فاضل سنگچارکی

کابل -  11.1358 .12 مطابق به 01.02.2007
 

افتراء و تهمت

یا

زبان سیاه نفرت

اخیراً نامة سرگشاده ای به قلم دو تن از فرهنگیان افغانستان در خارج کشور عنوانی داکتر رنگین دادفر سپنتا، وزیر خارجه در سایت آسمایی به نشر رسیده که صرف نظر از برخی حقایق آن، مواردی از این نامه برای من شگفت آور بود.

نویسندگان نامه که از نظر من افرادی مطلع، آگاه و قابل احترام هستند، متأسفانه زیر تأثیر شایعه ای که بسیار مغرضانه و غیرمسئولانه توسط سایت سهراب کابلی نشر شده، اتهامات و افتراهایی را به اینجانب نسبت داده اند که از چنین اشخاص درس خوانده و تعلیم دیده بعید می نماید.

تهمت ها و افتراهایی مانند این که:

سانچارکی، راسیسم هندی را بی آزار تلقی کرده و اهانت به هزاره ها را روا شمرده و یا اگر سهراب کابلی به طنز می گوید که: خداوند قومی را برای درد کشیدن آفرید، سانچارکی به آن باور دارد و تظاهرات هزاره ها علیه فلم کابل اکسپرس را گفته که انگیزة سیاسی داشته است و مواردی از این قبیل که با داوری شتاب آلود و سرشار از خشم و نفرت صورت گرفته است.

نویسندگان محترم نامه که از همه مسایل پر اهمیت و قابل تأمل در فلم کابل اکسپرس و لزوم یاد کرد از برخوردهای مناسب و طرق قانونیی که دولت افغانستان به عنوان نگاهبان حیثیت و اعتبار ملی شهروندان کشور باید در چنین مواردی در پیش بگیرد، صرف نظر کرده ، تمام خشم و نفرت خود را بر سر اینجانب که روحم از جریان ساخت و تولید فلم کابل اکسپرس خبر ندارد، ریخته اند، برای روشن شدن ذهن برخی از خوانندگان کنجکاو این سایت ها به چند نکته اشاره کنم:

اولین بارخبر تولید و نمایش این فلم را در روزنامه افغانستان خواندم و ظاهراً چند روز بعد، در روز اول عید قربان که برای تبریکی عید سعید قربان به منزل آقای خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری رفته بودم، ایشان از من پرسیدند که جریان این فلم چگونه است و گفته می شود که به مردم ما اهانت شده و تو که قبلاً در وزارت اطلاعات و فرهنگ بودی و با بخش های این وزارت آشنا هستی، از چه طریقی باید این فلم پی گیری شود... من صادقانه به ایشان عرض کردم که بایداز وزیر اطلاعات و فرهنگ خواسته شود تا از ریاست افغان فلم و بخش های هنری و سینمایی دیگری که احتمالاً در ساخت، تصویر برداری و تهیة سناریوی فلم و نگارش دیالوگ های آن نقش داشته اند، تحقیق صورت بگیرد و با این موضوع باید به صورت جدی و قانونی برخورد شود.

چند روز بعدتر، همراه با آقای محقق، رئیس کمیسیون امور دینی، علمی و فرهنگی که در یک میز مدور اشتراک داشتیم، ضمن بحث در مورد ضرورت قانونمند شدن امورات نشر و طبع و تولید آثار هنری و فرهنگی، ایشان به فلم کابل اکسپرس اشاره کردند و از حنیف هنگام بازیگر این فلم نام بردند و گفتند همین سید حنیف هنگام این سخنان مسخره را بر زبان رانده است، و من تعجب کردم که چطور آقای هنگام که یک افغان هزاره است و اگر چه از لحاظ خونی متعلق به اقلیت طایفة سادات است، اما تردید ی نیست که اکثر مردم افغانستان به لحاظ شکل و قیافه و تکلم،وی را هزاره می دانند، حاضر شده است یک چنین جملات زننده و رکیک و موهن را بر زبان براند.

چند روز بعدتر، مراسم بزرگی در مسجد خاتم الانبیا در دشت برچی برگزار شد که من هم در این محفل اعتراضیه شرکت کردم و در میان هزاران انسان دیگری که با شور و احساسات علیه سازندگان فلم کابل اکسپرس شعار می دادند، حضور یافتم و واقعاً از عمق دل متأسف بوده و هستم که چرا کسانی بخواهند چنین کار به اصطلاح هنری ننگ آلودی را بیافرینند، و حقیقتاً آن زمان و همین اکنون نیز این سئوال برای من لاینحل مانده است که چرا کبیرخان هندی خواسته است در بخشی از این فلم، مردم هزاره را دخیل بسازد و آن نسبت های ناروا و زشت را به این مردم ستمدیده و همیشه محکوم و تحقیر شده و بدبخت دهد و چرا آقای هنگام بدون تأمل و اندیشه این جملات موهن را که احتمالاً آگاهانه و مغرضانه بر زبانش گذاشته اند تکرار کند و به اعتبار و حیثیت ملی اش نیاندیشد...

