغانستان منجمله مقام رهبري دولت و يا رياست جمهوري ياد مي کرديم و از توجهء خاص به مناطق عقبمانده تر کشور و انکشاف متوازن تمام مناطق کشور ياد و دفاع مي کرديم.

ما از سياست خارجي صلح آميز افغانستان ياد مي کرديم. افغانستان کشوري بوده که در يک دوره  حيثيت کشور حايل يا بفرستيت را داشته است. يک زمان هم کشور ما خود حالت انزوا را انتخاب کرده که سخت دردناک بوده و يک رژيم استبدادي را سبب شده است. افغانستان در مراحل شديداً بحراني جهان از طريق سياست بي طرفي کوشيده است تا خود را از گزند اين بحران ها مصون نگهدارد. پيشنهاد ما اين بود که افغانستان بنابر موقعيت حساس جيوستراتيژيک و جيوپولتيک خويش ، بيطرفيي را که توسط يک پيمان بين المللي توسط تمام قدرت هاي جهاني و منطقه يي تضمين شود، اتخاذ کند. در حالي که حرکت در سطح سياست و جامعه چنين نيست.

در عرصهء اقتصاد ما حفظ يک سکتور دولتي اقتصاد را براي افغانستان  ضروري مي دانستيم؛ ما طرفدار آن بوديم تا منابع زيرزميني افغانستان ملکيت عامه باقي بماند؛ در حالي که امروز تمام سکتور دولتي اقتصاد و منابع زيرزميني کشور به ليلام گذاشته شده است.  امروز در عرصهء زراعت بر اصل تقويهء توليدات براي صادرات تأکيد مي شود. امروز وقتي وزراي ما از کنفرانس هاي بين المللي برمي گردند نفس زنان مي گويند که ده يا پانزده ميليارد دالر کومک جلب کرده اند؛ در حالي که کودک ابجد خوان اقتصاد هم مي داند که هيچ کشوري صرف از برکت کومک هاي خارجي به پيشرفت و شگوفايي اقتصادي و رفاه اجتماعي نرسيده است. بنأً تفاوت هاي بنيادي و اصولي در تمام زمينه ها وجود دارند.

رتبيل آهنگ: شما قبلاً گفتيد که طرفدار تساوي حقوق همه اقوام  و مشارکت آنان در تمام عرصه ها بوديد ؛ امّا ، نگفتيد که به چي شکل. طوري که خبر داريد چندي پيش نود تن از اعضاي ولسي جرگه که مربوط به اقوام ازبک و ترکمن مي شدند جلسهء ولسي جرگه را ترک و از رييس جمهور خواستند  که سهم همهء اقوام در تعييينات مقامات عالي حکومتي  مدنظر گرفته شود.  اين نشان مي دهد که در افغانستان مسأله هنوز هم طور شايد و بايد حل نشده است و شما هم راه حل مشخصي در رابطه به اين مسأله ارايه نکرديد . پس آن چي که گفته شده تنها به حيث يک ارمان باقي ماند است و بس . ما مي بينيم که تنها با شعار چي که با تبديل اين ارمان به يک اصل حقوقي و درج تساوي حقوقي در قانون اساسي هم مسأله حل نشده است - چنان که تساوي همهء اتباع افغانستان در برابر قانون ، در قانون اساسي سال 1346 هم ثبت شده است. اين اصل در قوانين اساسي بعدي نيز درج شد. و امّا ، تساوي ميان اقوام به ميان نيامد. پس در آن طرح شما براي ايجاد دولت مقتدر حل اين مسأله چي گونه پيشبيني شده بود ؟

محمد رسول رحيم: بلي؛ در مرام هاي پيشنهاديي که قبلاً نام بردم ، تصريح شده که مشکل اصلي در رابطه به مسألهء اقوام بيشتر از همه  مشکل سطح پايين  توسعهء اقتصادي و اجتماعي کشور و مولديت اندک اقتصاد کشور است. و امّا ، جدال جاري تحت نام مسألهء اقوام بيشتر تلاش هاي نخبه گان براي دريافت سهم بيشتر در دولت است ؛ در حالي که امکانات دولت در اين زمينه محدود است ؛ زيرا دولت ديگر مالک و گردانندهء موسسات توليدي و ساير فعاليت هاي  اقتصادي نيست و پاسخ گفتن به اين همه تقاضا تنها از طريق توزيع پست ها در ارگان هاي اجرايي دولت ممکن نيست.

