سوا ل هاى   به ظا هر سا ده يى  ما نند  اين كه آيا مي شود  با كلتور افغا ني دراين جا موفق بود ؟

افغا ن ها چي كرده مي توا نند  كه تصوير دشمن را بزدا يند و تصوير وا قعبينا نه ترى از خود  بدهند؟

و ازين گونه  ؛ اين ها در وا قع   پيچيد ه   ترين  و نا را حت  ترين   سوا ل هاى   جها ن    كنو ني  هستند   : جها نى كه به  شد ت  به  سوى همگرا يي  مىشتا بد  ، چرا   پيوسته خود،  بخش ها  يى  از  خود را دفع ميكند  ؟

و قتى بخوا هيم اين سوا ل را با ز كنيم  در مى يا بيم كه تروريست ها  با يك  ضربه  دستا ورد هاى  دهه ها و سده  ها  آميزش مردما ن را  نا بود كرده  اند  و خطوط  پيوند را به خطوط  گسل مبد ل سا خته اند. شا يد  عده  يى در  « شرق »    و عده  يى در «غرب »  چنين بخوا هند ، ولى اين تما يل  نه با خوا ست مر دما ن  مطا بقت دارد  و نه با خوا ست زما ن .  جابه جا يي - ومهاجرت - وآميزش  مردمان از مظاهر و ازشرايط  گلوباليزم است  و اين آميزش  عظيم  مردمان مستلزم  تساهل است  و تسا هل  ازاسا سا ت  جها ن مدرن .   پس مها جرت هاى  معا صر برذا ت جا معهء  مدرن متكي است . دولت مدرن  ، بنا بر تعريف ، يك  « دولت حقو قي » است . تا سيس منا سبا ت اجتما عي  مدرن  برذا ت  « فرد   صا حب حقوق » متكي است - فردى كه از  مجرا ى حقوق خود  وارد منا سبا ت مي شود ، نه از مجراى « منشاء آمدن »  خود . امروز  اما معضل  اين است  كه تحت  عنوا ن  خطر تروريزم  ، جها ن مدرن كنجلك  مي شود و  در خود  فرو ميرود  و در هاى خود را مى بندد. از « دولت حقوقي »   به   « دولت نظا رت كننده » عقب نشيني مي شود.  و اين  نه تنها  به اين معنا است كه  در «حقوق »  تصرف مي شود ، بل  اين  اساساً  به اين معنا است كه   تسا هل و تكثر عقب زده مي شود . دنياى  مدرن  در شرايطى  اصول خود را زير پا مى اندا زد ، كه  جها ن براى  تا سيس  «ارزش هاى جها ني»   نظر خود را به ا رزش هاى   ا  روپا مى اندا زد :  آزا دى ، حقوق  بشر ، برا دري ، تسا هل ، تكثر ،  برا بري ،  مشا  ركت  واز اين گونه .   ريچا رد   رورتي ، فيلسوف امريكايي  ،  اين حا لت  را نشا نهء افول دورا ن طلا يي غرب مى    دا ند . از اين رو  سوا ل  « كلتور افغا ني  » زما نى  مي توا ند  مطر ح گردد ، كه خود اصل  تعدد و تكثر فر هنگ ها  و اين اصل  كه جها ن ما ذا تاً  يك جها ن چندين فر هنگي است- كه  هيچكدا م بر ديگرى بر تري ندا رند ، و  همهء آن ها اشكا ل زنده گي انسا ن ها اند ، هنوز اعتبار دا شته باشد.       

مها جرت  نه مسا لهء  تا زه یی است ، ونه صر فاً براى افغا ن ها  رخ داده است  . از ديد ارو پا يي آن چی   پديدهء   مهاجرت افغان ها را متما يز مي سازد  خصوصيت  انبوه  آن است  ؛  نتيجه    اين كه    مها جر افغا ن  در بر گيرندهء  طيف هاى گو نا گون است ؛ علا وتاً  مها جر افغا ن  از يكي  از  دا غ ترين كا نون هاى  جها ن مى آ يد  كه  به دلا يل  متفا وت   پيوسته مورد توجه بوده است  ؛  نتيجه  اين كه  سوا ل مها جر افغا ن  ، شا يد به طور  بسيار نا متنا سبى ، با سيا ست هاى  جها ني  پيوند مي خورد   . اين سوا ل  طورى كه هم اكنون مطرح مي شود   يك  سوا ل اساساً  سيا سي است. 

