خالده نيازی

چند شعر

 

 

لحظه



هنوز میتبد این دل


هنوز میتبد این شهر ٱرمان منزل


هنوز كابل من زنده است و میخواند


سرود فصل عیاران به گوش كاه و به گل

 



هنوز خشك ترین خط همان خط رود است


هنوز خاطره هاپر ز درد پدرود است


هنوز ٱینه ها زیر خاك یا دود است

هنوز میتبد اما دلی به وعدهَ دل


هنوز میتبد این شهر ٱرمان منزل



 

هنوز كاكه این شهر كج كلاه خان است


هنوزخاكه این شهر داغ و سوزان است


اگرچه بام و سرایش هنوز ویران است....


عمارت دل من میشود ازین محفل


هنوز میتبد این شهر ٱرمان منزل

 



هنوز ساز درین بارگاه دمساز است


طنین گرم ربابش بشیر اعجاز است


هنوز رگ رگ این شهر پر ز ٱواز است


هنوز بیت گل سیب و یار در شب گم


ترانه یست كه میچسپدم به گوشه دل


هنوز میتبد این شهر ٱرمان منزل

 



كابل  ۴ دسمبر ۲۰۰۳ 

***

 





نامهربانی
 

 

 

از نامهربانی نیست كه نامهربان اند


غرور شكسته شان دونیم میكند


سلام را و لبخند را


بگذار عریان نگاه شان كنم


ببرند 


بگویم سلام سلام سلام


بگویم ببرید


لبخند لبخند لبخند


بگذار شهر 


پر از سلام ها و لبخند های شكسته باشد 


تا دست و سر های شكسته



 

كابل ۱۲  دسمبر ۲۰۰۳ 


 

***

 

فردا

 

ٱمد ٱمد تبخال ست


فردا امشب چه خواهد شد


فردا روز مرگ گوشه يی از ماست


كه به خود نمیگیریم


دلتنگی حقیر


كه با یك جرعه رفته میشود


و لبخند تصادفی یك تنها تر از تو


كه امیدوار زمزمه میكند:


به سلامتی!


به تبخال بگو نیاید


گوشه كه امروز.....دیروز مرده است

 

***

 




پدرود

 


هر كس به یك طریقی مبارك شد


تو در نگاه صامت یك تاریخ


با یك قبیله نام 


با یك كتیبه نظم


من در هوای عافیت از نام و از نشان

با یك ستاره شعر


با یك سواره رزم


 

۲۰۰۴

***

 



خواب دیگر

 


به این ویرانی نباید خو گرفت


بگذار


بیدار خواب دیگر باشیم


اگر نه بیداری دیگر




 

***

 

عصیان


 

دلم برای غزل تنگ میشود امشب


غزل اگر نشود زنگ میشود امشب


بیا ومزمزه  كن خون داغ خواهش را 


كه نبض خاكی من رنگ میشود امشب


به بی ستاره گی عشق میرسم بی تو


مدار صبردگر سنگ میشود امشب
 

تنم هزار تب عشق را نمیمیرد


بجای مرثیه ٱهنگ میشود امشب 


هوا هوای اهورای شعر را دارد

 
دلم برای غزل تنگ میشود امشب

 

 

***

 

 

 *****