یک پلک با افغان های مقیم در غرب

 

داستان دو نیم دههء خونین بحران را همه می دانیم . نتایج و پیامدهای این بحران نیز چنان اند که دیدن ابعاد و عمیق آن ها هیچ نیاز به میکروسکوب و تلسکوب ندارد.

آواره شدن میلیون ها افغان و مهاجر شدن ده ها هزار نفر از آنان در کشورهای غربی هم  یک واقعیت است. افغان ها در غرب در موقف های حقوقی مختلف قرار دارند‑ شماری با موقف حقوقی پناهندهء سیاسی ، عده یی به حیث پناهجو ، گروهی به حیث فراری جنگ و بالاخره نیز شمار دیگری که تابعیت کشورهای میزبان را با حفظ تابعیت افغانی و یا با ترک آن کسب کرده اند . از نظر اندیشه یی و سیاسی ، درجهء تحصیل و توانایی کار و زنده گی در جوامع میزبان نیز افغان های مقیم در غرب از همدیگر تفاوت دارند . ولی ، به رغم همهء این تفاوت ها ، شماری از مسایل و دشواری هایی که افغان های مقیم در غرب با آن مواجه اند ، با هم مشابه و یا همسان اند . در شمار مسایل گوناگون ، یکی هم این است که ما تا به حال حاضر نبوده ایم تا مسایل و دشواری های خود مان را روشن و بی پرده و صادقانه به بحث بگیریم و حتّا وجود شان را اعتراف بکنیم .

شکی نیست که تصویب کنفرانس وزرای داخلهء ایالات آلمان مبنی بر آغاز برگردانیدن افغان ها از اول جولای امسال ، شمار زیادی از افغان های مقیم در غرب را در موقعیت دشوار و نگرانی عمیق فرو برده است . گویا اشتراک کننده گان کنفرانس مذکور بر این باور بوده اند که تغییر اوضاع در افغانستان چنان است که دیگر خطری برگشت کننده گان را تهدید نخواهد کرد . بلی ، نمی توان گفت که اوضاع در افغانستان بهبود نیافته است ، ولی نمی توان گفت که شرایط و زمینه ها برای برگردانیدن افغان های پناهجو از غرب به افغانستان فراهم شده است . و امّا ، در این میان پرسش دیگر این است که اگر هم فرضاً شرایط و زمینه های حد اقل مناسب برای برگشت ، مساعد ساخته شود ، ما حاضر به برگشت هستیم ؟

اکثراً کمتر کسی حاضر است تا اعتراف بکند که حاضر به برگشت به افغانستان نیست – نه امروز و نه هم فردا و یا فرداها . حتّا کسانی که تابعیت کشورمیزبان را دریافت کرده اند ، بعضاً این موضوع را پنهان نگه می دارند . کم نیستند کسانی که درخواست دریافت تابعیت را کرده اند و منتظر دریافت جواب اند و یا جواب رد دریافت کرده اند ؛  ولی آن را انکار می کنند . شماری ادعا دارند  که اصلاً خواهان دریافت تابعیت کشور میزبان نیستند. کسانی حتّا از این هم فراتر می روند و بر دیگران مهر ترک وطن و وطندوستی را می کوبند ...

به  هر رو ، هدف ما استنطاق از این و یا آن گروه نیست و نه هم حق چنین کاری را داریم ؛ تایید این یا آن نظر نیز کار ما نیست . ما حق هر انسان برای انتخاب محل اقامت ، دریافت و یا ترک این و یا آن تابعیت و دریافت تابعت کشور دیگر را محترم می شماریم ... ما در عین زمان خواهیم کوشید تا همراه با سایر نهادهای افغانی در کوشش ها برای کسب حق اقامت دایمی برای افغان های پناهجو ، سهم ممکن را ادا نماییم .

