رسیدن: 16.09.2012 ؛ نشر : 17.09.2012

غرزى

چند و چونى بر ياددشتهايى از زنجيره ى گفتگو هاى " ملت سازى"

 

" ... هویت های قومی هویت های تبعیض گرا و راسیست اند. به لحاظ اجتماعی و سیاسی ستیزه گرا و سلطه جو هستند. علیه روند ملت سازی مقاومت می نمایند چون به همبستگی و اتحاد شهروندی اعتقادی ندارند..." خالد خسرو


در اين بازار مكاره ، يعنى همين برگه هاى فيسبوكى و به ويژه در حلقه ى گروپهاى رنگارنگ آن به چيست كه بر نه ميخورى و كدام كالاست كه در ليلام نه ميبينى ! در هواى گردآلود پرخاشها و سينه كشى ها چنان گمراه و سرگيچه ميشوى كه كار تميز كردن سره از نا سره را ناممكن ميسازد . گاهى حتا بالاى فراگرفته ها ، تجربه ها و اندوخته هاى دوران آموزش خود بىباور ميشوى . قابل فهم است كه ما در گفتگو ها پيرامون مساله هاى ديروز ، امروز و فردا داريم نخستين گامها به جانب آزاد انديشى و مردم سالارى را تمرين ميكنيم . اما در پناه تمرين همين دموكراسى ، آگاهانه و يا نا آگاهانه ، در برخورد با مساله ها پيهم به لغزشها و كجروى ها ميدان باز كرده و زير پوشش آن گاهى ديدگاه ها و انديشه هاى دگران را به تير استهزا و اتهام مى بنديم ، به تحقير و تعجيز دگرانديشان ميپردازيم و بدينسان بحث ها روى گره گاه هاى زنده گی جامعه را به گمراهى كشانده و بالاخره در شوره زار تعصب و بدگمانى ها ، خود و گفتمان ها را غرق ميكنيم .

بيشترين گفتگو كننده گان چنين بحثها را مردمان آموزش يافته و مكتبى كه ادعاى كار روشنگرانه دارند ، ميسازند . به ويژه بحثها روى فرآيند ملت سازى ، پيوند ميان قومها ، جايگاه زبانها ، هويتهاى قومى ، نام كشور ... ، يعنى همه آنچه كه به قوم و تبار و هويت يابى بسته گی دارد از تندى و سوزش خاص برخورداراند . در چنين نوشته ها اكثراً تند گراي ماركسيست - لنينيست ديروزى ، تندگراى مذهبى ديروزى و قوم گراى حرفوى به سالار تندگرايى قومى مبدل گرديده و گره ديگرى بر پيچيده گی اوضاع قومى - اتنيكى مي افزايند . به گفته ى محترم مبلغ : "... هویت اتنیکی روشنفکران که در قالب مفاهیم مدرن بیان میگردد، به شدت دارای ویژه گیهای تهاجمی، تحقیر کننده ، انحصار طلبانه و برتری جویانه است " . باربار ديده شده كه اين بحث كننده گان از تيركش دموكراسى و ازاد انديشى و آزاد سخنى ، ارزشهاى دموكراتيك گفتگو ها را هدف قرار داده و بدينسان سخنها را از مضمون واقعبينى تهى ساخته اند . يكى دو بارى به چنين بحث هاى فيسبوكى در همين روال كشانده شدم و آرزو داشتم با همسخنان تا حداقل يك سرسخن در اين باب بگشايیم و تلاش كنيم ياد بگيريم كه اشيا را با نامهاى خودشان نامگذارى كنيم و يك فرهنگ نو مباحثه را به آزمايش بگيريم ، ولى دردا كه به اين آرزو دست نه يافتيم . برخى قلم به دستان در چنين گفتگو ها چنان در بدبينى هاى قومى و تبارى غرق ميشوند كه منافع يك وطن واحد از ديد شان ناپديد مى گردد . من با نداى محترم فاروق فارانى مى پيوندم كه مينويسد : " اگر روشنفکر متمدن پشتون، صریحا تمام تبعیضات اعمال شده از طرف حاکمان پشتون و جنایت کاران هم تبار خود را، و یا روشنفکر تاجیک جنایت کاران هم قوم و نقش مدد کار پیشینیان نیمه حاکم خود را در زمان استبداد های گذشته ، و روشنفکر عدالت پسند هزاره نقش جنایتکاران هم تبار خود را در حوادث اخیر و پیشینیان مددکار حاکمان گذشته را در سرکوب هزاره ها و دیگران نیز به همین منوال "فراموش" کنند و یا حتا به توجیه مستبدان، غارتگران، دزدان، ویرانگران و دهن جوال بگیران "خودی" بپردازند، این دور باطل و شیطانی تا همیشه ادامه خواهد ."

