ديروز امروز و فردای روشنفکر

روشنفکر و نقش او در جامعهء افغانی                  

 

   

عبدالاحد برين مهر

سردبير هفته نامهء طلايه چاپ بغلان

          

  هفت پرسش و هفت پاسخ  
     

 

جريدهء وزين طلايه كه نخستين نشريهء آزاد و غير وابسته در ولايت بغلان است ، در شمارهء بيست و هشتم و بيست نهم مورخ حمل سال 1383 خود ، مطلبي را  در رابطه به مباحثهء منتشره در شمارهء اخير آسمايي منتشر نموده كه اينك  مقدمهء طلايه روي اين بحث و متن كامل پاسخ هاي آقاي برين مهر سردبير طلايه به پرسش هاي مطروحه در اين مباحثه را با ابراز امتنان از  طلايه و سردبير آن به دست نشر مي سپاريم . آسمايي آرزومند است تا به خاطر ايفاي وظايف مشترك انساني و ملي  ،  رشته هاي تماس و همكاري را با شمار هرچه بيشتر  نشريات و حلقات فعال روشنفكري و فرهنگي در داخل افغانستان روز تا روز توسعه و تحكيم بخشد . در اين راستا ، مسرت داريم كه  رشته هاي تماس و همكاري  آسمايي از  كابل چند شهر بزرگ ديگر  دارد فراتر مي رود .

 

     
 

آگهی برای روشنفكران 

 
     

 

مجلهء آسمايي چندي قبل بحث مهم و جالبي را پيرامون موقعيت روشنفكران در جامعه ، مناسبات روشنفكران داخل و خارج كشور و راه هاي اعادهء حيثيت اجتماعي آنان ... به راه انداخته بود كه مورد توجه و تمجيد تمام روشنفكران و آگاهان جامعهء افغاني قرار گرفته است . در پاسخ به هفت سوالي كه در اين بحث مطرح گرديده است ، آقاي برين مهر  سردبير  طلايه جواب هايي را ارايه كرده است كه قرار بود جهت چاپ به مجلهء آسمايي فرستاده شود . متاءسفانه به علت عدم دسترس به وسايل ارتباطي ، اين ماءمول برآورده نشد . امّا ، از آن جايي كه اين بحث ماهيتاً يك بحث ابتكاري ، با اهميت و ضروري تلقي مي گردد ، طلايه لازم ديده است كه اين بحث را خود مطرح نمايد و از روشنفكران ، فرهنگيان و آگاهان جامعه تقاضا نمايد تا با ارايهء پاسخ كه مظهر ديد گاه ها و بينش هاي روشنفكرانهء خود شان است ، اين بحث را غني ساخته . به نتايج مطلوب برسانند .

براي آگاهي علاقه مندان اشتراك در اين بحث ، اينك پرسش هاي مجلهء آسمايي را به نشر مي سپاريم و اميدوار هستيم كه روشنفكران ولايت بغلان با ارايهء پاسخ هاي ارزندهء خويش و ارسال آن به آدرس طلايه جهت چاپ ، نقش ارزنده و روشنفكرانهء خويش را ايفا خواهند كرد .

***

آسمايي  : به نظر شما ، بزرگترين كاستي ها و خطاهاي روشنفكران افغانستان در قرن بيستم ، كدام ها بوده اند و از آن  ها چي  درس ها را بايد آموخت ؟

برين مهر :  يك مرور تحليلي و انتقادي بر كار و زنده گي روشنفكران افغان در سدهء بيستم - كه ضرور هم هست صورت بگيرد - بدون شك مبين آن خواهد بود كه بنيان هاي جامعهء روشنفكري افغانستان به تناسب عقب مانده گي اجتماعي - اقتصادي جامعه و  بطي بودن تحولات سياسي - اجتماعي ، متاءثر از عوامل زير بوده كه خطاها و لغزش هاي روشنفكران را در بستر زماني قريب به  يك قرن شكل و پرورش داده است :

الف . با توجه به اين كه روشنفكر يك جامعهء  عقب مانده نيز عقبمانده بوده و نمي تواند از تاءثيرات عوامل عقبماني جامعه اش بي نصيب بماند و با در نظرداشت تركيب پيچيده ، متعدد و نامتجانس ملي ، شكل گيري جوامع روشنفكري در افغانستان بر اساس گرايش هاي زباني ، قومي  و حتّا سمتي صورت پذيرفته است كه اين انگيزهء تشكل از يك لحاظ طبيعي به نظر مي رسد ، به اين دليل كه واقعيت هاي  تركيب ملي ما را بازتاب داده و از جهت ديگر پيامد هاي سوء فراواني را هم فراراه گفتمان و همگرايي روشنفكران در كليت جامعه قرار داده است .

