28.07.2007

 منبع وبلاگ آیینه - ویژهء همکاری با آسمایی

سمیع حامد

ساجق سیاسی

یکی از کژ بحثی های معمول ما این است که اگر کسی در انتقاد از طالب چیزی نوشت میگوییم چرا اشارتی به جهادی ها نشده و اگر جهادی ها آماج نقد شدند میگویپم چرا جنایات کمونست ها فراموش شده است.

هر بحثی در و دیوار ویژهء خود را دارد : اگر قرار ما بر بررسی خونریزی ها و خونخواری های خادیست ها است ؛ بدیهی است که محور بحث روزگار آنان است و در آن روزگار جهادی ها رنگ و پیرنگ دیگری داشتند و نمیتوان مثل برخی از خلقی ها و پرچمی ها گفت : ما جنایتکار بودیم اما جهادی ها جنایتکارتر از ما بودند زیرا ما با مرمی مردم را میکشتیم اما آنها با کارد...( ما آسانتر میکشتیم!!! )...

مجاهد میگوید : قوماندان ما دختر مردم را به زور میگرفت اما نکاح میکرد اما کمونست ها تجاوز میکردند...پس ما هم بد بودیم اما بدتر از کمونست ها نبودیم...به این حساب جهادی « تجاوز اسلامی » میکرد و کمونست


« تجاوز انترناسیونال »... این برای آن دختر قربانی چه فرقی میکند؟ در هر دو صورت او قربانی بود و هست...

دوستی نوشته است : سگ ظاهر شاه بهتر از جهادی ها هست ...من میگویم: ظلم، جهادی و خادی و ظاهرشاهی و طالبی و جنبشی و حقوق بشری ندارد : مردم که کچالو نیستند تا بگوییم : چون ظاهر شاه هفت کچالو را چپس کرد و خورد بهتر ازکمونست هایی هست که بیست کیلو را جوش داده نوش جان کردند و برتراز ربانی و سیاف و دیگرجنایتکارانی است که صد کیلو را خام خوردند...

خدمت و خیانت هر کسی باید در بستر آن بررسی شود...پیوند ها نشان داده شوند و ترفند ها آشکار گردند...

اما بعد : از دیدگاه من مدعیان روشنفکری در افغانستان ( به شمول خودم ) بدتر از هر جنایتکاری هستند و انتقاد از خادی ها و جهادی ها ( جز در موارد پژوهشی و تحلیلی ) و گرفتن نام کرزی و سیاف و گلبدین و ملاعمر بیشتر برای گریز از مسوولیت است تا حل بحران...انتقاد از برخی از این جنایتکاران لگد زدن به مرده است ...آیا فکر میکنید اگر سیاف هنوز زوری میداشت و نمرده بود امروز منتقدان او ( که در رسانه ها خرش میخوانند ) زنده میبودند...اگر میگویید بلی پس باید به تحمل آن خونخوار ریش افشان درود بفرستیم که تحملش بیشتر از مدعیان قلم است...زیرا مدعیان قلم بر بنیاد ساده ترین انتقاد ها از همدیگر با واژه های مستهجن یکدیگر را قورت میکنند...

به نظر من کار مدعیان روشنفکری امروز در بهترین نمونه ها انتقاد های آتشین است...ما حرفهایی را میگوییم که مردم خود میدانند و میگویند...فرق ما فقط این است که این حرف ها را در رسانه میگوییم...ما تا هنوز حرفی را علم نکرده ایم که مردم بگویند : آه! یا واه ! ما این را نمیدانستیم !

گفتن این که « جنایتکاران جهادی باید محاکمه شوند» چه دردی را دوا میکند ؟ ما همه این را میدانیم...ما خود قربانیان زندهء جنایت های خادی ها و جهادی ها و...هستیم...آیا ما میدانیم « کی باید جنایتکاران جنگی را محاکمه کند ؟ » ...کرزی یا بوش ؟ آیا کرزی خود همکاسهء اینها نیست ؟ آیا بوش خود قبله گاه صاحب اینها نیست ؟ آیا ملل متحد روسپی کاخ سفید نیست ؟ آیا این یوناما و نهاد های بین المللی نیستند که ریش حکمتیار را برس میزنند و بوت ملا عمر را برق میدهند؟ ما که میگوییم جنایتکاران باید محاکمه شوند؛ خود کجا تشریف داریم ؟ کارمند «ان جی او» هستیم ...خبرنگار رسانه های تجارتی هستیم ...یا در غرب غم افغانستان را با قابلی پلو یکجا میخوریم و تحلیل سیاسی آروغ میزنیم...

ما...آری ...ما...تا این ما را نسازیم هرگونه انتقادی میتواند فقط در حاشیه بماند و زنگولهء شاخ حوادث گردد...تا نیرو نشویم سخن ما فقط ساجق سیاسی است ( آنهم از نوع پوقانه یی ) ...البته از آنجا که انتقاد های درمندری ( کتی!کمینی! حرام زادی! ) زیاد بازار دارد ممکن قهرمان ملی آزادی بیان هم شویم اما در اوقیانوس وضعیت جاری آب از آب تکان نخواهد خورد زیرا جنایتکاران در آب هستند ( حتا اگر غرقشده ) اما ما مدعیان روشنفکری بر ساحل و بی آب!!! باید خود را در آب بیندازیم و از تر شدن و غرق شدن نترسیم تا بتوانیم تغییری در جریان بیاوریم...ما تا حال یک حزب – به معنای دقیق – نداریم...هر چه به نام حزب و نهاد های جامعهء مدنی داریم « تشکیل » است نه « تشکل »...هنوز حرکت ما جنینی است...

تنبلی ما مدعیان سبب شد تا بهترین فرصت ها از دست بروند و مارهایی که کرم شده بودند این بار اژدها شوند...