هدف ما از مطرح کردن مسایل این است تا به حیث یک نشریه و یک محور گفت و شنود میان افغان ها ، زمینه ها، امکانات و شیوه های حل این مسایل که برخی مستلزم تصمیم گیری های شخصی و کوشش های کاملاً انفردای است و شمار دیگری را با تفاهم و کوشش های مشترک بهتر می توان حل کرد ، فراهم سازیم . با چنین هدفی بود که ما پرسش های پایین را با شماری از هموطنان مطرح نمودیم " افغان ها در غرب خود را چه گونه احساس می کنند ، در محیط افغانی و در جامعهء میزبان با چه مسایل و دشواری های مواجه اند ، چه گونه می توانند این مسایل و دشواری ها را حل بکنند، ایجابات زنده گی در غرب کدام ها اند و افغان ها تا چه حد می توانند با آن دمساز باشند ،   تا چه حد آمادهء بازگشت به افغانستان و یا کم از کم کمک به بازسازی افغانستان هستند و تا به حال چه کامیابی ها و دستاوردهایی داشته اند. افغان های مقیم غرب ، در مورد اوضاع در افغانستان چه داوریی دارند و منبع عمدهء امیدواری ها و نگرانی های آنان نسبت به آیندهء افغانستان کدام ها اند ... " . در پایان پرسشنامه نوشته بودیم که هر کسی می تواند به پرسش هایی پاسخ بگوید که می خواهد یا چند پرسش پاسخ کوتاه ارایه دارد و یا این که در رابطه به مسایل مطروحه  ، مطلب کوتاهی بنویسد .

اینک پاسخ ها و مطالبی را که دریافت داشته ایم ، به خدمت تقدیم می داریم . البته این بحث را به همین جا نخواهیم بست و سایر هموطنان نیز می توانند نظرات شان را جهت چاپ برای ما بفرستند .

 

***

 

نيلاب سلام

رییس بخش فروش شرکت Henden Spezi

 همان گونه که ما از آلمانی ها توقع داریم تا میان خوب و بد تفریق قایل شوند و نباید به هر موسیاه به چشم خارجی بی فرهنگ و به هر مسلمان به چشم آدم مذهبی متعصب و تروریست بنگرند ، ما نیز نباید آلمانی ها را- مانند هر  نژاد ، ملت ، قوم و گروه دیگر – به صورت کل مدح و یا ملامت کنیم. برخلاف ، باید کوشید تا  با چشم واقعبین به مسایل و واقعیت ها بنگریم .

یکی از کارهای فردیی که می توان کرد ، این است که بر علاوهء توجه به گفتار و کردار  خود مان ، در آموزش و کار و اجتماع ، زیاد از فرهنگ و تاریخ پر افتخار مان بگوییم . از جوانمردی ، قهرمانی ، مهربانی و بشردوستی افغان ها بگوییم . باید در محافل فرهنگی آلمانی ها مشارکت ورزیم و آنان را نیز به محافل خود مان دعوت نماییم . باید با آموزش و کار خوب و رفتار و کردار شایسته نشان بدهیم و ثابت بسازیم که افغان ها خوب می آموزند، خوب و مؤفقانه کار می کنند ، تعضای مفید جامعه اند ، با هنرهای والا آشنا بوده و دوست خوب و انسان خوب هستند .

پس از سالیان بسیار جنگ ، کشتار ، جنایت و خیانت ، به اثر عواملی که بر همه روشن است ، مردم افغانستان فرصت یافتند تا با رأی خود آیندهء شان را تعیین بکنند . مردم با این امید حکومت کنونی را انتخاب کردند تا کبوتر صلح در آسمان آبی افغانستان پرافتخار ما به پرواز درآید و افغان ها به مرام ها و اهداف ملی و انسانی خود شان برسند. در عین زمان باید بگویم که به نظر من ، طی سه سال دورهء مؤقت و انتقالی و نیز در چند ماهی که از انتخابات ریاست جمهوری می گذرد ، حکومت از عهدهء حل مسایل و نیازمندی های اساسی مردم – صحت عامه ، معارف ، کار و سرپناه ... – برنیامده است.