بايد توجه کرد که يافتن يک راه حل سياسي  و وضع نمودن قوانين ، تنها آغاز کار است. قانون ، ارزش ها ، اصول ،  اهداف و چهارچوب ها را تعيين مي کند . در بعضي کشورها تحقق عملي اين اهداف زمان کوتاه تري را در بر مي گيرد و امّا ، در کشوري مانند افغانستان که از يک عقبماني مفرط تاريخي رنج مي برد به يقين وقت بيشتري را ايجاب مي کند. حقوق قانوني به احاد شهروندان کشور اين حق و جرأت را مي دهد تا به استناد قانون از حقوق خويش دفاع کنند. اين آغاز کار است. البته کوشش ها و اقدامات ديگري هم بايد در عرصه هاي سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي براي فراهم آوري زمينه هاي لازم تحقق اين اهداف  بايد صورت بپذيرند. و امّا ، تا جايي که به اعتراض عده يي از وکلاي شورا مربوط مي گردد که شما به آن اشاره نموديد ، قضيه برمي گردد به تغييرات در کارتل قدرت . در اثر تغييراتي که در کارتل قدرت صورت پذيرفته است، بخش هايي از اين کارتل که سهم کنوني خود را در بروکراسي دولتي به حدي که خود مطلوب مي دانند نمي يابند و اهرم هاي ديگري جز اهرم قومي ندارند ، به نمايشاتي از اين قبيل و يا شبيه به آن دست مي زنند. چنين برخوردي با آن چي که ما براي حل مسألهء اقوام مطرح مي کنيم ، تفاوت ماهوي دارد. نکتهء حرکت ما تساوي حقوقي همهء شهروندان افغانستان است صرف نظر منشأ و يا تعلقات قومي ، زباني ، سمتي و مذهبي آن ها. به اين معنا که اگر هموطن برخاسته از کم شمارترين گروه قومي ، مذهبي و زباني هم واجد  شرايط  احراز عاليترين مقامات دولتي باشد، بايد گزينش وي ممکن باشد.

رتبيل آهنگ: آيا فکر مي کنيد به اين طريق حل مسأله ممکن باشد و مثلاً اگر سي نفر از شايسته ترين افغان ها همه از اهل هنود افغانستان باشند بايد مردم افغانستان بپذيرند که در رأس همه پست هاي عالي همين سي شهروند شايسته ترين قرار بگيرند؟

محمد رسول رحيم: بلي ، اگر مردم افغانستان چنين چيزي را بپذيرند و آنان را انتخاب کنند ، چرا نبايد چنين باشد؟

من معمولاً در کاربرد  اصطلاح شايسته سالاري که مي تواند جنبهء غير دموکراتيک کسب کند  محتاط هستم . من از اصل اراده و حاکميت مردم حرکت مي کنم - از اصلي که دموکراتيک است. به همين جهت مي گويم که اگر مردم افغانستان بخواهند و اراده کنند، اين سي هموطن و يا هر هموطن ديگري را صرف نظر  از منشأ و تعلقات  قومي ، مذهبي ، منطقه يي و زباني شان در رأس ادارهء امور کشور انتخاب کنند ، اين انتخاب بايد پذيرفته شود. اين به معناي پيشرفت و تحول چرخشي مثبت هم خواهد بود.

رتبيل آهنگ: اگر مردم بخواهند و يا بپذيرند چرا ني؛ ولي اين بيشتر يک ارمان است . و امّا ، واقعيت افغانستان در حال حاضر مصلحت هايي را ايجاب مي کند. گاهي براي بيان يک سياست سمبول ها هم نقش دارند.