در اين ترديد ى نيست  كه  مسا لهء   تا مين  و حفظ امنيت  براى كشورهاىغربي  يك  سوا ل حيا تي است  و در اين زمينه  ما همه ،  هم نگراني هاى مردم و حكو مت هاى غربي  و هم   اقداما ت  محافظتي را كه اتخاذ مي شوند، با يد به درستي   و با تفاهم درك كنيم . اين اقدا مات  محافظتي شامل  حفظ خود مهاجرين افغا ن از خطر  تروريز م نيز ميشوند  . معضل  دراين جا نيست .  معضل در اينا ست  كه  خطر  از جا نب  آن منا بعى  انتظار  برده  مي شود  كه  از دير زمانى  درست همين غرب براى آن ها  بازترين فضاى اقدام بوده است  ؛  آن هم بنابر  سيا ست ها و مصلحت هاى خود غرب. نتيجه اين است كه  طيف وسيعى از كسا نى  كه ديروز  با آغوش باز به آنان  در غرب خوش آمديد گفته شده بود،  امروز درمعرض  سوء ظن  اند. « وا قعبينا نه ترين تصوير» از اين مسا له  همين است . 

افغا ن ها در طى مها جرت  ،  چيزهايى را ازدست داده اند  و چيزهايى را به دست آورده اند . اينك  لازم آمده است  كه  هر دو  « دست » را  از دست  بگذا رند .  براى زدودن  « تصويرد شمن »  از عهدهء مها جر افغا ن چيز هاى كمى   بر مى آيد: گفتگوى فر هنگ ها ؛ و سپس  اين كه بايد  تلاش و تاكيد كرد كه فرهنگ از سيا ست جدا  بما ند .                              

هر گاهى  كه به  فر هنگ ها  قا لب سيا سي بخشيد ه شده  و فرهنگ  در سياست  تقليل داد ه شده ،  معضلات  عظيمى در ميا ن مردما ن سر بالا كرده است . و  اما ،  مهمترين  اقدام براى زدودن « تصوير دشمن »  ، بر داشتن خود  اين تصوير از ديوا ر است  . افغا ن با هيچ كسى دشمني ندا رد .     افغا ن ها ، امروزه  فوري تر از هر وقت ديگر ،  با يد به حال خود  نظركنند : اينك  كه دشواري هاى  چندين دهه   به تدريج  ، و با شيوه هايى كه  بحث بر درستي  و يا نا درستي آن ها بحثى ديگر است ،  رفع مي شوند ، واقعاً چي دليلى براى   «بيگا نه  » ما ندن -  بيگانه  از وطن  و بيگا نه دراين جا- می توان ارایه کرد .            دراين جا است   كه  نوشته  هاى    نويسنده گا ن افغا ن در مهاجرت  به   دريافت  يك  چشم انداز نو  كمك مي كند  . نوشته هاى  مهاجرت  ندبه  هاى دور   نيستند  كه  از دالان  هاى تاريخ  چون  ناله هاى  « سير ني »  به گوش ما برسد . نوشته هاى مهاجرت – تحليل ها ،  داستان ها ، درا مه ها  و   نما يش هاى  انجمن تيا تر افغا ن در مها جرت ،  و طنز  ها، و نقد ها  -   شريطه  هايى  از « وا قعيت » در هم ريختهء  ما  هستند  كه هر كدا م   ، به سهم خود ، آن ها  را   توته توته بايد   برداريم  و از آن ها  كشتي گك  هاى كا غذي بسا زيم  و آن ها را دگر باره  در شط  زنده گي   رها  كنيم  . نوشته  هاى مها جرت  گزارشى گزنده  از اندوه سي سا لهء افغا ن است . در اين نوشته ها  ما با معنا هاى  خود  ، با معنا هاى  نو خود  موا جه مي شويم ، از آن تكا ن مي خوريم ، خود را مى شناسيم   و به خود  مى آييم .  

مها جرت به ما آموخت آنانى  كه جها ن خود را سا خته اند  به ما  پيا م  مي دهند كه   رسالت   ما در دريا فت جها ن خودي ما است .

برخيز  كه برخ ما از جها ن ، هما ن وطن خود ما است .

برخيز كه بر رخ  واقعيت  شجاعا نه بنگريم . 

بر خيز كه  برزخ  مهاجرت   فقط  راه  به نبودن دارد.  برخيز كه  برگرديم .  شايست  كه  درآن جا بسوزيم  و بايست كه در   هما ن جا  بسازيمبسازيم  تا سا خته شويم .