سخيداد هاتف

 پارلمان بازی

 

به سایت خوب " آسمایی " رفتم. دیدم هارون یوسفی از پارلمان بازی سخن گفته. دلش پر درد بوده . بر حافظه اش اما کمی گرد بوده . شعرش را خواندم. من هم چیزی نوشتم به قصد پاک کردن آن گرد که گفتم. اول پارلمان بازی او را می خوانید بعد آنچه من نوشتم را .

 

پارلمان بازی

 

بر در ملک پارلمان آمد

راست پرسی بلای جان آمد

يکی از بلخ و ديگر از کابل

به نماينده گی مان آمد

آن که در کله ميخ می کوبيد

جای زندان به پارلمان آمد

با تيمم به دست خون آلود

پارلمان گفته نغمه خوان آمد

رأی با ميلهء تفنگ گرفت

گرگ ديوانه چون شبان آمد

آن که راکت به خانه ها می زد

چه شد اين گونه مهربان آمد

آن که « طالب پچق » تخلص داشت

دست در دست طالبان آمد

زين معما شما چی می دانید؟

گنگ در نقش نکته دان آمد

کور را ذره بين لقب دادند

کر خبر چين و پاسبان آمد

حرف کوته ، به پارلمان بازی

آن که بايد نيايد ، آن آمد

 

فکر نکردید یک چیزی در این شعر کم است؟ اگر چنان فکر کردید ، آنچه من نوشتم اشاره ای به آن کمبود است:

 

" آن که باید نیاید ، آن آمد ؟"

سر رشته به دست تان آمد .

 

لیک این پارلمان ریش اندود

سال ها پیش در جهان آمد

 

آن که گفتی نه زاسمان افتاد

نه ز اعماق لامکان آمد

 

سال ها پیش عده ای " رفقا"

انقلابی به فکر شان آمد

 

انقلاب "کبیر" شد پیروز

بخت با دولت جوان آمد

 

واژگون گشت مسند ارباب

دولت پا برهنه گان آمد

 

بیخ ملا کشی به بار نشست

دوره مرگ میر و خان آمد

 

بورژوای مرفه بی درد

زیر پای " کمونیان" آمد

 

از تره کی چو " نور " ساطع شد

وز امین نامه ء امان آمد

 

در دل نا امید خلق وطن

شوق خانه، لباس ، نان آمد

 

فئودالیسم (مرده باد !) که مرد

فرصت سور دیهقان آمد

 

شادی انقلاب بی رخ دوست؟

این سر خلق ما گران آمد

 

چون " طراز نوین" به سامان شد

گاه دعوت ز همرهان آمد

 

نازنین دوست برادر خلق

یک شب از راه حیرتان آمد

 

واه ! آن شب چه قدر زیبا بود

آن شب ، آن یار مهربان آمد

 

آه ! ای رودکی کجا بودی

سرو سرخت به بوستان آمد

 

ریگ آموی و آن درشتی هاش

زیر پایش چو پرنیان آمد

 

با کمال تأسف آن شب خوب

گردش چرخ سگ چنان آمد

 

که به جز دوستان قطب شمال

از همه ملک میهمان آمد

 

عرب و فارس و انگریز و جهود

سیک و پنجابی و پتان آمد

 

آن یکی با دهل رسید از راه

وین دگر نرم و خپ خپان آمد

 

بزم شادی خلق درهم ریخت

واژگون دیگ و دیگدان آمد

 

هرج و مرجی شد و بیامد آنچ

بر سر ملت " فغان" آمد

 

پس از آن آمد- آمدی افتاد

آن فلان رفت و این فلان آمد

 

چون " مجاهید " امتحان بد داد

ایسلامیسم " بن لدان"  آمد

 

صبغه الله سقط شد بی وقت

" بورهان" رفت ، " بورجان" آمد

 

دولت ریش آمد و فصل

انقراض مونثان آمد

 

روزی یک " پکر" ناب اسلامی

یاد " آمیر مومنان" آمد

 

گفت :" از کلب نیویورک باید

مازیگر ، صبح ، شام ، اذان آمد "

 

آم ریکا به گپ رسید ، آن وقت

تکت مرگ طالبان آمد

 

از پس آن " امیر کور نظر"

کرزی و " بن " و پارلمان آمد

 

" آن که باید نیاید ، آن آمد " ؟

این نگفتی که " آن" چه سان آمد؟