ب. سدهء بيستم دوران رشد و پيدايش افكار و ايديولوژي هاي مختلف در دنيا بود ، بهتر است بگوييم كه سدهء بيستم سدهء ايديولوژيك بود و روح ايديولوژيك داشت .

دنياي سوم و كشورهاي عقب مانده مثل افغانستان   بازار گرمي براي اين ايديولوژي هاي بيگانه به شمار مي رفت و مردمان زير ستم كشورهاي عقب مانده مصرف كنندهء خوب اين ايدولوژي ها بودند ؛ زيرا راه رسيدن به ترقي  ، انكشاف و آزادي را فقط در چسپيدن به يك ايديولوژي و غالب ساختن آن بر ساير ايديولوژي ها در جامعه سراغ مي كردند .

چسپيدن روشنفكران ما - چه چپ و چه راست - به ايديولوژي هاي بيگانه كه هيچ ريشه و منشاء تاريخي ، ملي و معنوي در درون جامعهء ما نداشته است و همچنان استقطاب و انقسام بر بنياد ايديولوژي هاي بيگانه ، روشنفكران ما را از خصلت ملي بودن تهي ساخت و فضاي جنگ ايديولوژيك  بر جامعهء روشنفكري ما حاكم گرديد . ايديولوژي هاي متعدد جاي مفكوره هاي واحد ميهني براي تشكل يك جامعهء متحد روشنفكري به خاطر مبارزه با عقب مانده گي و سنت زده گي ، اصلاحات سياسي و آزادي را اشغال كرد . استقطاب ايديولوژيكي  كه حرص و ميل شديد رسيدن به قدرت و غلبه بر يك ديگر و نابودي طرف مقابل را همراه با خود داشت ، و توجيه مي نمود ، جامعهء روشنفكري ما را در رويارويي و جنگ شديد قرار داد كه روشنفكران ما نتوانستند در اين مرحلهء حساس بحراني مصلحت اصلي و اساسي خود را كه ساختن يك جامعهء واحد و متحد روشنفكري جدا از دخالت ايديولوژي ها باشد ، تشخيص بدهند و براي يك آرمان روشنگرانهء ملي كه منافع قشر محدود خود شان و خواست مردم را انعكاس بدهد ، كار نمايند كه اين هم يكي از خطاهاي بزرگ روشنفكران ما در سدهء بيستم بود .

ج. عدم پخته گي و رسيدن روشنفكران به آن مرحلهء تكامل و بزرگي كه بتواند فراقومي و فرا مليتي فكر نموده و آرزوهاي بزرگ داشته باشند  و با معنويات عالي ، انقلابي  را در بنياد جامعهء عقبماندهء ما ايجاد نمايند .

دولت ها و حاكميت هاي دوره يي و پي در پي مبتني بر اختناق ، سركوب و استبداد در طول قرن بيست علت ديگريست كه نمي توان آن را در سوخت و ساز جامعهء روشنفكري مان در نظر نگرفت . زيرا روشنفكران ما از آزادي تشكل سازمان ها ، انجمن ها و كانون هاي آزاد روشنفكري محروم بودند و اين آرزوي شان هميشه زير پاشنهء آهنين زمامداران لگدمال شده است .

آسمايي : چرا نقش روشنفكر در جامعهء افغاني در دهه هاي پاياني قرن گذشته در سراشيب افت كامل قرار گرفت و روشنفكران از متن به حاشيه رانده شدند؟

