پرسش هايی از جنرال نصيرالله بابر

در رابطه به مصاحبهء وی با خبرگزاری پژواک

 

خبرگزاری پژواک: « نصيرالله بابر، جنرال متقاعد نظامى و وزير سابق  امور داخله پاکستان که به باور عده يی در تشکُل طالبان نقش فعال  داشته است، طى مصاحبه يی در مورد نصب سيم خاردار در سرحد پاک افغان، خط ديورند ، حضور نيروهاى ائتلاف در افغانستان  و  پاليسى هاى گذشته و فعلى ميان هردوکشور  اظهاراتى نموده است. نصير الله بابر٧٠ ساله، در منطقه نوشهره  ايالت سرحد تولد گرديده است، موصوف عضو فعال حزب  مردم ( پيپلز پارتى ) و دوست نزديک ذوالفقار على بوټو مؤسس اين حزب بوده و در زمان اقتدار وى بحيث والى ايالت سرحد ايفاى وظيفه نموده است، همچنان نامبرده درزمان صدارت خانم بينظير بوټو ( ١٩٩٣- ١٩٩٦) بحيث وزير امور داخله پاکستان نيز ايفاى وظيفه نموده است »

 

آقای بابر  که آقای ربانی در بدو زمامداری اش از وی دعوت کرده بود تا به حيث   « مشاور رييس دولت اسلامی افغانستان »  با او همکاری کند ،  در اين مصاحبه  گناه تمام سياست نادرست پاکستان در قبال افغانستان را بر عهدهء جنرال ضيأالحق انداخته و خودش را دوست ملت و کشور افغانستان جلوه می دهد . آقای بابر می گويد : «  ما با تمام رهبران افغان روابط حسنه داشتيم، با استاد ربانى نيز از سال ١٩٧٣ روابط داشتيم اما زمانيکه مجاهدين به رهبرى استاد ربانى در١٩٩٢ د رکابل حکومت را بدست گرفتند،روابط آن  با پاکستان خوب نبود که دليل آن پاليسى ناکام و پلان هاى ضياء الحق رئيس جمهور پيشين پاکستان بود،  مهاجرين افغان را به  هفت تنظيم تقسيم نمود و خودسرانه از کشور هاى عربى و  ديگر ممالک اسلامى به جمع آورى کمک ها آغاز نمود، همچنان ضياء الحق بايد يک حکومت عبورى افغان ها را به رهبرى استاد ربانى در خارج از افغانستان تشکيل ميداد اما ضياء الحق اين کار را نکرد » .

وی اين اتهام را رد می کند که در ايجاد تحريک طالبان نقشی داشته بوده باشد ، امّا ، می گويد که وقتی طالبان در افغانستان به ميدان آمدند ، گويا بنابر منفعت افغانستان به طالبان مشوره می داده و برخی فرماندهان را به اطاعت از طالبان تشويق می نموده است . وی در اين مصاحبه خودش را دوست افغان ها و افغانستان جلوه می دهد و  تا جايی پيش می رود که می گويد : « ما اگر با افغان ها خوبى نموده ايم ، احسان بالاى آنها نمى گزاريم  زيرا ما نيز افغان هستيم و به اين افتخار مى نماييم ، من يکبار از صدراعظم  سابق بينظير بوتو نيز بر سر همين  سخن خفه شده بودم که وى بر خلاف افغان ها اظهاراتى نموده بود ، من به وى گفته بودم که پشتون يا افغان است و يا هيچ پشتون نيست » .

