نشر : 16.08.2012

سخن روز

نکاتی در باره ی تراژیدی جاری


نکاتی که در مورد شان توافق وسیع موجود است :

- از میان ثروتمندان بزرگ امروزی در افغانستان، اکثریت مطلق آنان نه می توانند به طور منطقی بگویند این ثروت های بزرگی را که امروز دارند، چی گونه و از چی راهی به دست آورده اند؛

- در دهه های جنگ در افغانستان جنایات زیادی به وقوع پیوسته است و امروز نیز شماری از زورمندان و وابسته گان شان بدون ترس از قانون دست به جرم و جنایت می زنند؛

- زورمندان از زیر پا کردن قانون ترسی نه دارند؛

اگر آن چی در بالا آمد درست باشد پس باید تهیه ی فهرست طویلی از نام عناصر جنایتکار ، چپاولگر، فاسد و قانون شکن چندان دشوار نه باشد.
***

و اما این توافق وسیع ، در یک پلک از میان خواهد رفت و جای آن را برخوردهای «فرقه گرایانه» خواهد گرفت ، اگر «تابو» را بشکنید و نام های مشخصی را بر زبان بیاورید.
***

اگر حکومتداری در مرکز و ولایات و محلات به هنجار می بود و  ما «حکومت قانون» - با حکومت قانونی اشتباه نه شود- می داشتیم ، در این صورت- به باور من -طالبان دوباره سر بلند کرده نه می توانستند و اگر هم سر بلند می کردند ، به ساده گی سرکوب می شدند.

عنصر هنجارگر ناپذیر دیگر -به ویژه متهمان ارتکاب جنایات سنگین- نیز  از استقرار «حکومت قانون» ترس دارند.

پس آیا منطقی نیست اگر بگوییم :

- عناصر هنجار ناپذیر و طالبان دو روی سکه ی واحد بحران جاري اند؟

- «گفتارهای فرقه گرایانه» عملن آب به آسیاب منافع اين «سکه ي واحد» می ریزند؟
***

به همین جهت من فکر می کنم «فرقه گرایی» به چنان بیماریی مبدل شده است که می شود آن را «ایدز ذهنی» نامید – زیرا مانع از آن می شود تا جامعه ی ما توانایی مقابله با مداخلات و تجاوزات خارجی و  «بیماری» های جنایت ، فساد ، زورگویی و قانون شکنی ، بی عدالتی و ... را کسب کند.

از اين جا است که من فکر مي کنم غلبه بر «فرقه گرايي» يکي از شاه کليد هاي رفع بحران است.

البته من به عوامل خارجي و بين المللي قضيه نه پرداخته ام ؛ نه به خاطر آن که آن ها را کم اهميت مي دانم ؛ بل به اين دليل که دست ما به آن نه مي رسد.

***

آرشیف سخن روز:

- آقای رییس جمهور ، ملت منتظر تصمیم شما است

- تهمینه به سوی آینده دوید

- نکاتی در باره ی تراژیدی جاری

- پیامی به دوستان فیسبوکی

 

نشر : 05.08.2012

آقای رییس جمهور ، ملت منتظر تصمیم شما است

مطابق فرمان رییس جمهور ، وزرای سلب صلاحیت شده ی دفاع و داخله،  تا گزینش وزرای جدید ، به حیث سرپرست به وظایف خود ادامه خواهند داد.

چنان به نظر مي رسد که «سهامداران کارتل قدرت» در مورد سرنوشت وزراي سلب صلاحيت شده و تعيين وزراي جديد دفاع و داخله سخت در تکاپو و  در صدد اعمال فشار اند. واقعبينانه نيست اگر تصور نماييم که اين تک و دو ها و فشار ها براي آن باشند تا وزراي جديد بر اساس شايسته سالاري برگزيده شوند.

گذاشتن کلاه احمد بر سر محمود و کلاه محمود بر سر احمد، نتيجه يي جز شک و بي اعتمادي بيشتر مردم نسبت به وعده هاي اخير رييس جمهور ، نه خواهد داشت .

وزارت هاي دفاع و داخله و همچنان رياست امنيت ملي نه بايد ميدان مبارزه ميان نيروها و گرايش هاي سياسي ، تباري ، سمتي ، زباني و امثالهم باشند. کساني که در راس اين ارگان هاي قرار مي گيرند بايد بر اساس شايسته سالاري برگزيده شوند و از داشتن چنين افکار و تمايلاتي مبرا باشند.