پيوست پرداختن به مساله هاى سرنوشت كشور و تلاش براى راهيابى بيرون رفتن از سردرگمى هاى جارى ، خواهى نه خواهى مساله قومى - تبارى و تأمين حقوق شهروندى و فرآيند پر خم و پيچ ملت سازى از برجسته گی ويژه برخوردار بوده و با شيمه ى بيشتر در گفتگوها پيگيرى ميگردند . سى سال و اندى جنگ و كشتار و دست درازى بيگانه ها پيش و بيش از  همه يگانه گی قومى - اتنيكى جامعه افغانى را كه بى آنهم صدمه پذير بود ، به مرز شكننده گی و از هم پاشى نزديك ساخته و استناد هايى را كه پاسدار اين يگانه گی ميباشند ، بى موازنه ساخته است . اين پيشآمد براى آناني كه از هم پاشيدن همبسته گی قوم هاى كشور براى اهداف و اميال كوچك گروهى - محلى شان به گونه یى هنوز بار آور به نظر ميرسد ، بستر شايسته به وجود آورده و پيهم هيزم در تنور سوزان اين تنش مى افزايند و سد راه يك گفتمان سازنده در جهت يگانه گی و همبسته گی ميان قومهاى گوناگون ميگردند . روشن است كه راه به جانب ساختن دولت مدنى و جامعه شهروندى كه يگانه راه بيرون رفت از ماجراى قومى حساب ميشود ، راه پرپيچ و خم است كه گفتمان روى اين مامول پيوسته از مرز فرهنگ و تربيت مباحثات بيرون ميشود ، ولى گام گذاشتن در اين مسير براى يك آغاز هدفمند و بار آور كار ضرور و حياتى به نظر ميآيد .

درد آور تر اين است كه در بيشترين گفتگو هاى از اين سلسله ، پيأمدهاى ناگوار سياستها و برنامه هاى جهانگشايان ، زمامداران مستبد و گروه هاى استثمارگر حاكمه طى سده هاى پيهم و راهكارهاى خرد ستيزانه در فرآيند سياست متمركز سازى امير عبدالرحمن خان و اميران پس از وى در مساله قومى - تبارى ، برای بى باورى هاى قومى ميدانی ساخته كه لكه ى ننگين پيآمدهاى نا ميمون آن با بىانصافى بر پيشانى يك قوم و يك تبار چسپانده ميشود . اين گونه الگو سازى ، آنهم به خامه ى آموزش ديده گان و " نخبه " هاى كشور، سراپاى مناسبات قومى - تبارى در كشور را زير پرسش برده ، پروسه ى نزديكى قومها را خدشه دار ساخته و به گفتمان آغاز شده پيرامون مساله هاى قومى صدمه وارد ميكند . در يكى از يادداشتهاى همين سلسله از خامه شخصيت نامدار ترى كه روى برگه فيسبوك به نمايش گذاشته شد ، چنين بى پرده گويى شد : " ...قوم پر قدرت تر به سرکوب اقوام دیگر پرداخته و کوشش به تحکیم مواضع خویش در ساختار های اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی نموده و به نام " وحدت ملی" به یکرنگ سازی اقوام دیگر پرداخته . این جریان را در 100 سال اخیر تاریخ افغانستان به روشنی میتوان دید . " و نيز "...سرکوب " اقلیت های قومی " با بیرحمی تمام عملی گردیده است . سرکوب خونین مردم شمالی توسط نادر خان و ادامه ی یورش به شمال جهت تحکیم " وحدت ملی " ، برخورد مستبدانه ی دولت تره کی ـ امین به ویژه با " اقلیت های قومی " و وحشیگری های طالبان را همه به یاد دارند " . چنين برداشت از مسايل قومى در كشور همان برخورد شناخته شده با اين مساله را در ذهن تداعى مى نمايد كه بيشتر ترجمان گرايشهاى جدايى طلبانه و خرابكارانه بوده ، پيوسته در نوشته ها و تبادل نظر هاى سالهاى اخير برجسته گرديده و به حيث يك ديدگاه همه گانى «تاجيك تباران» جا زده ميشود . مردم بلا پرورده ى وطن و كتله هاى قومى - اتنيكى باشنده اين سرزمين به هيچ وجهه چنين ساده سازى تاريخ و ديد سياه و سپيد از پيشينه خونبار كشور را كمايى نه كرده اند . اين گونه نتيجه گيرى و نمره گذارى جفاى بزرگ در برابر صدها هزار قربانى فرآيند درد آور دولت سازى و سياست متمركز سازى شاهان خودكامه و مستبد در جغرافياى موجود است . عاقلانه نيست كه پيشآمدهاى خونبار تاريخ كشور را آويزه ى گردن قومى و تبارى نمود و به اين سان بر آتش بى باوريهاى موجود تيل پاشى كرد . براى برجسته ساختن پهنا و ژرفاى سياستهاى زيانبار اميران افغانى در فرآيند پياده سازى سياست متمركز سازى و سالهاى پس از آن به چند نمونه مختصر در اين باب بسنده ميكنم تا تصويرى از سياست سركوبگرانه " قوم پر قدرت تر " را بر ضد مردمان كشور ترسيم كرده باشم :