منبع امیدواری : این که تمام افغان های وطندوست و روشنفکر                                                                           صرف نظر از خاستگاه قومی ، زبانی ، سمتی و تعلقات اندیشه یی ، با هم منسجم شوند و با آموختن از اشتباهات گذشته ، راه آیندهء بهتر و مطمین کشور و جامعهء افغانی را  روشن سازند و هموار نمایند .

منبع نگرانی : این که آب از آب تکان نخورد و دولت با تغییر دادن چهره ها و لباس ها بکوشد عناصر دارای اندیشهء طالبی را در پست های دولتی نصب نماید . نرسیدن کمک های وعده داده شدهء بین المللی و خارج نشدن قوای امریکایی نیز برای من منبع نگرانی اند .

                                                                                      

مصطفی رضاپور

مالک  Hansa Internet Cafe in Hamburg

 

اولین دشواری ام  با آمدن غیرقانونی ما به آلمان آغاز شد. بعد ، با آن که خواهان ادامهء تحصیلاتم در این جا بودم ، شرایط مساعد نشد ؛ چون باید برای به دست آوردن ویزای دایمی کار می کردم و مالیات می پرداختم . به این صورت از تحصیل بازماندم.

افغان ها در کنار این که با مشکل اقامت ( پاسپورت ، ویزه و ... ) مواجه اند ، با مشکل پیدا کردن کار نیز مواجه اند . شمار زیادی از کارفرماهای آلمانی ، ترجیح می دهند تا در قدم اول آلمانی ها را به کار استخدام کنند ، نه یک خارجی مو سیاه را.

به هر رو ، پس از کار و کوشش زیاد ، حالا از زنده گی و کارم بسیار راضی هستم.

راه حل : باید انجمن ها و تشکل های مؤثر افغانی را ایجاد کرد - چنان که ترک ها و یوگوسلاویایی ها این کار را کرده اند و این تشکل های شان از سوی دولت آلمان هم به رسمیت شناخته شده است و هموطنان شان را در زمینه های گوناگون و از جمله کاریابی کمک می نمایند .

نگرانی ها و امیدواری هایم در مورد آیندهء افغانستان :

- راه های حلی را که امریکایی ها و کشورهای غربی در پیش گرفته اند ، باید به نتایج مثبت بینجامند . تا جایی که در جریان هستم ، حکومت کنونی که از پشتیبانی غرب برخوردار است و می خواهد تا افغان ها بدون تعصبات قومی و قبیله یی ، با هم منسجم شوند . اعتبار احزاب و گروههای جهادی در میان مردم افغانستان به کلی از میان رفته است . من که تازه از سفر به افغانستان برگشته ام ، این واقعیت را در داخل افغانستان به چشم سر دیدم.

امیدوارم تا کسانی که لیاقت و شایسته گی در دست گرفتن سکان امور کشور را دارند ، به قدرت برسند تا بتوانند با شیوه های مدبرانه ، منطقی و مسالمت آمیز کشور را اداره کنند .

منبع عمدهء  نگرانی : خروج پیش از وقت قوای ایساف ، قطع کمک های بین المللی و پایان پیش از موقع نظارت ملل متحد.

 

نجيب الله رؤوفی

کارمند شرکت سیلافی – هامبورگ

من به خصوص پس از واقعهء یازدهم سپتامبر ، به خاطر افغان بودن با دشواری هایی مواجه شدم – چون نام افغانستان با این فاجعه پیوسته یاد می شد . و امّا ، با تماس فعال با جامعهء آلمان می توان آلمانی ها را با طرز تفکر ، واقعیت های زنده گی و دشواری ها ، مسایل و آرزمندی های مردم افغانستان  آشنا ساخت . به این ترتیب می توان از واکنش های منفی کاست. و امّا ، این کار زمانی می تواند بیشتر مؤثر باشد که ما خود مان با آموزش ، کار و زنده  گی مؤفقانه ، توانایی های مان را عملاً به دیگران اثبات کنیم و نشان بدهیم .