اين نيز مهم است تا به تجربه ي بد انتصاب و انتخاب نظاميان بر حال در پست هاي سياسي پايان داده شود.

با درنظر داشت وضعیت کنونی ، رییس جمهور باید هر چی زودتر به معرفی وزرای جدید دفاع و داخله اقدام کند؛ تاخیر در این کار به هیچ وجه منطقی  به نظر نه می رسد.

همچنان رییس جمهور باید در مورد تجاوزهای مکرر پاکستان بر  افغانستان، سیاست روشنی اتخاذ کند و آن را با شورای ملی و مردم در میان بگذارد.

اگر امروز که امریکا  و متحدانش با قدرت در افغانستان حضور دارند، پاکستان گستاخانه به چنین تجاوزاتی می پردازد، دشوار نیست دریافت که وضعیت پس از خروج آن ها چی گونه خواهد بود. افغانستان باید این مساله را با روشنی تمام با متحدان خود و همچنان با قدرت های دیگر جهانی و منطقه یی در میان بگذارد و زمینه را برای مطرح کردن مساله در شورای امنیت ملل متحد مساعد سازد.

***

نشر : 02.08.2012

تهمینه به سوی آینده دوید

تهمینه کوهستانی، تنها زن افغان حاضر در المپیک امروز در مسابقه ی دوش اشترک کرد.

او ظاهرن درجه و مقام و مدالی در این مسابقه به دست نیاورد. و اما تنها حضور او در این مسابقات برای زنان افغان و برای افغانستان و برای آن مردان افغان که زن ستز نیستند ، پیروزیست.

اگر تهمینه نه می بود ، افغانستان یگانه کشور بدون ورزشکار زن در المپیک می شد- تهمینه ما را از این شرم رهانید.

و چی شرم آور است که کسانی به جای تقدیر از  شهامت تهمینه، زبان به انتقاد گشوده و با گفته های نا به جا و غیر واقعبینانه بر او می تازند.

و فراموش نه کنيم  در چند ثانيه تفاوتي که او را در گروهش در آخر قرار داد ايروديناميک لباسي  که او از روي ناگزيري بايد آن را بر تن مي داشت، کم اثر نه بود. اگر اين لباس را بر تن برنده ي مقام اول اين گروه هم مي کردند او نيز در جايگاه بدتري قرار مي گرفت. اين را هر کسي که باالفباي فزيک آشنا باشد مي داند.

از کمبودهای مادی-تخنیکی برای ورزش که بگذریم عقبمانی فکری و فرهنگی جامعه ی ما  نیز دست  و پای تهمینه و هر  ورزشکار زن دیگر را در افغانستان  می بندد و اجازه نه می دهد تا در حد توانایی های خود شان سرعت بگیرند.

تهمینه با حضور خود در تیم افغانستان و با دوش خود در میدان مسابقات المپیک برای ما یک پیروزی است. او به سوی آینده دویده است- این شهامت او شایسته ی تقدیر  طلایی است.
 

***

نشر : 02.08.2012

نکاتی در باره ی تراژیدی جاری

نکاتی که در موردش توافق وسیع موجود است :

- از میان ثروتمندان بزرگ امروزی در افغانستان، اکثریت مطلق آنان نه می توانند به طور منطقی بگویند این ثروت های بزرگی را که امروز دارند، چی گونه و از چی راهی به دست آورده اند؛

- فساد به «ورزش همه گانی» مبدل شده است ؛

- در دهه های جنگ در افغانستان جنایات زیادی به وقوع پیوسته است و امروز نیز شماری از زورمندان و وابسته گان شان بدون ترس از قانون دست به جرم و جنایت می زنند؛

- زورمندان از زیر پا کردن قانون ترسی نه دارند؛

اگر آن چی در بالا آمد درست باشد پس باید تهیه ی فهرست طویلی از نام عناصر جنایتکار ، چپاولگر، فاسد و قانون شکن چندان دشوار نه باشد.
*
و اما این توافق وسیع ، در یک پلک از میان خواهد رفت و جای آن را برخوردهای «فرقه گرایانه» خواهد گرفت ، اگر «تابو» را بشکنید و نام های مشخصی را بر زبان بیاورید.
*
اگر حکومتداری در مرکز و ولایات و محلات به هنجار می بود و ما «حکومت قانون» - با حکومت قانونی اشتباه نه شود- می داشتیم ، در این صورت به باور من ، طالبان دوباره سر بلند کرده نه می توانستند و اگر هم سر بلند می کردند ، به ساده گی سرکوب می شدند.