١. ١٨٨١-١٨٨٢ و ١٨٨٦ - ١٨٨٨ سركوب خونين قبايل تره كى ، هوتك ، ناصر ، اندر ، احمدزى و ديگران ؛

٢. ١٨٨٢-١٨٩٢ لشكر كشى عليه قبايل شينوار كه ده سال طول كشيد ؛

٣. ١٨٨٣ و ١٨٨٨-١٨٩٦ سفربرى واحد هاى مسلح بر ضد قبايل صافى و قبايل ديگر ولايت كنر و كشتار بيرحمانه اهالى منطقه؛

٤. ١٨٨١ و ١٨٨٥-١٨٨٦ سركوب باشندگان ولايات لوگر و لغمان توسط واحد هاى اردو؛

٥. ١٨٨٣-١٨٨٤ گسيل واحد هاى نظامى غرض سركوب مردمان زرمت ، خوست و گرديز؛

٦. ١٨٩٥-١٨٩٦ عمليات سركوبى قبايل نورستان؛

7. ١٩١٢- 1913سركوبى قبايل منگل ، جدران و احمدزى؛  

8. 1924 سركوب مردمان خوست؛

9. ١٩٢٨ سرکوب قبايل شينوار ؛

10. 1925 براى نخستين بار در تاريخ افغانستان از طيارات جنگى بر عليه قبايل خوست به كار گرفته شد كه سبب تراژيدى ننگين كشتار مردم گرديد ؛

11.١٩٣٠-١٩٣٣ سركوب قبايل شينوار و مهمند ؛  

12. دولت در سالهاى ٣٠ ميلادى از واحد هاى نظامى عليه قبايل كوچى هاى مالدار و برخى قبايل مرزى استفاده كرد؛

13. گرهار١٩٣٨ سركوب قبايل در ولايت نن

14. سركوب قبايل جدران در ماه مى سال ١٩٤٤ ، قبايل منگل در ماه جون ١٩٤٥ و قبايل صافى در اواخر ماه جون ١٩٤٥

15. سركوب قبايل جاجى و منگل در خزان ١٩٥٩

اين شمه یی از جناياتى همان زورگويى " قوم پر قدرت تر " است كه در راه تامين هژمونى حلقه ى حاكمه با تمام خشونت و بيداد در برابر قومهاى با هم برادر وطن واحد ما به آن پرداخته است . جناياتى كه در برابر قبايل غلجايى ، درانى ، عشاير كوچى و ساير مردمان جغرافياى ما به دست "قوم پر قدرت تر " طى سالهاى بعدى ثبت تاريخ گرديده است ، طولانى تر و غم انگيز تر است كه در محدوده ى اين چند سطر كوتاه پرداختن به آنها سنگين است . اين چند نمونه نه از برای آن پيشكش گرديد كه وحشت بيدادگرى سلاطين در برابر قومهاى ديگر را برائت داد ، بلكه به سببى مطرح گردید تا ديده شود كه هيچ قومى در فرآيند سياستهاى آن روزى نيروى هاى حاكمه بى گزند نه مانده است .

