رسیدن:  21.05.2013 ؛ نشر :  21.05.2013

خان عبدالغفار خان: در اثر سازش کانگرس با بریتانیا ما غلام غلامان شدیم

از كتاب خان عبدالغفار خان "زما ژوند از جد و جهد"
صفحات ٧٣٢- ٧٤٠
برگردان: غرزى لايق



اعلام تقسيم:

زماني كه مونت بيتن در ٣٠ ماه مى به ديلى برگشت، در ٣ جون تصميم اتخاذ شده از جانب حكومت بريتانيا مبنى بر تقسيم هندوستان را ابلاغ نمود. با اعلام اين تصميم آخرين اميدهاى يگانه گى هندوستان پايان يافت. حكومت بريتانيا در توافق عجولانه ى خود روى مساله ى تقسيم بيشتر روى منافع خود محاسبه كرده بود تا روى منافع هندوستان، زيرا سرزمينى كه عنان اش در دست مسلم ليگ باشد، اثرات بريتانيا بالاى آن بيشتر است.

جلسه ى كميته كارى (كميته وركينگ):

در همين روز كميته ى كارى حزب كانگرس براى غور روى اين مساله تشكيل جلسه داد. سردار پتيل و راج گوپال اچارى از پيش هوادار تقسيم و مخالف مأموريت كيبنت بودند. اما زماني كه گاندى جى در جلسه از تقسيم هوادارى نمود، ما همه در تعجب شديم. مساله ى ديگر، اجراى ريفرندم در صوبه سرحد بود كه در اعلاميه مونت بيتن بازتاب يافته بود. در اين مورد هم بحث فراوان صورت گرفت و دلايل پيشكشيده شد. سردار پتيل و راج گوپال اچارى اينجا هم در كميته ى كارى فشار زياد وارد آوردند و بلاخره كميته ى كارى هردو مساله، تقسيم كشور و اجراى ريفرندم در صوبه سرحد را نيز پذيرفت.

حيران شدم كه اينها همه فيصله ها را نهايى كرده اند، پس اين همه ملاقاتها و گفتگو ها با من براى چى؟

در اين موقع من احتجاجيه يى به كميته كار ارایه كردم و در آن روشن ساختم كه ما هميشه با كانگرس دوستى نموده و با  آن همنوا بوده ايم و حالا اگر كانگرس ما را تنها رها كند و يارى نه كند، اين اقدام اثرات بسيار ناگوار بالاى صوبه سرحد به جاى ميگذارد. اگر حزب كانگرس خدايى خدمتگار را همينگونه و در همين شرمسارى تنها رها كند، اين دگر به معنى غدارى در برابر صوبه سرحد پنداشته ميشود. اين احتجاجيه در قلب گاندى جى اثر جدى نمود و گفت كه من روى اين مساله با لارد مونت بيتن حرف ميزنم.

فردا من با همراهى گاندى جى نزد وايسراى مونت بيتن رفتيم و با وى حرف زديم. وى در اين بحث حضور جناح صاحب را هم ضرورى دانست. زماني كه جناح صاحب، گاندى جى و من  رو به رو  شديم، جناح صاحب گفت كه اين برادر مسلمان من است و من خودم با وى حرف ميزنم. پس من هم به گاندى جى گفتم، چون وى چنين ميخواهد، اگر اجازه ى شما باشد، من با وى دو به دو حرف ميزنم. گاندى جى گفت درست است. جناح صاحب برايم گفت كه به شما پراونشل اتونومى(خودمختارى صوبايى) ميدهيم. اما به آن هم چندان عمل صورت نه گرفت. در اصل، من تا اين لحظه نه ميدانستم كه ميان مونت بيتن، كانگرس و مسلم ليگ تمام فيصله ها صورت از پيش گرفته است. زماني كه من كتاب مولانا آزاد صاحب به نام "آزادى هند" را ميخواندم از اين حقيقت آگاه شدم...