برين مهر : دهه هاي اخير قرن بيست يك مرحلهء قهقرايي در تاريخ افغانستان محسوب مي شود كه با رويداد هفت ثور 1357 و متعاقباً اشغال شوروي ، بزرگترين صدمه بر اعتبار روشنفكران وارد آمد . حزب ديموكراتيك خلق كه يگانه حزب حاكم در جامعه بود ، خود را يگانه حزب روشنفكري قلمداد كرد و با يك نگرش مطلق و تحميلي حق روشنفكر بودن را انحصار نمود كه در نتيجهء آن اعضاي اين حزب عملاً با فاصله گرفتن از متن جامعه و قرار گرفتن در مقابل سنت ها و ارزش هاي ديني مردم ، روشنفكران را در نظر مردم بي اعتبار نمودند . اين انحصارگرايي ديكته منشانه فاصلهء دردناكي را بين روشنفكران و مردم پديد آورد كه بستر خون آلودي گرديد براي گروه هاي مسلح ضد دولتي كه عملاً با دولت در نبرد بودند . اين گروه هاي مسلح - حتّا - شاگردان مكتب  ، محصلين فاكولته ها ، معلمين و مامورين و منورين غير حزبي را كه با نظام حاكم هيچ رابطه يي نداشتند ، به نام دولتي ، مخبر و كمونيست مي كشتند كه به اين طريق خون هاي بي شماري ريخته شد كه مايهء تاءسف فراوان است . با رويكار آمدن تنظيم هاي مجاهدين ،  روشنفكر از حاشيهء برزخي زيست خود كوچيد و به " ناكجاآباد " محكوميت متواري و تبعيد شد . تشديد جنگ هاي تنظيمي و ويراني كابل ، تكليف و سوُال روشنفكر افغان را حل و روشن نمود ؛ زيرا نه تنها روشنفكران ، بل كليت جامعه با سوُال مرگ و زنده گي مواجه گرديده و  اين مرحله يي بود كه مردم و نجات مردم مورد بحث بود و روشنفكران را نيز شامل مي شد . نظام سياه طالبان در ذات خود تابوتي براي روشنفكر افغان بود كه بايد با ميخ بيگانه گان و چكش استراتيژي حاكم بر منطقه محكم مي گرديد و در گورستان آبايي كشورهاي عقب ماندهء جهان سوم با مراسم خاص به خاك سپرده مي شد . بناً اين افت جامعهء روشنفگري ، افت ساده نبود ، بل اثرات عميقي را بر جاي گذاشت . از آن جايي كه هيچ گاهي روشنفكران واقعي حضور فعال در صحنه نداشته اند ، اين افت مهلك ترين ضربه يي بود  بر پيكر جامعهء  روشنفكري كه جبران آن كار  و زمان زيادي را خواهان است .

آسمايي : آيا در دورهء پس از طالبان ، حيثيت  اجتماعي روشنفكر  در حال اعاده شدن است و نقش و اثر اجتماعي اش رو به فزوني است و اگر نيست براي آغاز اين روند چه بايد بشود ؟

برين مهر : پيدايي حيثيت روشنفكر ، محصول يك دورهء طولانيست و اعادهء ارزش هاي از دست رفتهء آن نيز مستلزم گذشت زمان طولاني تر و كار مستمر تر است و  آناً انتظار آن را نبايد داشت .

اين درست است كه پس از طالبان فرصتي براي فكر روشنفكري پديد شده است ، ولي سنگ ها و موانع زيادي فرا راه آن ها وجود دارد . نظامي كه با طالبان عوض شد در كليت از نگاه نبود زمينه براي بازگشت روشنفكران از حاشيه به متن با نظام طالبان تفاوت چنداني ندارد.

كاري را كه به عنوان اثر گذاشتن روشنفكر بر جامعه مي توان مدنظر قرار داد و آن را تقويت و تسريع بخشيد اين است كه اولاً بايد جامعهء متحد روشنفكري را پديد آورد  ، آن را تقويت نمود و جايگاهش را در جامعهء افغاني مشخص نمود.

اين كه كلمهء روشنفكر بر جامعهء جنگ زدهء و نود در صد بيسواد  افغانستان به چه كساني اطلاق مي شود تا هنوز مانند يك مساءله باقيست ؛ زيرا قراإـت هاي مختلف و تعريف هاي گوناگون از روشنفكر  وجود دارد ، حتّا ، برخي ها معتقد اند كه در افغانستان روشنفكر در معناي واقعي كلمه وجود ندارد .  من به اين نظر هستم كه جامعهإ ما فاقد افراد و گروه هاي روشنگر و روشن نگر نيست ؛ بل ظرفيت هايي وجود دارند كه مي توانند در اساس گذاري يك جامعهء  نوين روشنفكري نقش مهمي بازي كنند. چيزي كه در اساس گذاشتن همچو جامعه يي بايد فراموش نشود اين است كه جامعهء روشنفكري بايد بر بنياد وحدت ملي و وحدت جامعهء  روشنفكري گذاشت و براي ساختن اين بنا از سنگ و خشت ايديالوژي و آب و خاك قومي و زباني قطعاً استفاده نكرد كه اين پس منظر يك ايديال محض نيست ؛ بل يك ضرورت است كه بايد منطق آن را به خوبي فراگرفت .