اين گونه شيوه ى انديشه و برداشت از مساله هاى قومى در افغانستان به هيچ وجهه به پاسخيابى ها يارى نه كرده ، بلكه بيگمان راه هاى گفتمان سودمند و بارور در همين بستر را مى بندد . در اين بحثها زنجيره یی از ديدگاه هاى همچنانى از خامه نويسنده گان گونه گونه روى صفحه پديدار ميشوند كه من به چند نمونه ى كوچك از انبوه آن بسنده ميكنم تا اگر بتوانم به ارتباط  سخنان محترم مبلغ از " هويت اتنيكى روشنفكران " ما نقاشیی ترسيم كرده باشم . همسخنى مينويسد : "تمام تحریکات از طرف جنوب تا کنون ،ارتجاعی ،عقب گرایانه،تمدن ستیز ،فرهنگ ستیزانه و ضد منافع ملی این سرزمین بوده و ما تا کنون شاهدکدام حرکتی که از آن بوی تمدن ،آبادی و شگوفایی به مشام برسد نه بوده ایم. خلاصه حرکت ها از جنوب همیشه پیام آور بی ثباتی ،خونریزی ، غارتگری،بی خانمانی ، دربدری و استخوان شکنی های قومی بوده اند." و همين خامه به دست آموزش يافته راه به طرف ملت سازى و تأمين حقوق شهروندى را در اين فورمول مشاهده ميكند : " ... حاضر شوید سهم مساوی دیگران را نیز در حاکمیت به رسمیت بشناسید، ورود انسانها را از آن سوی دیورند به سرزمین ما و تصاحب زمین های مردم بومی را توسظ آنها محکوم کنید ، جنایات گذشته و کنونی طالبان را مجکوم نمایید، انحصار کرسی ها را به واسطه نماینده گان یک قوم رد نمایید، ورود جبری واژه های پشتو را در زبان پارسی زیر عنوان مصطلحات ملی مردود شمارید، " . باور دارم كه خالد خسرو در شناختش از اين روشنفكران به خطا نه رفته و مى نويسد كه چنين روشنفكران ".... از افغانستان چندقومی دفاع می‌کنند؛ کشوری که هم با نامش مشکل دارند، هم تاریخ آن را جعلی می‌پندارند و هم نوع شکل‌گیری‌اش را استعماری می‌دانند. آن‌ها با چنین برخوردی، توقع دارند که اساس یک نظام سیاسی چندقومی باثبات در کشور گذاشته شود..."

با دريغ كه بيشترين مبتلايان به اين ناجورى در لايه هاى آموزش يافته گان و روشنفكران قومها به چشم ميخورند كه بستر مساعد را در مسير برترى جويى جنگسالاران محلى و همچنان نيات آزمندانه بيرونى ها آماده ساخته و در تحليل نهايى گفتمان آغاز شده روى ملت سازى و راهيابى در مسير همبسته گی ميان قوم هاى برادر  و برابر كشور را تخريب ميكنند . در يكى از نوشته هايى كه چنين انديشه هاى ناجور در لابلاى آن بازتاب ميابند ، به اين ساده سازى بر ميخوريم : " مشکل اینست که به جامعه جهانی از طرف کسانی فهمانده شده است که در افغانستان ملت سازی و دولت سازی کار بیهوده است و باید قبیله یی که در 250 سال گذشته حاکم بوده است بر سر اقتدار آید و تحکیم شود. و بدبختی اینست که این قبیله حاکم در میان شان به دو طایفه متخاصم تقسیم اند و هر از گاهی یکی شان گوی خدمت گذاری به اجانب را از دیگری می ربایند و حکومت به مانند روسپی گه در آغوش این گه در آغوش آن!!!" . اين انديشه در نوشته ى خامه به دست ديگرى چنين دنبال ميشود : " بزرگترین ترس استعمارگران از رسیدن قدرت به دست پارسی زبانان به خصوص تاجیکان است، زیرا این قوم بیشتر از هر قوم دیگر دارای ریشه ی منطقه یی قوی تر میباشد، با به قدرت رسیدن پارسی زبانان درکابل حلقه شکسته خلیچ فارس تا سینکیانگ و دشتهای وسیع آسیای میانه دوباره وصل خواهد گردید و این هرگزب ه مذاق استعمارگران برابر نیست..."