به باور من افغان های مقیم در غرب با آموزش و کار مؤفقانه و زنده گی فعال در جوامع غربی ، می توانند امکانات شان را برای کمک به افغانستان نیز افزایش ببخشند. و امّا ، در گام نخست مهم این است تا دولت افغانستان به کمک جامعهء جهانی ، صلح ، ثبات ، امنیت و قانونیت را در افغانستان حاکم سازد و نیز امکانات و شرایط مناسب را برای سرمایه گذاری در افغانستان فراهم سازد و آن را به اطلاع همه گان و از جمله افغان های مقیم در خارج برساند. در این صورت افغان های مقیم در غرب خواهند توانست با آرامش خاطر به سرمایه گزاری در افغانستان مبادرت ورزند .

 

 

خانم ماری س.

من برای این که بتوانم دیدگاهم را بی پرده بیان کنم – بدون آن که خودم و خانواده ام از سوی سایر افغان ها با دشواری مواجه شویم – از شما خواهش کردم که نام و نام خانواده گی ام را نزد خود تان محفوظ نگهدارید و مطالب ارسالی ام را با نام مستعار نشر کنید ...

زمانی که به آلمان آمدم ، دید منفی و نژاد پرستانه یی در مورد آلمانی ها داشتم . آن زمان ذهنم با تصاویر فیلم های مربوط به جنگ دوم جهانی مشبوع بود . هفت سال پیش زمانی که با یک خانوادهء آلمانی آشنا شدم ، دیوار این پیشداوری شکسته شد. سپس با شمار بیشتری از آلمانی های " خوب "  از نزدیک آشنا شدم.  امروز دیگر می دانم که آلمانی ها هم مردمی هستند مثل مردمان دیگر. در جامعهء آلمان هم مانند هر جامعهء دیگر انسان های متفاوت از همدیگر وجود دارند – بسیار خوب ، خوب ، نه چندان خوب و نیز آدم های بد و بسیار بد .

وقتی انسان با دید مثبت به یک جامعه نگاه کند ، واکنش های مثبت در قبال خود را بر می انگیزد . و اگر با دید منفی بنگرد ، طبعاً  درجامعه هم نسبت به  خودش واکنش منفی را بر می انگیزد .

به حیث یک دختر و یک زن افغان و یا برخاسته از افغانستان اگر سخن بگویم ، درد دل بسیار دارم . به صورت عموم والدین افغان می خواهند تا فرزندان شان مطابق به باور ها ، ارزش ها ، تصورات ، خواسته ها و  برنامه های آنان زنده گی کنند . البته بچه ها چانس تفاهم و تحمل بیشتر را از سوی والدین دارند – آنان اگر مثل بچه های آلمانی نیز زنده گی بکنند ، برای والدین دشواری بسیاری در محیط هموطنان افغان بار نمی آورند . و امّا ، دختر و زن اگر کمی هم پایش را از دایرهء تابو ها بیرون بگذارد ، آن گاه هم خودش و هم والدینش برای همهء هموطنان افغان انگشت نما می شوند ... به یقین می دانید که چه می خواهم بگویم .

به هر رو ، به تجربه دریافتم که مطابق سلیقهء دیگران زیستن ، والدین را خوش و خوشبخت ساختن و خود خوش و خوشبخت زیستن ، کاریست تا سرحد ناممکن دشوار. ولی ، من تسلیم نشدم ، کوشیدم و رزمیدم تا حقوق خودم را به حیث یک انسان تثبیت کنم و بالاخره چنان زنده گی کنم که من می خواهم ، نه چنان که دیگران از من توقع دارند . وقتی که از این مرز گذشتم ، دیگر دیوار دشواری ها کم کم  شروع به فرو ریختن کرد . من ، پدر و مادرم را درک می کنم ، به آنان احترام دارم و دوست شان دارم . به همین دلیل اکنون نیز ناگزیرم با نام مستعار بنویسم ... تا آنان در محیط اقارب و دوستان افغان شان با دشواری رو به رو نشوند ...