محمد رسول رحيم: کاملاً درست است. و به علاوه دمکراسي در چهارچوب فرهنگ هاي مختلف و به خصوص در چهارچوب فرهنگ هاي سياسي مختلف- از کشورهاي  پيشرفته گرفته تا کشورهاي مانند افغانستان- بايد قابل درک باشد. خارج از اين چهارچوب دموکراسي به يک امر مجرد مبدل مي شود؛ در اين ميان نمي توان اهميت نوع پراگماتيزم مثبت ، نوعي کوشش براي قناعت عمومي و شکل دهي وفاق ملي را دست کم گرفت.  و امّا ، در عين زمان سخت مخالف اين هم هستم که هرم هاي قومي براي سؤاستفادهء نيروهاي سياسي به خصوص شرکاي کارتل قدرت به حرکت  انداخته شوند.

رتبيل آهنگ: با کمال معذرت من هنوز هم نتوانستم بفهمم که شما چي طرح ها و پيشنهاداتي براي تشکيل يک دولت مقتدر ملي که بتواند منافع ملي را تأمين کند به وجود بيايد. تا جايي که از صحبت هاي شما فهميدم ، شما از برنامه هايي نام برديد ، ولي در عمل مي بينيم که اين برنامه ها هنوز حتّا مورد پذيرش نيروهاي دموکرات هم قرار نگرفته و چند هزار دموکرات همسو و همدل براي تحقق آن ها پا به ميدان نگذاشته اند تا کم از کم  صداي اين يا آن برنامه را به حيث يک شعار هم که باشد بلند کنند. پس مي توان گفت که همچو نيرويي وجود ندارد- لااقل به حيث نيروي منسجم و متشکل وجود ندارد.

محمد رسول رحيم: بلي ، بلي.  آن چي که ما طرح کرديم و هنوز هم خواهان تطبيق آن هستيم ، فکر نمي کنم در کليات بسيار از آن چي که در قانون اساسي افغانستان آمده است فرق داشته باشد. تأثير ارايهء يک برنامه توسط  يک گروه در شرايط دشوار مهاجرت با تأثير برنامه يي که يک نيرو در شرايط باز در داخل کشور مطرح کند ، طبعاً بسيار فرق مي کند- به خصوص اگر برنامه از موضع قدرت ارايه شود.  و امّا ، طرح برنامه هاي ياد شده  و ارايهء آن ها تأثيرات خود را نه تنها ميان هوادران دموکراسي ، بل ميان گروه هاي ديگر هم داشته و يک تعامل و تأثير متقابل را شاهد بوده ايم. مردم هم نه تنها مخالف دموکراسي نيستند بل ، بسياري از خواسته هاي شان با اصول و موازين دموکراسي مطابقت دارد. مثلاً ، از مردم عادي افغانستان هيچ کسي مخالف اين نيستند تا همه شهروندان کشور از آزادي ها و حقوق قانوني برابر برخوردار باشند . و امّا ، اهل قدرت ، مي خواهند به نيابت از مردم - که صلاحيت اين نيابت هم از سوي مردم به آنان اعطا نشده است- قدرت و امتيازات را به خود شان منحصر سازند؛ اين البته نه با دموکراسي مؤافق است و نه هم به خواست مردم و نه هم به سود کشور و جامعه. 

کوشش ما بر آن بوده است تا برنامه هاي خويش را تا حدي که شناخت ما اجازه مي داده است ، با توجه با واقعيت هاي جامعهء افغاني مطرح کنيم. در مورد تأثيرات برنامه ها نمي شود با رقم و عدد صحبت کرد و مبالغه هم سودي ندارد ؛ ولي ، در اين شکي نيست که اين برنامه ها در جامعه جايي داشته اند.