شايسته اينست كه ديروز و امروز را نه از زوايه تنگ پرخاشهاى اتنيكى و گرايشهاى قوم گرايانه و تبارى كه زيانبار و اكثراً غير واقعبينانه است و آدرسها را نادرست به تير مى بندد ، بلكه از ديدگاه مناسبات حاكميتها از يكسو و توده هاى مردم از سوى ديگر و پياده سازى سياستهاى افغانستان شمول پادشاهان و حكمروايان خودكامه به مباحثه گيريم . اين نادرست است که قوم پشتون و يا قومى دیگری را در پيشآمد هاى ناگوار سده هاى پيشین كه حاكميتها به آن دامن زده اند به باد اهانت و استهزا بست ! به گفته ى محترم حكيم نعيم " ... بحث هویت یابی و قوم گرایی، بدون تحلیل و نقش قدرت در هویت سازی و هم هویت زدایی ، ناقص است..."

روشن است كه سرنوشت افغانستان در مرحله كنونى در يك مجموعه گسترده ى زمينه هاى درونى ، منطقه یی و جهانى قابل بررسى است . هيچ پديده ى زنده گی كشور را نه ميشود مجرد و بيرون از اين دایره به كاوش گرفت . برخورد با مساله قومى و روند ملت سازى در آيینه ى پيوند هاى ياد شده و نشانى كردن ابزار ها و راه هاى باز كردن اين گرهگاه ها در سرخط وظايف حركتهاى روشنفكرى و روشنگر قرار دارد . خوشبختانه دانشمندان ارجمندى آواز شان را در اين باب بلند نموده و نوشته هاى نابى را به ميان آورده اند كه بحث هاى همين كتگورى را ميتوانند سمت مفيدتر و هدفمندتر ببخشند . البته من با نامها و نوشته هاى چند فرهيخته چون فاروق فارانى ، احمد حسين مبلغ ، دهقان زهما ، خالد خسرو ، حكيم نعيم ، يعقوب ابراهيمى ... آشنايى پيدا كردم كه پايه ارزشمندى را در گفتمان ملت سازى و دولت - ملت و چاره يابى براى چالشهاى قومى - اتنيكى بنا نموده و اين گفتمان را در بستر شايسته يى رهنمايى كرده اند . نوشته هاى ناب چهره هاى ياد شده كه با تكيه بر يافته هاى نو در دانش جامعه شناسى و انديشه هاى تازه در غرب مساله هاى قومى - اتنيكى و چالشهاى روند ملت سازى را به كاوش گرفته اند ، مواد كافى را در اختيار پژوهشگران اين گفتمان قرار ميدهند تا در گفتگو پيرامون پديده هاى زنده گی جامعه افغانى و مساله هاى مربوط به قومها به بيراهه نه روند .

آن چی به بىباورى ها و ناشايسته گی ها در روابط و مسایل  قومى - اتنيكى در كشور بسته گی دارد ، ريشه در پيشينه ى تأريخ اين سرزمين بلا پرورده دارد كه طى سده هاى پيهم روى همدگر سرهمبندى شده و امروز در روشنى پيش زمينه هاى نوين زاده شده به سطح ميريزند و نياز به پاسخ دارند . پيش از همه مسير رشد اقتصادى كشور و گزينه ى اين راه رشد ، نهادينه شدن فرآيند هاى مردم سالارانه و تأمين حقوق شهروندى كه برابرى اشتراك همه قومها در دولتدارى و توزيع را پاسبانى ميكند ، پيش شرط پياده شدن اين مامول و پاسخی برای تنشهاى قومى - اتنيكى در كشور پنداشته ميشوند . من به اين فورمول بى باور نيستم ، اما راه رشد برگزيده شده ى اقتصادى كه سنگپايه ى اين دگرگونى ها را ميسازد و نيز جهش هاى اجتماعى ، سياسى و فرهنگى پيوست به آن ، طى تمام دوران حاكميتِ پس از تحريك طالبان به بيراهه رفته و زمينه هاى تمرکز اقتدار و ثروت را در چنگ مافياى مواد مخدر و جنگ سالاران محلى در تبانى با دزدان بيرونى فراهم ساخته  و زمان ، ابزارها و فرصتها را به هدر داده است كه سوگمندانه در تحليل ها و نوشته هاى قومگرايانه گاه ناگاه نادرست ترجمانى ميشوند . محترم ابراهيمى تمام آن چی را كه به پروسه آسيب رسانده است از زوايه ی دولت ، و يا بهتر است گفته شود ، نه بود يك دولت كارا كوتاه كرده و نوشته است : " ... فقدان یک دولت قدرتمند در افغانستان که قادر به وضع و اجرای قوانین باشد، در پهلوی ضعف جامعه مدنی و بازار، رسیدن به یک دولت مدنی و از صحنه راندن قومیت و سیاست های قومی را دشوار می سازد..."