و اما در چند مورد نقاب از چهرهء اين دوست افغان ها و افغانستان برمی افتد . وی  به اين پرسش که « خليل الرحمان والى ايالت سرحد گفته است که معياد معاهدۀ  خط ديورند  چندى قبل تکميل گرديده است، پاکستان بايد معاهدۀ جديدى  را با افغانستان  د راين مورد عقد نمايد، به نظر شما مطرح کردن اين موضوع در شرايط کنونى بر روابط هر دو کشور چى تاثيرى خواهد داشت ؟ »  چنين پاسخ می گويد : «  ما معاهدۀ  خط ديورند را در زمان حکومت خود در سال ١٩٧٦  با سردار محمد داود خان تازه نموده بوديم ، که  معاهدۀ  مذکور با امضاى موصوف نزد ما موجود مى باشد، در اين معاهده گفته شده است  که موضوع خط ديورند در حال حاضر به همين شکل فعلى باقى بماند،  وقت مشخصى در آن  تعيين نشده بود اما رهبران نا اهل ما  اظهاراتى مى نمايند که  سبب مشکلات بيشتر ميان هردو کشور و ملت ها مى گردد، بايد از همچو  اظهارات خوددارى گردد » .

در اين شکی نيست که ادعای آقای بابر در مورد اين که داؤود خان معاهدهء ديورند را با پاکستان تازه کرده باشد و يا به ارتباط تداوم آن معاهده يی با پاکستان عقد کرده باشد ، چيزی جز مغالطه ارزيابی شده نمی تواند . چنين معاهده يی را داؤود خان امضا نکرده و امضأ کرده نمی توانسته و اگر هم بالفرض امضأ کرده می بود ،  به علت عدم طی مراحل قانونی نمی توانست اعتبار داشته باشد .

آقای بابر و رهبران ديگر پاکستانی ، در مورد افغانستان دو مشکل  عمده دارند :

- اينان هنوز نمی توانند بپذيرند  که ديگر نمی توانند ارادهء شان را بر افغانستان ديکته بکنند و با دست باز در امور داخلی افغانستان مداخله بکنند  و بالنتيجه هنوز نمی توانند با اين واقعيت آشتی بکنند که  افغان ها مستقلانه و خارج ارادهء پاکستان تصميم بگيرند

- اينان همچنان نمی توانند اين واقعيت را قبول کنند که امريکا به جای پاکستان ، افغانستان را به حيث متحد ستراتيژيک خود در منطقه انتخاب کرده است و سياست واشنگتن در مورد افغانستان ديگر از کانال پاکستان عبور نمی کند

جنرال بابر ، به افغان ها نصيحت می کند : «   افغان ها بايد دامن نفاق را رها کنند  و باهم متحد و متفق شوند اگر آن ها اين کار را انجام دهند هم به حکومتدارى و هم به پيشبرد آن   خواهند فهميد  و از کشور خود دفاع خواهند توانست ، تاريخ شاهد جرئت و شمشير افغان ها است ، افغان ها اين افتخار را دارند که در زمان تجاوز اتحاد شوروى با وجود مشکلات  زياد به نام تاجک ، ازبک ، هزاره و پشتون با هم جدا نشدند،  پس اکنون به هيچ وجه نبايد شکار اين گپ شوند »   .

و امّا ، کمی بعد آقای بابر برخلاف اين نصيحت ، با دروغ و اتهام می کوشد حکومت افغانستان را غير مشروع و غير قانونی جلوه دهد و افغان ها را به جان هم ديگر بيندازد . به بيان ديگر او افغان  ها را فرا می خواند تا بر ضد حکومت افغانستان متحد شوند .

از سوی ديگر آقای بابر برخلاف اين واقعيت آفتابی که بقايای طالبان و متحدين شان از مناطق تحت ادارهء پاکستان به حيث تختهء خيز عليه افغانستان استفاده می کنند ، کاملاً و مطلقاً انکار می ورزد . اين در حالی است که جنرال پرويز مشرف رييس جمهور پاکستان و جنرال صفدر حسين قوماندان قول اردوى پشاور هم آن را به گونهء ضمنی اعتراف کرده و گويا آن را ناشی از حمايت برخی گروه های مذهبی قلمداد کرده اند . از سوی ديگر طوری که روشن است ، مولانا  فضل الرحمن سکرتر جنرال  مجلس متحده عمل پاکستان دریک کنفرانس علناً حکومت پاکستان را  به تربيه ،  سازماندهی و تسليح  جنگچويان و صدور آن ها به افغانستان ، متهم کرد .