رتبيل آهنگ: خوب تا جايي که به هواخواهان دموکراسي و يا کساني که خود شان را مدعي اين داعيه مي دانند ، مربوط مي شود، حتّا ميان  عناصر ، حلقات و محافل و گروه هاي ساکن در کشور هاي غربي هم که در شرايط امن و آزاد زنده گي مي کنند حد اقل تفاهم در اساسي ترين موارد به وجود نيامده است تا لااقل براي تحقق برخي هدف هاي مشترک به کار و کوشش مشترک مبادرت ورزند. بدتر از آن ميان اينان يک گفت و شنود سازنده و اميد بخش براي دستيابي به تفاهم هم حتّا آغاز نشده است. اگر به نشرات انترنتي توجه کنيم ، با فضاي بدترين بدگماني ها و مخاصمت ها مواجه هستيم ، تا تمايل براي گفت و شنود سازنده ؛ حد اقل براي درک و شناخت متقابل. شايد بتوان گفت که سايه هاي دوران « جنگ سرد» ، هنوز هم با قوت تمام بر مناسبات ميان اينان حاکم است  و حتّا در آن ميدان هاي مخاصمات تازه نيز گشوده شده اند.

محمد رسول رحيم: خوب متأسفانه فضا نه تنها چنان نيست که بايد باشد، بل  حتّا در سطح قرين به مطلوب ممکن براي شرايط و ايجابات امروز هم نيست. تا جايي که به برنامهء ياد شده مربوط مي گردد آن برنامه در آغاز سال 1992 ارايه شده بود ، نه حالا.

به هر رو ، ما در مورد افراد و جريان ها نظر به اين که خود شان چي مي گويند ، قضاوت کرده نمي توانيم. حرف هاي مخالفين و مؤافقين شان هم به تنهايي نمي توانند بيانگر تمام واقعيت باشند.

سياست را گاهي مريضي و گاهي  در کلمات بهتر نوعي مصروفيت- شايد هم نوعي مصروفيت سالم - تعريف مي کنند.

نمي شود همه کساني را که  به نام دموکرات و يا روشنفکر به سياست مي پردازند ، همان گونه که خود ادعا دارند ، بپذيريم. بايد سطح دانش و درک ،سمت گيري ، ذات اهداف ، نوع فعاليت و کار ، ساحهء اثرگذاري اجتماعي و معيارهاي ديگر در اين رابطه را هم مدنظر داشت. همين اکنون هم تا جايي که خبر دارم ، فراخوان هاي متعددي مطرح شده اند ؛ ولي  تنها با فراخوان نمي توان دشواري ها را حل کرد. به گفتهء هومر،  اين شاعر بزرگ يونان باستان « فراري نه حيثيتي دارد و نه هم قدرتي». کساني که مي خواهند از دور دست در آتش داشته باشند، کمتر مي توانند مؤفق شوند- چون نه در جامعه قدرتي دارند و نه هم حرف شان در جامعه مي تواند اعتبار کسب کند.

رتبيل آهنگ: به بيان ديگر نمي خواهند به آتش نزديک شوند...

محمد رسول رحيم: بلي و وقتي نخواهند اين ريسک را بکنند ، چانس چنداني را هم نبايد انتظار داشته باشند.

من در نشريه هاي مطبوع و انترنتي افغاني مطالب جالب و خواندنيي را هم در عرصه هاي گوناگون مي بينيم که طرح شان شايد مفيد باشد. البته چيزهاي مضر و يا کم از کم فاقد محتواي ارزنده هم کم نيستند. لذا نبايد همه را در يک قطار قرار داد و  و در مورد شان يک نوع داوري کرد.

نخست اگر ما از روشنفکر سخن مي گوييم ، ببينيم که وي همانند روشنفکر کلاسيک جامعهء ما است - روشنفکران صدر استقلال يا دورهء هفت شورا و يا هم دههء چهل - و حقيقتي را که  به آن رسيده اند به هر قيمتي حاضر اند بيان کنند و يا وي همانند روشنفکر سطح جهاني است  که بر ابعاد گوناگون واقعيت واقف است ، برنامه ها و اهداف آن ها و چالش ها و دشواري ها را ميداند و از منظر افغاني آن ها را نقد  کرده و در برابر آن بديل ارايه مي کند و به سطح توليد فکر رسيده است.

