شريف غزل

 


 

چند نکته در مورد

گفته های آقای ظاهر هويدا

 

 

ا زهرکه هرچه گوئی سنجیده بایدت گفت
تا کفهء و قا ر ت پا د ر هو ا نبا شد *

                                            ( بیدل)

در صفحات (5ـ 6ـ 7 و8) شمارهء اخیر(30) فصلنامهء وزین آسمايی، گفت وشنود اختصاصی با هنرمند معروف آقای ظاهر«هویدا» بمناسبت شصت ساله گی شان صورت گرفته، که جالب وخواندنی است ، ولی در مواردی جای تأ مل دارد.
بنده بنوبهء خود برای آقای هویدا عمر دراز همراه با صحت مندی آرزو نموده وضمنا" درمورد مصاحبهء ايشان ابراز نظر مینمایم .
آقای هویدا که خواسته اند خودرابنیاد گذارآرکستر آ ماتورمعرفی نمایند، انگیزهء بنیاد گذاری این آرکسترراطوری افسانه سازی کرده اند، که خواسته یا نخواسته، به هنر مند بزرگ بابای موسیقی استاد محمد حسین سراهنگ وحتی خویشاوندان شان که باری میزبان استاد سراهنگ بوده اند ، توهین روا داشته اند، که دور از آداب جوانمردی وهنر مندی است.
آقای هویدا در تشریح سرگذشت پرازفراز ونشیب موسیقی، از قدرومنزلت شاد روان استاد قاسم دردربارشاه امان اله یادآوری نموده، و افسانهء شانرا چنین آغاز مینمایند : « شبی در عروسی یکی ازخویشاوندان مادیدم که استاد سراهنگ راکه آواز خوان آن محفل بود، درکفش کن ـ کنارکفش ها نشانده اندومهمانان در سالون نشسته اند، وقتی من این حالت را دیدم وبا مقامیکه استاد قاسم دردربارشاه امان اله داشت، مقایسه کردم، دردرونم ستیزوغوغای بنیاد برافگن برپاشد وهمان شب جابه جا تصمیم گرفتم که باید آرکسترآماتوررا سازمان دهم » . درمورد اینکه شادروان استاد قاسم هنرمند بزرگ ویکی ازبنیاد گذاران موسیقی معمول ومروج معاصرافغانستان بوده، وشاه امان اله در قدر دانی ازوی کمال جوانمردی رابخرچ داده به ارواح شان درود می فرستیم ، وبخاطر معلومات بیشتر آقای هویدا تذکر میدهم که قبل ازمرحوم استاد قاسم ، شاد روان استادغلام حسین خواننده دربارامیرحبیب اله خان بوده است . در کتاب وزین( سرگذشت موسیقی معاصرافغانستان ) نوشتهءهنر مند گرانمایه استاد عبدالوهاب مددی ویکی ازشماره های( سراج الاخبار) آمده است : قدرومنزلتش دردربار امیرتاآنجا بالا گرفت که درسفر های امیرخیمهء خاصی برای وی می افراشتند ، ونان خاصی به اومیدادند. وهم چنان مردم افغانستان از خواص تاعوام خبردارند که استاد سراهنگ نیز خواننده دربار بود ، گرچه طبع آزاده اش درباری صفت نبود.
آقای هویدا که خواسته اند ماجرا جویانه مقایسه نمایند که قدرو جایگاه یکی از این استادان کجا بوده وازدیگری کجا ، فکر میکنم از جایگاه ، مقام وافتخارات هنری استاد سراهنگ یا خبرندارند ویا خواسته اند بنا برملحوظاتیکه نزد خود شان است، تجاهل عارفانه نمایند، درعیرصورت چنین افسانه سازی نمیکردند.
بنده منحیث شاگرد وخواهرزادهء استاد سراهنگ سالهاست که ازدوستان وآشنایان میشنوم که آقای هویدا درمحافل ومجالس، دربارهء استاد سراهنگ تبصره های عجیب وغریب ودوراز واقعیت وانصاف مینمایند وحتی بارها عکس العمل آنرا دیده، علاقمندان ودوستان استاد به ایشان توصیه نموده اند که آقای هویدا شما برابرقد و صلاحیت هنری تان صحبت کنید، شما اگر درمورد هنروآثار هنرمندان آماتورمعاصرتان صحبت وابراز نظر نمائید، بهتر خواهد بود وممکن چنین صلاحیتی داشته باشید، ولی بنده درجواب دوستان می گفتم ، شما ناراحت نشوید جایگاه ومقام هنری استاد سراهنگ به تخریب آقای هویدا وامثال شان وباد وباران های ازین قبیل گزند نیافته، ورنگ نمیبازد، چون آفتا ب درخشان است ونمایان. زمانی  که مصاحبهء آخیر آقای هویدا رامطالعه نمودم ، صحبت های دوستان بیادم آمد ومتیقین شدم که افسانه سازی وتوهین نمودن دیگران عادت دیرینهء آقای هویدا بوده است.
بیائید برای لحظه يی تصورکنیم که این افسانهء آقای هویداحقیقت داشته باشد در آن صورت، در مورد  صاحب خانه که ازخویشاوندان آقای هویدا بوده، چه چی داوريی میتوانیم داشته باشیم، بقول شاعر:
خواری وبی قدری گوهرزدست جوهریست
نیست جر م من اگر دررهگذ ا را فتاده ام