آسمايي : در مرحلهء كنوني وظايف اساسي و مبرمي كه در برابر روشنفكران قرار دارند ، كدام ها اند ؟

برين مهر : افغانستان در آغاز يك مرحلهء حساس و نوين قرار گرفته است . بعد از 23 سال جنگ و ويراني ، دريچه ها و دروازه هاي كشور ما به سوي دنيا گشوده شده است . و افغانستان جنگ زده در محور تعهدات بين المللي قرار گرفته است  تا صلح تاءمين و بازسازي در آن صورت بگيرد . اين خود مانند يك شانس تاريخي است كه بايد از آن استفادهء شاياني كرد نقش واقعاً اساسي و وظايف روشنفكران را در اين مرحله مي توان چنين برشمرد :

الف . روشنفكران مليت هاي مختلف و با هم برادر افغانستان  با يك ديد انتقادي برگذشته ها و با در نظر داشت وضعيت اسفبار كنوني كشور بايد وحدت روشنفكري را  يگانه هدف و وظيفهء خويش قرار داده و نماد وحدت ملي براي جامعهء تنش آلود و  جنگ زدهء ما گردند .

ب . روشنفكران ما بايد با بزرگي و بزرگ انديشي ، با معنويات عالي و با اتكا بر ارزش هاي والاي انساني ، خويش را از دام ها و باتلاق هاي گنديدهء گرايش هاي قومي ، زباني ، سمتي و ساير تعلقات ايديولوژيكيي كه مانع تشكل يك جامعهء روشنفكري در كشور ما مي گردد رهايي بخشيده و به آن مرحله يي از  تفكر و انديشه گذار نمايند كه فقط و فقط انسان  در محور تمام قضاوت ها و ارزش آفريني هاي شان از قدسيت هميشه گي برخوردار باشد و بس .

ج . روشنفكران ما بايد وظيفهء مهم و اساسي بازگرداندن اعتماد را بين مليت ها و اقشار  مختلف جامعه انجام بدهند . آنان بايد خود را با جامعه پيوند عميق دهند و فاصله هاي پديد آمده را از ميان بردارند تا مردم به اعتمادي برسند كه بتوانند به روشنفكران جامعه اتكا نمايند . در ذهنيت جامعهء اكثراً بيسواد افغانستان ، متاءسفانه پنداري وجود دارد كه مكتب خوانده ها ، روشنفكران و منورين به گمراهي مي روند ، از دين بيگانه هستند و تمام مصيب هاي دهه هاي اخير بر دوش همين ها است .

آسمايي : براي اعادهء حيثيت و بالابردن نقش و تاءثير اجتماعي روشنفكر چه بايد كرد ؟ 

برين مهر : اولاً روشنفكر بايد خود را در جامعه پذيرفتني كند  تا اعتماد مردم را جلب كرده بتواند .

اگر به گذشته برگرديم ، روشنفكران ما از لحاظ حيثيت اجتماعي يك چيزي كم داشتند : خود را وراي جامعه و جدا از جامعه فكر مي كردند و رفتن در متن جامعه و  در بين  كتله هاي مردم را براي حيثيت روشنفكري خود عيب مي پنداشتند . اين جدايي خلاي عميقي را به وجود آورد و تداوم جنگ آن را به مرحلهء حادي رسانيد .

در شرايط كنوني بازگشت روشنفكران به متن جامعه و حلول آنان در ذهنيت مردم كار بسيار دشواري است ؛ ولي روشنفكر ما چاره يي جز اين ندارد كه راه بپيمايد و  خطاهاي گذشته خود را در آيينهء حقايق ديروز  و امروز مشاهده و در جهت جبران آن ها تلاش كند .

آسمايي : روشنفكران مقيم در داخل كشور از روشنفكران مقيم در خارج از كشور چه چشمداشت هايي دارند و اين چشمداشت ها تا چه حد برآورده شده اند و   چه گلايه ها و انتقاداتي در اين زمينه موجود اند  ؟