در اين باره مولانا صاحب در كتاب خود مينويسد: "براى رسيده گى روى اين پيشآمد ها كميته كارى كانگرس در سوم جون تشكيل جلسه داد و پيش از همه روى مساله ى صوبه سرحد گفتگو صورت گرفت. پلان مونت بيتن صوبه سرحد را با دشوارى هاى عجيبى رو به رو ساخته بود. عبدالفغار خان و حزب وى همواره با كانگرس همكارى نموده و با مسلم ليگ مخالفت كرده بودند. مسلم ليگ آنان را به حيث دشمنان خويش قلمداد ميكرد. با وجود مخالفت شديد مسلم ليگ، آنها در پايه گذارى حكومت كانگرس در اين صوبه موفق شده بودند و اين حكومت حالا هم پابرجا بود و با تقسيم هند براى آنها و كانگرس يك وضع تكليف آور پيشآمده بود. غايه ى تقسيم در اصل اين بود كه حزب آنها، يعنى خدايى خدمتگار به دست رحم و كَرم مسلم ليگ گذاشته شد."

"ما ميدانستيم كه اين فيصله چه تأثيرى بالاى عبالغفارخان به جا خواهد گذاشت. چنان ديده مى شد كه در اين هنگام آنها هوش و حواس خود را كاملاً از دست داده باشند. طى چند دقيقه يك حرف هم از دهن وى بيرون نه شد. بعداً انها به كميته كارى احتجاج نموده و يادآورى كردند كه آنها هميشه با كانگرس همكارى نموده و حالا كه كانگرس آنها را تنها ميگذارد، پس اين عمل شان اثرات جدى ناگوار در صوبه سرحد به جا خواهد گذاشت. دشمنان شان بالاي شان خواهند خنديد و دوستان شان خواهند گفت، تا زماني كه كانگرس در صوبه سرحد احتياج داشت از خدايى خدمتگار حمايت ميكرد، و زماني كه ضرورت مصالحه با مسلم ليگ به ميان آمد، پس به مشوره با صوبه سرحد و رهبران آنها وقعى نه گذاشته و مخالفت با تقسيم هندوستان را كنار گذاشتند. خان عبدالفغار خان به كرات اين حرف را گفت كه هرگاه كانگرس خدايى خدمتگار را به سوى شرمسارى هل دهد، پس اين عمل غدارى با صوبه سرحد پنداشته ميشود."

ما پس از ختم اين اجلاس كميته كار به صوبه برگشتيم و به حكومت گفتيم، چون كه كانگرس تقسيم هند را پذيرفته است، پس در چنين وضع در اينجا به ريفرندم ضرورت نيست، زيرا در اين صورت در ميان مردم فضاى دشمنى و بدبينى پيدا ميشود. چون كه وايسراى اين حرف را نه پذيرفت، در روشنى با آن، ما جرگه ى صوبه را دعوت كرديم و تمام وضع موجود را در برابر جرگه قرار داديم. جرگه ى صوبه فيصله نمود كه هرگاه حاكمان در اينجا حتماً ريفراندم ميكنند، پس بايد به پشتونها حق كامل خوداراديت را واگذار شوند كه افزون بر گزينه هاى پيوستن به هندوستان و پاكستان، روى پايه گذارى صوبه ى آزاد پشتونستان هم رأى گيرى صورت بگيرد.

زماني كه انگليسها از پذيرش اين خواست سرباز زدند و درخواست پايه گذارى پشتونستان آزاد را شامل ريفراندم نه ساختند، جرگه فيصله نمود كه چون كنگرس تقسيم هند را پذيرفته است، پس ضرورت ريفراندم در اينجا منتفى ميگردد. و هرگاه حكومت با آنهم به ريفرندم ميرود، ما در آن اشتراك نه خواهيم كرد.