پرسش اساسى اينست كه براى تأمين حقوق شهروندى و پايه گذارى دولت مدنى تا كجا و چی وقت چشم به راه بود تا "عذاب" قومها را پايان بخشيد ؟ آيا چنان كه برخى ها عقيده دارند ، سرمايه و اقتصاد بازار يگانه راه بيرون رفت از سردرگمى هاى قومى - تبارى است؟ نقش و جايگاه سنت و شرعيت در تندى و كندى پيشآمد ها در كشور را چی طور پيشبينى نمود ؟ حضور بيگانه گان در دامن زدن چالشهاى قومى در افغانستان را چی گونه به ارزيابى گرفت و نيات همسايه گان را با كدام وسيله سنجش كرد ؟

فرآيند ملت سازى را نه ميتوان با فرمان قمچين كرد . ملت زایيده ى مرحله مشخص رشد اجتماعى - اقتصادى است ، چنان كه طایفه ، قبيله و قوم در پيوند تنگ با چنين مراحلی سنجيده ميشوند . افرآيند ملت سازى را نه ميتوان با فرمان قمچين كرد . افغانستان بالاى شوره زار يك جنگ فرسايشى و بى سرانجام و حضور گسترده بيرونى ها ،  به " بركت " و مدد همين بيرونى ها در راه اقتصادى كشانده شده است كه براى جامعه سنتى ما و نهاد هاى چند گانه اقتصادى آن كاملاً نا آشنا و بيگانه بوده و ميدان زنده گى  سبب  پيدايش فقر و ثروت در ابعاد افسانوى آن گرديده است  . بيگمان نيستم كه ديو سرمايه تمام مرز هاى سنت و عنعنه را دَور خواهد زد و ساختار ها و نهاد هاى زير بنايى و فرهنگ جامعه را متأثر خواهد ساخت ؛ اما دگرگون ساختن روان انسان جامعه چندين نسل را در بر خواهد گرفت . باور دارم كه راه حل براى سردرگمى هاى قومى - اتنيكى در يك دورنماى نزديك تنها در پايه گذارى دولت مدنى كه حقوق شهروندى را پاسدارى كند ميسر است . اما تا فرارسيدن چنين يك دولت مدنى پاسدار حقوق قومها و گذار به دولت - ملت ، به جاى تشديد بدبينى ها ميان قومها كه گوشه یى از سياستهاى همسايه گان آزمند ماست ، به نزديكى ميان قومها و يگانه گی افغانستان سرگرم شد و در نوشته ها و واكنشها به جاى فصل كردن نقاط وصل را جستجو كرد .