برين مهر : متاءسفانه در طول سال هاي جنگ و بحران ما شاهد پديده يي به نام فرار مغزها  و مهاجرت هاي اجباري و مصلحتي بوديم كه يك كتلهء عظيمي از روشنفكران ما به كشورهاي مختلف دنيا مهاجر شدند . چشمداشت روشنفكران داخل كشور از روشنفكران بيرون از كشور بدون شك اين است كه به وطن عودت نمايند و تا حد امكان روشنفكران جامعه را كه در متن همه حوادت و رخداد هاي خونين و كشنده به سختي زنده مانده اند ، كمك كنند و به خاطر ايجاد يك جبههء واحد روشنفكري تلاش كنند . ولي اين چشمداشت بدون يك واقع بيني نسبت به شرايط فعلي در كشور و شرايط كار و زنده گي روشنفكران در خارج و همچنان نبود امكانات به اين منظور نمي تواند يك چشمداشت واقعي و عملي باشد . اولاً در شرايط حاضر زمينه هاي ابتدايي كار و زنده گي از يك سو و  زمينه هاي كار براي اتحاد روشنفكران در جامعه وجود ندارد . روشنفكران خارج از كشور از لحاظ نظم و قوام كار  و زنده گي خانواده گي نمي تواند يك باره اين رشته ها را با كشور ميزبان بگسلند و بدون هيچ ضمانت و حمايت از لحاظ كار ، معيشت و تحصيل براي فرزندان خويش به وطن بازگشت نمايند .

ايثار و از خودگذريي بعضي از روشنفكراني كه توانسته اند به كشور برگردند ، قابل قدر است ؛ ولي اميد آن را داريم كه با بهبودي اوضاع و پيدايش عيني و عملي زمينه هاي بازگشت مهاجرين و به خصوص روشنفكران اين ماءمول برآورده شود و رقم بازگشت به وطن درشت تر گردد 

كار  مهمي كه در شرايط حاضر مي تواند صورت بگيرد ، اين است كه روشنفكران خارج از كشور ، خود شان را از طريق ارتباطات و رسانه ها با روشنفكران داخل وصل كنند و از طريق تبادل افكار ، وحدت فكر و انديشه را براي ساختن يك جامعهء روشنفكري هم در داخل و هم در خارج به وجود بياورند . هماهنگي و وحدت در اين راستا يك ضرورت  است ؛ چون روشنفكران مقيم خارج نسبت به روشنفكران داخل  با امكان تر و متخصص تر  هستند ، پس در اين راه  بايد پيشقدم نيز باشند .

آسمايي : با توجه به آن چه كه تجربه شده است ، روشنفكر افغاني كدام نبايدها را فراراه خويش قرار دهد ؟

برين مهر : تاريخ يك صد سال اخير كشور و به خصوص بيش از دو دههء اخير بستر تجارب ، عبرت ها و پندهاي حكيمانه يي است براي مردم و به خصوص روشنفكران ما . روشنفكران ما اگر به خوبي درس هايي از تاريخ خود گرفته باشند و تجربه هاي ناكام گذشته را به ياد داشته باشند ، بايد نبايدهاي ذيل را فراراه كردار روشنفكرانهء خويش قرار دهند :

الف . سده يي كه گذشت تب و تاب ها و سوخت و سازهاي جريانات روشنفكري افغانستان را در بسترهاي مختلف زماني و مقطع هاي مختلف پروريده و در خود جا داده است كه نبايد از آن ها درس نگرفت و نبايد اشتباهات گذشته را تكرار كرد .

ب. نبايد بازهم ايديولوژي هاي رنگ و رو رفتهء دوران جنگ سرد چسپيد و در يك رويارويي ديگر فرورفت تا بار ديگر آرمان هأي شريفانه و ملي  روشنفكري ، قربان گرايش هاي ايديولوژيك گردد . البته اين به معناي سلب اختيار و سليقهء شخصي در اعتقاد به يك جهانبيني بر مبناي آزادي عقيده و ارزش هاي ديموكراسي نيست ؛ بل هدف اين است كه جامعهء سالم روشنفكري ما از دخالت ايديولوژي ها در امان باشد- اين يك ضرورت ملي است .

ج. نبايد ضرورت ، عينيت و عقلانيت تشكل روشنفكري را در يك جبهه و يا اتحاديه فراموش كرد و آن را با شم روشنفكرانه درك نكرد ؛ زيرا افغانستان نياز به جمع شدن از لحاظ اجتماعي ، سياسي و اقتصادي دارد و جامعهء پاشان روشنفكري ما هم فارغ از اين نياز نمي تواند باشد .

د . نبايد مايه و اساس جوشش روشنفكران ما در اين شرايط نوين ، قوميت ، زبان ، سمت و ساير تعلقاتي باشد كه منجر به انشعاب و جدايي گردد .

p

 

از شماره28 آسمايي مورخ28 جولاي 2004

***

 

u برگشت به صفحهء اول