به نظر من ، ما نسل جوان باید با پدران و مادران و نسل های پیشتر از ما – کسانی که با اعتقادات و باورها و ارزش های دیگر و در محیط و شرایط دیگر بزرگ شده و زیسته اند – باید یک گفت و شنود را به راه اندازیم . باید آنان را با محیط اجتماعی کنونی شان آشنا بسازیم . آنان را کمی در این محیط داخل کنیم تا آن را از دورن ببینند .

 باید به آنان کمک کنیم تا بر پیشداوری ها غلبه کنند . ما نیاز داریم تا از فرهنگ اروپایی بیاموزیم و ایجابات زنده گی در جوامع غربی را دریابیم .

بدبختانه ما افغان ها دو و گاهی هم چند چهره داریم . یکی برای خود مان و یکی هم برای دیگران . این چهرهء عاریتی برای آن است تا در محیط افغانی " محترم " و " افغان خوب " شمرده شویم . هموطنان ما در تنهایی و در خانه و در میان دوستان صمیمی و همدل و باز در ملأ عام آدم های متفاوتی هستند . چرا باید چنین باشد ؟ آیا بهتر نیست تا در همه جا و در برابر همه کس همانی باشیم که هستیم و به دیگران نیز حق بدهیم همانی باشند که در واقع هستند ؟

به هر رو ، امروز در محیط خانواده دیگر دشواری چندانی ندارم . در محیط هموطنان افغان هم کم کم مرا درک می کنند و واکنش های منفی کمتر شده می روند . در محیط اجتماعی دیگر دشواری چندانی ندارم – اگر هم دارم از همان دست دشواری هایی است که شهروندان آلمانی و آلمانی الاصل نیز آن را دارند .

من می خواهم در زمان حال زنده گی کنم و برای آینده ام فکر بکنم . در گذشته نمی خواهم و نمی توانم زنده گی کنم . ...

 

شان آشنا بسازیم . آنان را کمی در این محیط داخل کنیم تا آن را از دورن ببینند .
باید به آنان کمک کنیم تا بر پیشداوری ها غلبه کنند . ما نیاز داریم تا از فرهنگ اروپایی بیاموزیم و ایجابات زنده گی در جوامع غربی را دریابیم .
بدبختانه ما افغان ها دو و گاهی هم چند چهره داریم . یکی برای خود مان و یکی هم برای دیگران . این چهرهء عاریتی برای آن است تا در محیط افغانی " محترم " و " افغان خوب " شمرده شویم . هموطنان ما در تنهایی و در خانه و در میان دوستان صمیمی و همدل و باز در ملأ عام آدم های متفاوتی هستند . چرا باید چنین باشد ؟ آیا بهتر نیست تا در همه جا و در برابر همه کس همانی باشیم که هستیم و به دیگران نیز حق بدهیم همانی باشند که در واقع هستند ؟
به هر رو ، امروز در محیط خانواده دیگر دشواری چندانی ندارم . در محیط هموطنان افغان هم کم کم مرا درک می کنند و واکنش های منفی کمتر شده می روند . در محیط اجتماعی دیگر دشواری چندانی ندارم – اگر هم دارم از همان دست دشواری هایی است که شهروندان آلمانی و آلمانی الاصل نیز آن را دارند .
من می خواهم در زمان حال زنده گی کنم و برای آینده ام فکر بکنم . در گذشته نمی خواهم و نمی توانم زنده گی کنم . ...