رتبيل آهنگ: پاسخ شما به اين پرسش ها  چيست؛؟

محمد رسول رحيم:  من مسأله را در هر دو سطح مي بينم. قدرت اثر گذاري فکري چنان که تصور و توقع افغاني است ، تنها در چهارچوب نهادهاي متشکل حزبي به وجود نيامده است. نهاد هاي متشکل حزبي بيشتر مصرف کننده گان خوب و يا بد افکار بوده اند. فکر خودش داراي توانايي و قدرت است. اگر فکري به جامعه رسوخ کند و مورد پذيرش مردم قرار گيرد ، خود مي تواند به نيروي مؤثر تحول آفرين مبدل گردد.

متأسفانه حرکت ما  در ايجاد همچو مراکز روشنفکري و فکري، بسيار نادر بوده است؛ به علت اين که روشنفکران ما اکثراً با وجود انتقاداتي که مطرح کرده اند عملاً هنوز با همان افکار و پنداشت هاي اسطوره يي و فرهنگ سياسي گذشتهء خود شان زنده گي مي کنند. و اين براي افغانستان يک فاجعه است.

و امّا ، براي ايجاد تغيير و تحول در افغانستان امروز ، نبايد منتظر معجزه از روشنفکران بود. و امّا اينان مي توانند فکر تغيير را بيان کنند. تغيير را نيروهاي عامل مي توانند به وجود بياورند. و امّا ، فکر تغيير را مي توانند روشنفکران به حيث يک طرح و يا پيشنهاد ارايه کنند.

رتبيل آهنگ: اگر ممکن باشد شما چند طرح و پيشنهاد مشخص در عرصه هاي مشخص را به گونهء نمونه ارايه بکنيد و بگوييد که  مشکلات موجود افغانستان با درنظرداشت واقعيت هاي موجود افغانستان و عوامل داخلي و خارجي مؤثر موجود ، چي گونه قابل حل اند ، کدام کار ها به ترتيب بايد بشوند- اين که نيروهاي عامل به گفتهء شما آن را مي پذيرند و يا نه حرف بعدي و جداگانه است- تا اوضاع کشور در مسير عادي شدن قرار گرفته و اجراي  وظايف مبرم و اساسي مرحلهء کنوني ميسر شده بتواند و قبل از همه دولت ملي مقتدر ايجاد و حکومت قانون برقرار گردد؟

محمد رسول رحيم: من قبلاً هم گفتم که پروسه يي آغاز شده در افغانستان که امروز با مشکلا ت روز افزون و از جمله شورشگري فزايندهء طالبان مواجه است ، ناشي از ضعف ها نقايص و کاستي هاي موجود در اين پروسه است.

رتبيل آهنگ : درمورد نواقص پروسه صحبت کرديم ، حال با توجه به واقعيت هاي موجود « چي بايد کرد» تا سرنوشت ملي افغان ها از گرداب بحران نجات يابد و مأمول صلح ، امنيت ، ثبات و بازسازي افغانستان و حرکت در مسير دموکراسي تحقق يابد؟

محمد رسول رحيم- آرزو داشتم تا مسئله افغانستان آنقدر ساده مي بود تا من يک جواب " آري " يا " نه " به آن مي دادم ، اما واقعيتها بسيارپيچيده ترازآنست که فکرمي شود.