سازش كانگرس و مونت بيتن:

جان مطلب در اين بود، اين پيشآمد بزرگ طورى كه رخ داد، بايد رخ ميداد، زيرا براى اين امر از گذشته ها آماده گى صورت گرفته بود. زماني كه مونت بيتن پيش از اعلام تقسيم هند بارى به سفر صوبه سرحد سرگرم بود كه بار ١٤٤ آن بود و به جلسات پابندى داشت، سر اولف گيرو گورنر صوبه سرحد كه مخالف بزرگ ما و حامى بزرگ مسلم ليگ بود، براى اثر گذارى بالاى مونت بيتن توسط تمام مَلك هاى وابسته به خود در ايجنسى ها مردم را از ميان قبايل سرحدى گرد آورده و در حضور لارد مونت بيتن نمايش عظيمى را به راه انداخت. و در وقت بازگشت به لارد منت بيتن گفت كه: اين پشتونها بايد چنان مجازات شوند تا فرزندان شان آن را به خاطر داشته باشند، زيرا در هندوستان ده ميليون مسلمان زنده گى ميكنند و به مخالفت ما بر نه خاستند، ولى اينها در مخالفت با ما با كانگرس پيوستند. لارد منت بيتن اين همه گفته ها را به دل انداخت و به دهلى روانه گشت. در آنجا سردار پتيل خواهان تقسيم هندوستان بود، و لارد ميخواست كه پشتونها را مجازات كند و سرنوشت شان را به مسلم ليگ حواله كند. توافق اين دو به آن شد كه كانگرس خواهان تقسيم بنگال و پنجاب شد و لارد مونت بيتن خواهان ريفرندم در صوبه سرحد. پس لارد مونت بيتن به آنها گفت كه من حرف شما را مى پذيرم و بنگال و پنجاب را براي تان تقسيم ميكنم، ولى در بدل آن شما بايد بپذيريد كه در صوبه سرحد ريفراندم راه اندازى شود. پس كانگرس ريفراندم در صوبه سرحد را پذيرفت و منت بيتن پنجاب و بنگال را براي شان تقسيم كرد و سرانجام هر دوى شان روى سرنوشت ما به معامله گرى پرداختند. ما خدايى خدمتگار ها چقدر تلاش نموديم كه هندو و مسلمان باهم نزديك باشند و من هرگاه در منزل ميبودم و يا در صوبه سرحد و يا در هندوستان خيلى تلاش نمودم كه ميان هندو و مسلمان محبت، اتحاد و اتفاق پيدا شود و نفرت و دشمنى از ميان شان برداشته شود...

بى وفايى كانگرس:

كانگرس از شصت سال بدينسو با انگليس براى استراداد آزادى در جدال بود، اما انگليسها نه تنها آزادى كامل، بلكه آزادى نيم بند هم براي شان نه ميداد. اما زماني كه پشتونها در اين جنگ با آنان همراه شدند و پشتونها در قصه خانه، تكر، اتمانزى، كوهات، هاتى خيل و ميرويس قربانى دادند و به همين گونه پشتونهاى غيرتى مناطق قبايلى همراه با اين پشتونها در راه آزادى هند غزاها كردند، در برابر توپها و تانكهاى انگليسها سينه هاى شان را سپر كردند و در مقابل شان مثل كوه ايستاده گى نمودند، انگليسها مجبور به گردن نهادن به آزادى شدند. ما با كانگرس در جنگ مقابل انگليس ها با اين توافق همراه شديم كه وطن را مشتركاً آزاد كرده و خود را از غلامى بيگانه ها نجات ميدهيم. اما زماني كه پيروزى موعود رسيد، وعده ها از نظر انداخته شدند. از ما درباره ى آينده ى ما هيچ پرسشى صورت نه گرفت، بلكه ريفرندم پيوستن به هندوستان و يا پاكستان به جبر بالاى ما تحميل شده و بالاى سرنوشت ما اين معامله ى بزرگ انجام داده شد. قربانى ما داديم، خون ما ريختانده شد، هستى و جايداد هاى ما تباه شد، ولى نفع را ديگران بردند. رهبران كانگرس در تمام پيشآمدها از من نظر خواهى ميكردند و بدون مشوره و رأى من هيچ گامى بر نه ميداشتند. اما در اين مساله ى بزرگ و با اهميت مشوره چى كه حتى مرا مطلع هم نه ساختند. آزرده گى من از سببى است كه كميته كار كانگرس هم با ما همدردى و معاونت نشان نه داد. آنها ما را با پاها و دستهاى بسته به مسلم ليگ تسليم كردند. ما در انتخابات در برابر مسليم ليگ برنده شده بوديم، پس به انتخابات ديگر چه ضرورت بود؟ هرگاه كسى با ما به ريفرندم جديد ميرفت، پس در كار بود كه بنا به درخواست ما ريفرندم روى مساله پاكستان و پشتونستان صورت ميگرفت. اين ريفرندم روى مساله ى هندوستان و پاكستان به راه ميافتاد و ما در بدل بى وفايى كانگرس شموليت با هندوستان را نه ميپذيرفتيم و با آن بايكات كرديم.

