10.11.2020

طارق ارسلایی

چند نکته در موردسینمای پارک

جوانی و خاطرات خوش کابل ام با همین چند محل که سینمای پارک یکی از آنها است، گره خورده است. در آن روزگاران ساحۀ پارک شهر نو و سینمای پارک محل تفریح و تجمع جوانها بود. تا هنوز و با گذشت قریب چهل سال بعضی از فیلمهای قدیمی کاوبائی را بیاد سینمای پارک دوباره تماشا میکنم و گاهگاهی نیز در حین تماشای این فیلمها آرام چشمها را میبندم و خودرا در همان فضای سینمای پارک احساس میکنم. چند سال قبل در ضمن سفر کابل بدیدار سینمای پارک رفتم ولی دردا و حسرتا که بجز یک مخروبه با لوحۀ رنگ و روغن رفتۀ "د پارک سینما" دیگر نشانی از آن همه جنب و جوش باقی نمانده بود. پارک شهر نو که زمانی چون نگینی در دل شهر کابل میدرخشید به لکۀ سیاهی بر پیشانی شهر جلوه مینمود. در حالیکه در برابر آن "مخروبه" ایستاد بودم و با خود میاندیشیدم که تند باد حوادث چسان ظالمانه آنهمه خاطرات را به یغما برده بود، میدیدم که هر چند گاهی رهگذرانی جهت رفع حاجت و یا هم معتادی بدور از چشم دیگران در گوشۀ آن مخروبه پناه میبردند و آنهمه عظمت و شکوه گذشته یا بزیر فضلات مدفون و یا هم با دود هیروئین بهوا گردیده بود. خوب، اینهم از بدبختی های چهل سال جنگ در یک جامعه است.

در همین یکی دو روز شنیدم که حکومت کابل بالاخره تصمیم گرفته است تا آن مخروبه را ویران و بجای آن تعمیری از نو آباد کند. بعضی ها که هیچگاهی قدم بداخل آن محل نگذاشته بودند اشکها در فراق آن ریختند و بعضی ها هم تخریب سینمای پارک را با تخریب مجسمۀ بودا تشبیه نمودند. مقایسۀ یک تعمیری که شصت سال از اعمار آن نمیگذرد با مجسمه های که منحیث یک شهکار جهانی پانزده صد سال قبل در دل کوه کنده شده است یا نمایانگر جهل تاریخی است و یا بازی با احساسات مردم. بعضی ها را عادت براین است که: "در زندگانی یاد نمیکنند ولی بعد از مرگ شیون شان تا آسمان میرسد." سینمای پارک ۳۰ سال در همین حالت اسفبار قرار داشت اما نی کسی اشکی بحال اش ریخت و نی هم کسی از برایش نامه های سرگشاده و سر بسته نوشت.  گذشته از آن همان های که از بابت تخریب سینمای پارک اینهمه سر و صدا براه انداخته اند، در طول بیست سال ده ها بار بکابل سفر ها نمودند ولی از شدت کثافت و تعفن حتی راۀ  خودرا از مقابل سینمای پارک تغیر میدادند. اینها حالِ زار آن محل را بچشم سر دیدند و اگر بجای ریختن اشک کنسرت خیریه یی بر پا میکردند شاید دَینی را که آن شهر بالای شان داشت تا حدی ادا میکردند. ولی هر بار با بکسهای مملو از پول برگشتند و خمی هم به ابرو نیاوردند.

در کنار آن تصمیم حکومت کابل مبنی بر تخریب سینمای پارک و عکس العمل مردم نمایانگر بی اعتمادی مطلقی است که امروز بر فضای جامعۀ ما حاکم گردیده است. متأسفانه حکومتهای چند دهۀ اخیر آنقدر برای ملت دروغ گفته اند که ملت اعتماد خودرا بالای حکومت کاملاً از دست داده است؛ نتیجه آنکه امروز ملت به هر عمل و اقدام حکومت بنظر شک مینگرد ولو اگر اقدام نیک هم باشد. در این ضمن افرادی نیز ناآگاهانه مردم را به بی اعتمادی و "تئوری های توطئه" conspiracy theory تشویق میکنند. این نوع بی اعتمادی تنها در برابر حکومت نیست بلکه افراد جامعه نیز اصلاً بالای همدیگر اعتماد ندارند. بی اعتمادی چون زهری است که اگر جلو آن گرفته نشود بالاخره انسان را بالای خوداش نیز مشتبه میسازد. یک جامعۀ سالم بر مبنای اعتماد تشکیل میشود؛ اعتماد همدلی و اتحاد را بوجود میآورد ولی اگر اعتماد از میان جامعه رفت، فاتحۀ آن جامعه را باید خواند. پس بیاید تا خرابه های خودرا با اعتماد آباد کنیم نه آنکه آبادی های خودرا با شک تخریب نمائیم.

لینک های مرتبط:

لینک های مرتبط:

حمید عبیدی تخریب سینما پارک - عاشق گپ خود ماندن و نظر دیگران را نه شنیدن عاقلانه نیست!

نامه‌ی سرگشاده‌ی فرهاد دریا به جناب امرالله صالح

دومین نامه‌ی فرهاد دریا به جلالت مآب معاون صاحب اول

فرهاد دریا: انتخاب در دستان خودماست. یا به خواب خود ادامه می‌دهیم و یا بیدار می‌شویم!

آصف بره کی: نگاه دقیق تر بر مسأله سینما پارک

غرزی لایق: سرنوشت سینمای پارک و چند گفتنی از من

طارق ارسلایی: چند نکته در موردسینمای پارک

حمید عبیدی: نامهٔ سرگشاده به جناب امرالله صالح معاون رییس جمهور افغانستان در مورد سینما پارک

حمید عبیدی: تخریب سینما پارک چرا حساسیت بر انگیخت

عارف عباسی : سینما پارک -خاطره یی که تخریب شد

تصامیم و گفته های آقای امرالله صالح در مورد سینمای پارگ در گزارش هایی مربوط به جلسات شش ونیم صبح

مسعود ارسلا: یک نامه به ارتباط سینما پارک

توضیح شاروالی کابل به ارتباط سینمای پارک

 بی بی سی : سینما پارک کابل، تخریب حافظه‌ فرهنگی یک شهر