نیمه های شب آن روز، تلیفون زنگ زد، از بخش فارسی بی بی سی بود که در مورد این فلم معلومات می خواست. من جریان را گفتم و نیز اشاره کردم که که وزارت اطلاعات و فرهنگ و نهادهای رسمی حکومت، ورود و نمایش این فلم را در کشور ممنوع و اعلام کرده اند، کسانی را که در تهیه و تولید آن نقش داشته اند، تحت پیگرد قانونی قرار خواهند داد.

در پایان این مصاحبة تلیفونی که صحبت دربارة مظاهره و اجتماع مردم هزاره در مسجد خاتم الانبیاء پیش آمد، من گفتم که این محفل بسیار عظیم بود و تمام رهبران هزاره طی سخنرانی های پر شور، این فلم را محکوم کردند و از دولت خواستند که سازندگان و تهیه کنندگان و بازیگران فلم مذکور را تحت تعقیب قرار دهد.

و ضمناً من نظر خودم را گفتم که بهتر بود نهادهای رسمی و قانونی حکومت از جمله وزارت اطلاعات و فرهنگ به صورت جدی این موضوع را تعقیب کرده و دست هایی را که در پشت این فلم نهفته است شناسایی می کردند، اما بعضی از رهبران بیش از آن که به فکر مردم و اهانت عظیمی که به آن ها صورت گرفته باشند، به فکر بهره گیری سیاسی از این احساسات پاک و جوشان بودند.

به راستی هم که من در آن جا حرکاتی را از بعضی شخصیت ها دیدم که زیاد مناسب با موضوع مظاهره و اجتماع اعتراضی مردم نداشت و نشان می داد که می خواهند از این موضوع بهره گیری حزبی و سیاسی کنند، من اکنون هم بر این نظر هستم و اگر لازم باشد می گویم که چه کسانی خواستند از فلم کابل اکسپرس و از احساسات مردم فرصت طلبانه استفاده کنند، بدون آن که به صورت پیگیر و مجدانه بخواهند در جهت شناسایی اهداف سازندگان این فلم و مقاصد نهفته در پشت آن و یافتن کسانی که به هر اندازة کوچک در ساخت و تولید و نمایش این فلم دست داشته اند، گام بسیار کوچکی بردارند.

شما نویسندگان محترم نامه سرگشاده و شما دوستانی که همة سادات را از یک قلم گناهکار و جنایتکار و جاسوس و مرتد و مهدورالدم می شمارید، بپرسید از رهبران و سرمداران و سردسته هایی که سنگ حمایت از قوم هزاره را بر سینه می کوبند، در زمینة تعقیب و شناسایی دست اندرکاران این فلم موهن چه کرده اند؟ چرا باید از زبان کینه ها و نفرت ها سخن بگوییم و همة کاسه، کوزه ها را بر سر چند نفری که نام سید بر سر شان است، بشکنیم.

بدبخت ملتی که از روی ناچاری در درون خود می پیچد و دل و گردة خود را می خورد، درست است که در میان هر قوم، افراد بد وجود دارد و شایدهم قوم سادات از نظر شما بدترین آدم ها را داشته است، انصاف حکم می کند که اولاً جرم آدم ها باید با اسناد و دلایل اثبات شود، بعد حکم صادر گردد، شما که اهل مطالعه و تحقیق و کتاب و کتابت هستید و ظاهراً در کشورهای پیشرفتة دنیا هم زندگی می کنید، حداقل این حق را به انسان ها بدهید که نظر خود را بیان کنند.

درست است که توهین و حرمت شکنی در همة فرهنگ ها قبیح و ناجایز است و هیچ انسانی، هیچ فرهنگی و هیچ ملتی نمی تواند نسبت به قوم و ملت و فرهنگ دیگر فخرفروشی کند و به گفتة نویسندة نامدار مسیحی، رومن رولان: در میان همة کسانی که به خود می بالند، آن کس که به ملیت خود می بالد، ابلهی به تمام معناست.