انگليسها به ما ميگفتند كه دوستى با كانگرس را رها كنيد و چيزى را كه ما براى هندوستان در نظر داريم، براى شما بيشتر از آن را واگذار ميكنيم. ولى ما كانگرس را رها نه كرديم، بلكه آنها ما را رها كردند. اين جاى افسوس است كه ما با آنها چه كرديم و آنها با ما چه كردند؟

من از سردار پتيل و راجه گوپال اچارى گلايه نه دارم، بلكه از جواهر لعل نهرو و گاندى جى گلايه دارم كه اين دو هم در اين معامله با آنها همدست شدند. رهبران كانگرس ميگفتند كه اكنون اوضاع طورى است كه راه ديگرى وجود نه دارد. ولى من ميگويم كه كى اين اوضاع را به وجود آورد؟ اين اوضاع را آنها خودشان به وجود آوردند. هرگاه آنها هندوستان را تقسيم نه ميكردند، پس اين همه تباهى و بربادى نصيب هندوستان و هندوها و مسلمانها نه ميگرديد.

چيزى كه پيشآمد، پيشآمد و به گفته ى مولانا آزاد، چيزى را كه ديدم يك خواب بود. اما من ميگويم كه اين يك سازش بود. اين يك بى وفايى بود، و اين يك غدارى بود كه با ما رخ داد.

در مُلك ما كسانى استند كه به تحريك بدخواهان ما برضد ما چنين تبليغات ميكنند كه خدايى خدمتگار چه كرد؟ و اين را هم ميگويند كه عدم تشدد چه كرد؟ و برادران ساده انديش ما تحت تأثير اين تحريكات قرار ميگيرند. من براى آنها ميگويم كه خدايى خدمتگارى دو هدف داشت: يكى آزادى كشور و دو ديگر ايجاد احساس قوميت، برادرى عشق و محبت، اتفاق و زنده گى اجتماعى در ميان پشتونها.

شما ببينيد، اين احساس به وجود آمد و كشور هم آزاد شد. و بازهم به اين بنگريد كه اين همه به يارى عدم تشدد به دست آمد، تشدد صورت نه گرفت...

ما آزاد شده بوديم و انگليس از وطن ما رفتنى بود، اما در معامله لارد مونت بيتن و سردار پتيل غلام غلامها شديم. من به اين حرف آزرده نيستم، زيرا اگر پشتون پشتون شد، پس او را كسى غلام ساخته نه ميتواند. اما آزرده از اين ام تحريكى را كه خدايى خدمتگارى با زحمت ها، دشوارى ها و قربانى ها پايه ريزى كرده بود، از ميان رفته و نظم به وجود آمده برهم خورد.

***

لینک مطالب مرتبط با موضوع:

- گفتگوی خان عبدالولی خان  با روان فرهادى- بخش گزیده از جلد دوم كتاب خان عبدالولى خان؛ "باچا خان او خدائى خدمتگارى" ؛ چاپ پيشاور؛  جولاى 1998

- نقش خان عبدالولیخان در ملاقات های داوودخان و جنرال ضیالحق

- موقعیت حقوقی قبایل آزاد در توافقات میان بریتانیا و افغانستان

- صفحه ویژه ی آسمایی در مورد مسایل موجود در مناسبات افغانستان و پاکستان