يكى از ويژه گيهاى دگرگونى ها در افغانستان و دور و بر آن در درگير ماندن كشور در چنگ برنامه هاى راهبردى غرب و ايالات متحده امريكا است كه كم بها دادن به آن به حيث ضريب اساسى سرنوشت امروز و فرداى كشور كار عاقلانه نيست . كشور اسير ده ها پيمان استراتيژيك با دولتهاى زورمند جهان گرديده و جايگاه آن در نفشه ى جيوپوليتيك عصر ما يكبار ديگر از برازنده گی ويژه برخوردار شده است . باور دارم كه روند دولت سازى و مدنى سازى حيات سياسى كشور در پيوند تنگ با منافع حمايت كننده گان جهانى متصور بوده و آب و هواى مناسبات جهانى بر تندى و كندى اين فرآيند اثرگذار خواهد بود . اين پيشآمد ناگزير ميسازد تا انديشيد كه جغرافياى موجود افغانستان و منطقه در تار و پيج اين زد و بند ها چنين باقى خواهد ماند يا خير ؟ به اين پرسش سراپاى سرنوشت كشور و قومهاى باشنده آن ، بر پايى دولت مدنى و تأمين حقوق شهروندى مردمان افغانستان نيز گره خورده است . از اين زاويه ميتوان اين گفته دهقان زهما را درست فهميد زماني كه مينويسد : " تاريخ معاصر افغانستان ، خاصه در دو دهه ی اخیر، شهادت می دهد که روندِ قوم سازی و اختلافات قومی ، رابطه ی تنگاتنگ با قدرت سیاسی و مداخله ی ابرقدرت ها در افغانستان داشته است که به عنوان ابزاری برای استحکام و یا سرنگونی « قدرت مرکزی » به کار رفته است " . شكل و مضمون اين " قدرت مركزى " در بسته گی با نيازمندى هاى سياستهاى جهانى در دراز مدت چی گونه پيريزى خواهد شد و چی دولتى را به ارمغان خواهد آورد ، بر روند حساسيتهاى قومى و چالشها در بستر مناسبات قومى اثر رو در رو خواهد داشت . نه بود دسترسى به نيات و سياستهاى دورنمايى "دوستان " جهانى افغانستان پيرامون حوادث در كشور و منطقه آگاهان افغان را ناگزير ميسازد تا فرآيند ها و انكشاف رويدادها در منطقه و جهان را زيركانه زير چشم داشته باشند تا در ديدگاه ها و نتيجه گيرى ها به خطا نه رفته و به نسخه سازى هاى كاذب متوصل نه شوند .

نه ميتوان با ديدگاه هاى برخى انديشمندان افغانى همنوا نه بود زماني كه مشوره ميدهند از انديشه هاى زاده شده در غرب به مثابه ابزار راهيابى براى پيچيده گيهاى قومى در افغانستان استفاده نمود . اما هراس دارم كه در به كارگيرى اين انديشه ها بازهم تندگرايى بر روشنگران غلبه كند و بافت و ساخت جامعه افغانى را به باد فراموشى بسپارند كه بيگمان اين شيوه ى پندار سير انديشه ها در جهت مساله هاى قومى را به بيراهه برده و يكبار ديگر پيداكردن راه حل ها را با بن بست روبه رو خواهد كرد . ارزنده است تا با قطب نماى خودى كه سرشار از تجارب و ديدنى هاى خودى است مسير اين كشتى را سمت داد و از گمراه شدن در اين انبوه ديدگاه هاى بيگانه پيشگيرى نمود . تجارب نشان ميدهند كه پذيرش انديشه هاى نو همواره در ميان چيز فهمان به افراط و تندگرايى لغزيده و به جاى يارى رساندن به پروسه ها سبب پيداشدن موانع تازه ميگردد .

ادامه دارد

***

***

مطالب مرتبط با این موضوع:

- صفحه اختصاصی بحث آسمایی: می خواهيم ملت شويم يا « جمع پراگنده باقی بمانيم»؟

- دکتور دادفر سپنتا: تبارگرایی یک واقعیت است اما عدالت‌ستیز

- نبی ساقی: بنای برج خلیفه بر سطحِ  آب خلیج

- خالد خسرو - دفاع از افغانستان: دفاع از عدالت انسانی در برابر عدالت قومی

- حکیم نعیم : هویت گرایی و تبار پرستی: توهم های عاطفی یا ابزار های معمولی قدرت

- حمید عبیدی: گفتمان های سازنده را جاگزين گفتمان انحرافی کنيم ؛ چشم انداز های ملی را جاگزين چشم انداز های فرقه گرا بسازيم

- احمد حسين مبلغ: افغانستان به عنوان ملت بالقوه (افغانستان ِ بدون افغان ها)

- دهقان زهما: تأملی چند بر مقولهء نژادباوری و نژاد باوری فرهنگی

- دکتور رنگین دادفر سپنتا: آنانی که می خواهند بگويند "گله های سراسر جهان متحد شوید!"

- دکتور رنگین دادفر سپنتا : نژاد پرستی و گفتمان هویت ملی

- فاروق فارانی : گسستن ازحیوانیت تبارگرایی

 

***

نظر شما در فیسبوک-کلیک 
 

ارسال نظر توسط ایمیل به آسمایی Afghanasamai@aol.com