سخيداد هاتف

انقلاب ها و پوقانه ها

کی هست  که از طنز های هارون یوسفی خوشش نیاید. در زیر طنز منظوم دیگری از او می خوانید. این بار طنز یوسفی پخته تر بود. من پنج تا رباعی نوشتم که بعد از طنز یوسفی می آید:

 

سر پوقانه ها حساب کنيم 

 

زود يک ديگر انقلاب کنيم

باقی ملک را خراب کنيم

با مزاح شعار آزادی

خلق را بيشتر عذاب کنيم

کسی از ما گر انتقاد کند

کافرش در چهار کتاب کنيم

در مقامات عمدهء دولت

دزد ماهر تر انتصاب کنيم

زهر در آب ديگران ريزيم

جام خود را پر از شراب کنيم

ديگران را به جبهه بفرستيم

خود ما چارپلاق ، خواب کنيم

از برای فريب يونسکو

کنفرانس منفرانس باب کنيم

هر مجاهد نمای خاين را

به دو تا مجلس انتخاب کنيم

بانوان را قفس نشين سازيم

نام اين وضع را حجاب کنيم

انفلاقی به راه اندازيم

سرپوقانه ها حساب کنيم

فکر کردن چه کار می آيد؟

تا که باشد توان، شتاب کنيم

ثروتی دست و پا اگر شد، خوب

گر نشد ديگر انقلاب کنيم

 

هارون یوسفی

***

 

و حال آن پنج رباعی :

 

انقلاب

 

آری ، آری ، انقلاب باید کردن

ناوقت شده ، شتاب باید کردن

گر ملک خودش جور شود ، جور شود

ورنه ش* به غضب خراب باید کردن

***

 

انصاف

 

این کشت به تیغ " قل هوالله احد "

وان با تبر " پرولتر" گردن زد

گفتم : " همه می کشید مان" ، گفت : " خموش !

یک کشتن خوب هست ، یک کشتن بد " .

***

انتقاد

 

می گفت :" نکوست انتقاد از همه کس

خوبست شود به بحث یاد از همه کس "

گفتم: " مثلا مجاهد و پرچمی و ..."

گفتا: " همه کس نیست مراد از همه کس " .

***

 

آزادی

 

می گفت : " در آن وطن طرب ، شادی نیست

جز وحشت و جهل و ظلم و بربادی نیست "

می گفت که : " من خیلی دلم می خواهد

آزادی باشد ! ولیک آزادی نیست " .

***  

 

قضاوت

 

می گفت : " به راستی که جای اسف است

در دولت ما  ز کار  دزدی هدف است "

می گفت: " هزار حرف دارم در دل

افسوس که رادیوی ما بی طرف است" .

***  

 

تفکر

 

می گفت :" بیایید تفکر بکنیم

ایجاد شعارهای چون در بکنیم

با باد شعار های دور از آتش

پوقانه نظم خویش را پر بکنیم " .

***

 

رباعی ای نوشته بودم – با الهام از طنز هارون یوسفی- به این شکل :

 

آری ، آری ، انقلاب باید کردن

ناوقت شده ، شتاب باید کردن

گر ملک خودش جور شود ، جور شود

ورنه ش به غضب خراب باید کردن

همان گونه که می بینید ، در مصرع آخری " ورنه ش " آورده ام. سایت آسمایی رباعی را به محضر خواننده گان بیشتری برده ، اما مصرع آخری را اینگونه اصلاح کرده :

 

ور نه شد به غضب خراب باید کردن.

 

اما " ور نشد " به گمان من آن مصرع را هم از نظر وزن و هم از نظر معنا خراب می کند . آن " ورنه ش" غلط تایپی نیست و با نوعی سنت مجاز در عالم نظم یا شعر پیوند دارد . مثل " که ش" است . سابق می نوشتند " کش". مثلا در این مصرع حافظ : " که ش خون ما حلال تر از شیر مادر است" .  دیده ام که مرحوم مهدی اخوان ثالث هم  از این امکان زیاد بهره برده است.  در شعر میراث می گوید :

 

با كدامين خلعتش آيا بدل سازم
كه م نه در سودا ضرر باشد؟

 

در این مثال به " که م " توجه کنید. " که م نه در سودا ضرر باشد " یعنی : که مرا در سودا ضرر نباشد. حال که یادی از آن بزرگ شد ، کل آن شعر را در اینجا بخوانید