قضيه تنها بر سر سياست ها و عملکردهاي دولت افغانستان نيز نيست  تا گفت که -مثلاً - رييس جمهور کرزي و اعضاي کابينه اش و يا هم  پارلمان و قضا چنين کردند و يا چنين نکردند. وقتي در مورد اوضاع افغانستان صحبت مي کنيم ، با توجه به واقعيت معادلهء قدرت در افغانستان ، بايد  ستراتيژي مبارزه با تروريزم در افغانستان را مورد توجه قرار داد. مثلاً  در طي اين پنج سال افغانستان صاحب يک اردوي ملي شده نتوانست - اردوي ملي کنوني صرف در حد سمبوليک وجود و حضور دارد. متأسفانه طي اين مدت از هيچ يک از مقامات مسؤول افغانستان صدايي در اين مورد بلند نشد. تنها پس از بروز درگيري هاي مسلحانه در پيمانهء گسترده و بلند شدن پرسش هاي جدي در رسانه ها و ذهنيت عامهء افغاني بود که برخي مقامات در اين مورد سخن گفتند و مدعي شدند که جامعهء بين المللي با وجود درخواست هاي مکرر حکومت افغانستان در اين مورد و حل معضلات ديگر حاضر به همکاري لازم نشده است. از اين اينان مي توان پرسيد که چرا وقتي چنين بود ، دو ، سه چهار،  سال پيش اين مشکل را به اطلاع مردم افغانستان نرسانيديد؟

دو ماه پيش پس از يک جلسهء ناتو در مورد تشکيل اردوي دوصدهزار نفري سخن به ميان آمد؛ و امّا عملاً باز هم کاري در اين مسير به چشم نه خورد. حالا تازه  گفته شده که امريکا بودجهء چند ميليارد دالري را براي  ايجاد اردوي ملي افغانستان  تخصيص داده است.  همچنان آقاي حکمت چيتين نمايندهء ملکي ناتو در کابل در مورد قرارداد همکاري دايمي ستراتيژيک افغانستان با ناتو که احتمالاً تا يک ماه ديگر به امضا خواهد رسيد سخن گفته است. يکي از مواد اين موافقتنامه در مورد کومک به تشکيل پليس و اردوي ملي افغانستان خواهد بود...

رتبيل آهنگ :  آيا هستهء مرکزي مسألهء تشکيل پوليس و اردوي ملي است؟

محمد رسول رحيم- نه ، اين يکي از مسايل است . و امّا ، بدون حل اين مسأله ، تأمين  انحصار اعمال  قدرت قهري به دست دولت ، ممکن نخواهد شد. انحصار اعمال  قدرت قهري به دست دولت ، يکي از ارکان و مشخصات اساسي وجود دولت است که بدون آن دولت نمي تواند وظايفش را به ويژه در زمينهء تطبيق قانون ، جلوگيري از خودسري و زورگويي ، و  تأمين  نظم و امن عامه و حراست  از حقوق شهروندان ، موفقانه انجام دهد. روشن نيست که  حکومت براي تأمين اين معمول چي برنامه يي دارد و يا اين که اصلاً برنامه يي دارد و يا خير؟

از سوي ديگر تا جايي که به روشنفکران ما مربوط مي شود ، مي توان اين پرسش را مطرح کرد که چرا تا کنون حتّا يک اثر قابل توجه در اين مورد  در رسانه هاي ما منتشر نشده است!

اساساً مي توان گفت که ميان  روشنفکران ما گفتمان هاي رهگشا  اصلاً مطرح هم نشده اند. مثلاً گفتمان دولت سازي و يا ساختن ملت-دولت ، در پنج سال اخير هم در جامعهء ما مطرح نشده است و مردم عادي چي که  درسخوانده گان ما براي اين اصطلاح يک تعريف درست در ذهن ندارند. در ادبيات سياسي ما نيز از اين اصطلاح ندرتاً استفاده مي شود.

در مورد مسايل حياتي ديگر نيز ما با ديوار سکوت مواجه هستيم...