این بلاهت از آنجا ناشی می شود که بعضی ها فکر می کنند، خون یک نژاد خالص در عروقشان جاریست، در حالی که در گذر زمان، چنان در آمیختگی های خونی و فرهنگی و انسانی در میان ملت ها بر اثر فتوحات و یورش های اقوام به یکدیگر به وجود آمده که به قول فردوسی: از آمیزش ترک و تتار و تازی و پارسی، نژادی پدید آمده که هیچ کدام از آن ها نیست و بالاخره هم در سنت دینی و اعتقادی ما و هم در فرهنگ بشری، خون و نژاد هیچگاه نمی تواند معیار برتری و تفاخر باشد، اقلیت طایفه سادات چنان در قوم بزرگ هزاره، مزج و ادغام شده است که کوشش های افراد کوته اندیش و مغرض هیچگاه نمی تواند این دو را از هم تفکیک کند، شما ناحق نکوشید که همة ملامتی ها را به گردن پارة دیگر وجود خود بیاندازید.

باور دارم و داریم که مردم هزاره، مردمی ستمدیده و تحقیر شده و محروم بوده و هستند، زمانی که من دربارة درد و رنج و محرومیت و خاک نشینی و بدبختی این مردم مقاله و گزارش و تحلیل می نوشتم و از محاصرة طالبان که گرداگرد هزاره جات را قفل کرده و مردم از فقر و گرسنگی به علف خواری روی آورده و دسته دسته می مردند، شما حضرا ت کجا بودید؟ و زمانی که طالبان در مزار و یکاولنگ و بامیان گورهای دسته جمعی می آفریدند و مردم هزاره در آتش خشم و عصبیت طالبان می سوخت و از زمین و آسمان بر سر این مردم مرگ می بارید، همان زمان هم بودند کسانی که در گوشة دنجی دور از دود و آتش ودرد نشسته، تئوری نابودی سادات را می دادند و اعلام می کردند که دشمنان استراتیژیک داخلی شان همین ها هستند.

من آن چه که در گذشته انجام داده و آن چه که امروز و همیشه انجام می دهم، دفاع از حقیقت، حمایت از مظلوم و یاری ستمدیده است. نفرتم می آید از کسانی که همواره دروغ می گویند و از مظلومیت یک قوم به صورت ابزاری برای پیشبرد مقاصدسیاسیُ جاه طلبانه خود بهره می گیرند.

آقایان چشم باز کنید! من و شما در این کشور چه کاره ایم؟ هنوز هم در بعضی از ولایات افغانستان به ما و شما تذکره نمی دهند، می گویند بروید به کوهستان... امروز رهبران ما و شما، تحت نام وحدت ملی دست جلاد را می شویند و قاتلان مردم را در آغوش می گیرند و با عناصری که زشت ترین و سنگدلانه ترین ستم ها را بر این مردم روا داشته اند، همکاسه می شوند.

آیا شما دیواری کوتاه تر و حریفی ضعیف تر از طائفه سادات که به گفتة خودتان در گذشته ها، ممکن است بعضی از آن ها را بالا نشانده، قدر نهاده و یک لقمه نان چرب و یک مقدار وجوهات شرعی به خاطر جدشان به آن ها داده اید نیافته اید که این همه کینه توزی و نفرت انگیزی می کنید.

من خوش می شوم اگر آقایان مبلغ و دهقان بیایند افغانستان و با هم به محکمه برویم و ایشان بتوانند نسبت های دروغ و اتهامات بی پایه خود را اثبات کنند، آن چه که به من نسبت داده شده و این نسبت ها به یک طایفه از مردم هزاره نیز تسری داده شده است، ادامه همان توهین و اهانتی است که کبیر خان هندی به مردم افغانستان کرده و باید به همه این ها یک جا رسیدگی شود تا حقایق با گذشت زمان پشت گرد و خاک برانگیخته از نفرت از نظرها دور نماند.

دوستان هیچگاه نمی توان راسیزم را با پناه بردن به راسیزم از بین برد، برای محو جهل و نادانی نمی توان شیوه جاهلانه در پیش گرفت، ما و شما در این وطن مشکلات بسیاری داریم که ریشه در محرومیت های تاریخی، قتل عام ها و کله منار ساختن ها و تبعیضها و بی عدالتیها ی مزمن دارد، برای رشد فرهنگ شهروندی و برای تحقق عدالت در این کشور مبارزه ای دشوار اما ضروری و آگاهانه لازم است که مهمترین عناصر این مبارزه، هوشیاری، بردباری، بصیرت و رعایت ارزش ها و اصول و آداب انسانی است، بیایید به جای سخن گفتن از زبان عقده ها، کینه ها و نفرت ها، از زبان منطق و خرد سخن بگوییم.