به باور من آن عناصری هم که در بالا از آنان یاد شد نیز از استقرار «حکومت قانون» ترس دارند.

پس آیا منطقی نیست اگر بگوییم :
- عناصر هنجار ناپذیر و طالبان دو روی سکه ی واحد بحران جاري اند؟

- «گفتارهای فرقه گرایانه» عملن آب به آسیاب منافع اين «سکه ي واحد» می ریزد؟
*
به همین جهت من فکر می کنم «فرقه گرایی» به چنان بیماریی مبدل شده است که می شود آن را «ایدز ذهنی» نامید – زیرا مانع از آن می شود تا جامعه ی ما توانایی مقابله با «بیماری» های جنایت ، فساد، زورگویی و قانون شکنی ، بی عدالتی و ... را کسب کند.

از اين جا است که من فکر مي کنم غلبه بر «فرقه گرايي» يکي از شاه کليد هاي رفع بحران است.

البته من به عوامل خارجي و بين المللي قضيه نه پرداخته ام ؛ نه به خاطر آن که آن ها را کم اهميت مي دانم، بل به اين دليل که دست ما به آن نه مي رسد.

***

نشر : 30.07.2012

پیامی به دوستان فیسبوکی ام

دوستان عزيز ، در فيسبوک پيوسته پرسشنامه هايي براي انتخاب زبان «فارسي» يا «پشتو» ؛ «پوهنتون» و يا «دانشگاه» ؛ «افغان» يا «افغانستاني» ؛ «افغانستان» يا «خراسان»... و چيزهايي از اين دست دريافت مي دارم. گويي اگر اين انتخاب ها شدند، ديگر همه مسايل مبرم ، اساسي و حياتي مان حل خواهند شد و دنيا گل و گلزار!

به پرسشگران عزيز بگويم که من به زبان دري سخن مي گويم و مي نويسم ، پشتو را هم مي دانم ، چند زبان خارجي را هم تا حدي مي دانم، اي کاش زبان اوزبکي را هم که يکي از زبان هاي وطنم است کمي مي دانستم؛ زماني که مکتب را تمام کردم و به مرحله ي تحصيلات عالي رسيدم شامل فاکولته ي انجينيري پوهنتون کابل شدم ، در برابر واژه ي دانشگاه نيز هيچ حساسيتي نه دارم؛ به هر کجاي دنيا که سفر کرده ام مرا افغان ناميده اند با همين «هويت» خو کرده ام؛ کشور زادگاهم را نيز همه ي جهان به نام افغانستان مي شناسد، با اين نام نيز خو کرده ام و با آن هيچ مشکلي نه دارم، در برابر نام هاي تاريخي ديگر اين سرزمين و ميراث هاي تاريخي و فرهنگي ايجاد شده در اين سرزمين و يا ايجاد شده توسط انسان هاي برخاسته از اين سرزمين نيز نه تنها حساسيت نه دارم ، بل به آن ها به مثابه ي ميراث هاي تاريخي و فرهنگي ارج مي گذارم و افتخار مي کنم ؛ هر هموطن برايم يک برابر هموطن است ، صرف نظر از اين که از کجاي افغانستان است ، به چي قوم و گروه زباني ، ديني و مذهبي تعلق دارد و يا نه دارد ؛ اميدوار روزي استم که شخصيت برخاسته از کوچکترين گروه قومي ، مذهبي و زباني ، نيز چانس پيروزي در انتخابات براي عاليترين پست هاي انتخابي به شمول رياست جمهوري را داشته باشد- آرزو دارم روزي يک هندو و يا سکهـ افغان هم با راي اکثريت مردم مسلمان افغانستان رييس جمهور شود و چانس خدمت در اين پست براي بار دوم را هم کسب کند تا دهان دنيا از شگفتي به اندازه ي فراخي آسمان باز بماند ؛ خواهش من اين است که ديگر همچو پرسشنامه ها را به نشاني من پست نه کنيد.