رتبيل آهنگ : مثلاً ؟

محمد رسول رحيم- مثلاً همين که امريکا ماموريت آزادي پايدار را خاتمه يافته تلقي مي کند و مي خواهد ادارهء امور نظامي را در افغانستان به ناتو بسپارد. در حالي که ماموريت ناتو در چهارچوب ايساف ، تنها همياري در حفظ امنيت  و گسترش حاکميت دولتي در ولايات ، بود . در اين رابطه پرسش به ميان مي آيد که آيا واقعاً ديگر تروريزم و خطر آن براي افغانستان از بين رفته است و يا اين که ناتو مبارزه با اين پديده را در افغانستان برعهده مي گيرد و اگر چنين است ، آيا ظرفيت موجود آن در افغانستان براي اين کار کافي است و يا خير ؟

يا مثلاً تا يک ماه ديگر افغانستان وارد پيمان همکاري دايمي ستراتيژيک با ناتو خواهد شد. پرسش در اين است که اين پيمان براي افغانستان چي به ارمغان خواهد آورد. اين پيمان به معناي عضويت در ناتو نيست. عضويت مکلفيت هاي متقابل را ايجاد مي کند ؛ از جمله اين که  ناتو را مکلف مي سازد تا تسليحات و وسايط تخنيکي افغانستان را به سطح پيمان ناتو ستندرد بسازد. همياري مي تواند تنها به معناي دادن پايگاه و يا دادن  مجوز براي انجام تمرين هاي نظامي باشد. به اين ترتيب مي بينيم که  کشورها مي توانند با همهء مشکلاتي که دارند ، چنين پيمان هايي همياري را عقد کنند و در اين معامله امتيازات مهمي به طرف ديگر بدهند بي اين که در بدل هيچ چيزي به دست بياورند. و ما هنوز در مورد ماهيت اين تحول - گسترش ماموريت ناتو به سراسر افغانستان و پيمان همياري- هيچ سخن نگفته ايم.

در بعد داخلي - مثلاً - در درون حکومت افغانستان در دورن مرکز قدرت که مي بينيم ، در درون کارتل قدرت شاهد توافق پايدار و ستراتيژيک نيستيم ؛ بل ، حد اکثر شاهد توافقات نيمبند و مقطعي روي حل مسايل کوتاه مدت  هستيم. همين است که مسايل کشدار مي شوند. در حالي که کارتل قدرت از نظر من يک مقولهء اساسي است. مجموع قدرت رسمي دولت را نيز همين کارتل در اختيار دارد. تا اينان به يک گروه داراي ديد و اهداف ستراتيژيک مشترک ارتقا نيابند ، ما نمي توانيم از آنان منتظر ارايه راه حل ها براي مسايل ستراتيژيک و تحقق حل اين مسايل را داشته باشيم. اگر اين تحول در مرکز قدرت صورت نپذيرد ، اگر اينان به قانون اساسيي که خود ايجاد کرده اند پابند نشوند و اگر قانونيت را تأمين نکنند، اگر از روابط افقي خود به سود روابط عمودي يعني اجراي مکلفيت دولت براي   تأمين منافع همه گاني يا  منافع علياي افغانستان  منصرف نشوند، نمي توان از آنان توقع حل مسايل ستراتيژيک را داشت - به خصوص که نيروي ملي دلتخواه ديگري هم به حيث بديل پذيرفتني عجالتاً وجود ندارد. اين مشکل بزرگي است. منظور من از نقايص موجود در پروسهء جاري در افغانستان درست همين است. به همين سبب من نه با آناني موافق هستم که همه چيز را از عينک خوشبيني مي بينند و نه هم با کساني هم چيز را از عينک يأس مي نگرند. ما در پروسهء زندهء دولت سازي قرار داريم و گروه هاي واقعاً موجود دست اندر کار دولت سازي اند. سخن از امکانات موجود و راه حل هاي ممکن و احتمالي است. به همين جهت اشارات ما و سخن ما در اين رابطه بيان آرمان هاي خود ما در اين رابطه نيست، بل در مورد امکاناتي است که مي توانند به اين پروسه سمت سازنده و مثبت بدهند.

 و يا در مورد اقتصاد ...

رتبيل آهنگ :  قبل از اين که به عرصهء اقتصادي برويم ، مي خواستم بپرسم مطالبي را که شما در مورد دولت سازي به آن ها اشاره کرديد ، بخشي از پيشنهادات اساسي تان در اين زمينه دولت سازي است يا اين که ....

گفت و شنود با رسول رحيم کارشناس امور سياسي - لينک بخش دوم