- چرا آقای بابر  حقايق آفتابی ر مورد مداخلهء جاری پاکستان در امور داخلی افغانستان را انکار می ورزد  و در عوض بدون ارايهء سند و مدرک ادعاهايی را برای  ايجاد بی اعتمادی مردم افغانستان نسبت به زعامت دولت افغانستان مطرح می کند

- چرا آقای بابر که ظاهراً خودش را دوست افغان ها و افغانستان چی که افغان وانمود می سازد ، در مورد مسألهء ديورند به دروغ متوسل می شود ؟

- چرا  اين  جنرال متقاعد اردوی پاکستان و  وزير اسبق حکومت پاکستان به خود حق می دهد تا سياست داخلی و خارجی افغانستان را خط کشی کرده و به افغان ها بگويد که چی بکنند و چی نکنند ؟

آقای بابر  شما  که همانند مشتی ديگری از هم طرازان تان رسيدن به مقام و منصب در دولت پاکستان را بر منفعت پشتون ها ، ترجيع داده ايد ، حق ندارد خود تان را از شمار پشنون هايی بدانيد که خود شان را به طور طبيعی و تاريخی افغان می شمارند . شما  از روی دلسوزی به افغان ها و افغانستان سخن نمی گوييد . شما اگر به حيث يک پاکستانی واقعبين و دور نگر سخن بگوييد بيشتر به نفع پاکستان و افغانستان است . نه اين که منشأ قومی تان را تبر مداخلهء پاکستان در امور داخلی افغانستان بسازيد .

آقای بابر  به بخشی از  همين مصاحبهء تان  توجه بکنيد : «   سوال : چند روز قبل رئيس جمهور پاکستان جنرال مشرف و جنرال صفدر حسين قوماندان قول اردوى پشاور اين راموضوع  تائيد نموده بودند که بعضى از احزاب   مذهبى پاکستان مردم را براى تخريبکارى به افغانستان مى  فرستند، شما در اين مورد چه مى گوييد ؟   

پاسخ : جنرال مشرف و همکاران نزديک وى تماماً نظامى اند ، نظر و ذهنيت نظامى دارند، اظهارات مى نمايند و متوجه عواقب آن نيستند که همچو اظهارات چى اثرى بالاى روابط هر دو کشور خواهد داشت، به نظر من بايد به بيانيه هاى چنين مردم غير سياسى اهميت داده نشود» 

آقای بابر ، اين پاسخ شما را چی گونه بايد  تعبير کرد :

- آيا شما نسبت به مقامات برحال و بلندپايهء پاکستان بهتر در جريان هستيد که در پاکستان چی می گذرد ؟

- يا اين که چون اين دو مقام پاکستانی ناگزير شده اند به شمه يی از واقعيت اعتراف بکنند ، از نظر شما آنان آدم های غير سياسی هستند ؟

آقای بابر ، آن زمان ديگر سپری شده است که امريکا و متحدين غربی اش يک جا با شما از حقايق آفتابی بنابر ملحوظات ديپلوماتيک انکار می کردند ، جهان عوض شده است و موقعيت پاکستان  و افغانستان هم .

به هر رو ، ما افغان ها فراموش نمی کنيم که حکومتی که جناب شما وزير داخله اش بوديد ، نخستين نطفه های صدور جنگ به افغانستان را کشت . جنرال ضيأالحق فصلی را که شما کشته بوديد درو کرد .

صفحات مرتبط :

***

 

مصاحبهء خبرگزاری پژواک با جنرال نصيرالله بابر

نگاهی بر سیاست های پاکستان و روسیه در افغانستان

پاکستان از افغانستان چی ميخواهد؟

                          کاندید اکادمیسین سیستانی

افغانستان- پاکستان: چانس ها و چالش ها

                                           خليل رومان

افشای اسرار مداخلهء پاکستان

 سايهء همسايه - ميرحسين مهدوی