درحالیکه جای هنرمند درنزد مردم بافرهنگ صدر مجلس است ، نه کفش کن. بنده که همهء عمردرهرمحفل ومجلس بااستاد همراه بوده ام، همیشه ودرهرجای ازمردم نجیب وقدر شناس افغانستان، چه آنهائیکه فهم ودرک هنراستادرا داشتند وچه آنانیکه این قدرت رانداشتند، نسبت به استاد حرمت وقدردانی دیده ام. ازخودآقای هویدا میپرسم: شمامنحیث یک هنرمندکه اتفاقا" درهمین مصاحبه هم ازصفات نیک دروجود تان بسیارتعریف وتوصیف نموده اید، بادیدن آن صحنه در صورتیکه محفل هم ازخویشاوندان تان بود، چه عکس العملی انجام دادید؟ وچرا اقلا" جای استادرا عوض نکردید. وسؤال بعدی ـ آقای هویدا آیاشما واقعا" استاد سراهنگ رامی شناختید؟ واگر میشناختید، وجدانا" بگوئید که استادسراهنگ درکفش کن می نشست ومیخواند؟ ودوستان دیگری هم که این نوشتهء مرا میخوانند واستاد مرحوم رامی شناختند، قضاوت کنند وبرمن منت گذاشته، درشمارهء بعدی آسمائی ابراز نظر نمایند.
استادسراهنگ ممکن بود درکفش کن بنشیندوبخواند، ولی درخانقاه ویا خانه های دوستان مخلصش که اکثرا" فقیر بودند ، زیرا استاد مردی بود فقیر مشرب ویاردرویشان وبی نوایان ، بردروازه خانه اش نوشته بود ( مسکین سراهنگ ). واما این مرد بزرگ هیجگاه درمقابل قدرت مندان وزورگویان روزگارش سرتسلیم وتملق خم نکرد، واگربه دربارهم خواسته میشدومیرفت، کسیرا مدح نمیکرد، وآنجا هم اشعارعارفانه وپندواندرزدهنده میخواندویاراگ مالکونس،که نزد خیلی ازدوستان این کست هامستند وجوددارد، نمونه های ازین اشعار:
زطبل وکرونای سلطنت آ وا ز می آ ید
که دنیابیش ازین چیزی ندارد ترک شاهی کن
ویا :
لعل ویاقوت وجوا هرچیست برتاج شاها ن
برسرشا هان بدین نیرنگ سنگ ا ند اختند
ویا درمقطع زمانی دیگرسرود :
آ ثا ربنا ی خلق بردوش خطا ست
اینجا بغیرا ز کجی نمی آید راست
هر نیک وبدی که فطرتت نپسندد
شرم کن وچشم بپوش بی عیب خداست
خوب بیاد دارم، شبی بااستاد وچند نوازنده به ارگ شاهی رفته بودیم، سازها را ُسرنموده، منتظرآ مدن شاه به سالون بودیم ـ شاه آمد وهمهء درباریان زمین ادب بوسیدندوبه پای ایستادند، ولی استاد فقط با اشارهء سرتعظیم کرد وازجایش تکان نخورد ، شاه به استاد نزدیک شد، تااحوال پرسی نماید، درین وقت استاد قدری کرنش نمودـ ولی شاه که استاد راخوب میشناخت، صدا کرد : استاد خواهش می کنم ازجای تان شور نخورید، من خبردارم که پای تان درد می کند.  بدین ترتیب استاد مردی بود باوقار، بااستغناء ودارای عزت نفس. این بیت را وصف الحال خویش چه بجای میسرود:
توا ضع گرکند هرکس من خاک رهء اویم
ولی باسر بلندا ن سرکشم گرآسما ن باشد
زمانی پند ت ُام کارناتاگورخوانندهء معروف هندوستان، درکابل کنسرتی داشت ، که بعد ازاجرای کنسرت، شاروال وقت کابل، یکمقدار پول بوی اعطاء نمود که درنظر تاگوراندک آمد ودرهمانجا آن پول رابه سره میاشت افغانستان بخشید، استاد سراهنگ که ناظر صحنه بوده وازین عمل تاگورسخت ناراحت شده بود، درصدد جبران آن بود، تاآنکه روزی درموجودیت کارناتاگور، درهندوستان، بعداز ختم کنسرتی ـ به استاد سراهنگ علاوه برمدال، جایزهء نقدی نیزاعطاء نمودند، استاد داستان کارناتاگوردرکابل را به حاضرین حکایت نموده ومبلغ نقدی جایزه را به صلیب سرخ هندوستان بخشید. با مشاهدهء این صحنه کارناتاگوربه استاد گفت: چرا چنین کردی؟ استاد گفت چون شما دروطن ما چنین نموده بودید. تاگورگفت: آخرمن ثروت زیاددارم، وازوضع زندگی تونیز با خبرم، این پول قابل ملاحظهء بود، واستاد درجواب گفت که من افغانم. پس جنین شخصیتی هیچگاه درکفش کن خانهء کسی نمی نشیند وچه رسد به اینکه آواز بخواند. عده ای زیادی ازدانش مندان وهنرمندان که این افسانهء آقای هویدارا مطالعه نموده بودند، با من تماس گرفته ویکصدااین داستان راساخته وپرداختهءآقای هویدا وخرد ناپذیردانستند، منجمله یکی ازهنرمندان معروف ومحبوب که ازپیش کسوتان آماتوراست، گفت که بنیاد گذارورهبرآرکسترآماتورعزیزآ شنا بوده، نه ظاهرهویدا. امیدوارم آقای هویدا قناعت کرده باشند وباردیگراستاد سراهنگ راکه ماهرویان هندی بخاطرارج گذاشتن به هنروالایش، گیسووان درازومعطرشانرا فرش راهش می ساختند،درکفش کن خانهء خویشاوندانش ننشاند.

 باعرض حرمت
( شریف غزل ) اکتوبر2005