رسیدن به آسمایی:01.2008 .17؛ تاریخ نشر در آسمایی :01.2008 .17

آصف بره کی

تشدید جنگهای غیرمنظم در افغانستان

ناتوانی قوای ناتو و اردوی ملی

 

 

"اردوی افغانستان" ازسال 2006فقط بحیث یک وسیله جنبی درخدمت قوای امریکا ومتحدان آن قرار دارد تا بحیث عمل کننده در نقش یک اردوی ملی.

As of 2006, it looked more like an auxiliary force at the service of the US army and its allies than like a 'national' army.

این روزها اوضاع امنیتی افغانستان درنتیجه تشدید حملات "جنگ وگریز" و بمگذاریهای انتهاری نیروهای شورشی (طالبان و القاعده) رو به خرابیست. اخیرا روز دوشنبه 4 1جنوری 2008 حمله مرگباری به هوتل سرینای کابل درهمجواری ارگ ریاست جمهوری واقع شد که هفت کشته (بیشترازاتباع خارجی) وده ها مجروح ازخود بجاگذاشت. این حمله نشاندهنده تشدید وتغییر خصلت جدید جنگهای امروزیست که بمشکل میتوان برآن ازطریق تسلیحات سنگین وپیشبرد جنگهای سنتی واردوی منظم غالب شد. چنان که روز16جنوری (2008) بدنبال این حادثه رابرت گیت وزیردفاع امریکا ازنیروها متمرکزناتو در افغانستان بی آنکه از کشورمشخصی نام بگیردبخاطرعملکردغیرمفید درجنگ ضد شورشیان درافغانستان انتقاد کرد و کشورهای عضوناتوراکه برای تامین صلح وثبات درافغانستان بافرستادن نیروی بیشترمتعهدشده، اند، برای عملی کردن هرچه سریعتر تعهدات شان فراخواند.

رادیو سی بی سی کانادا درسرویس خبری 6 شام 16جنوری طی تبصره ی، گفت: ...اگرچه آقای گیت ازعملکرد ضعیف جنگ باشورشیان درافغانستان مشخصا ازکشوری نام نبرد ولی انتظارمیورد که یکی ازنیروهای زیرانتقاد، نیروهای نظامی کانادا درغرب افغانستان باشد.

آقای رابرت گیت در دنباله انتقاد خود ازنیروهای ناتو درافغانستان گفت، که کشورهای عضوباید نیروهایشان را برای یک جنگ (غیرمنظم) ضد شورشی آماده کنند.

اگرچه تاریخ جنگهای بیقاعده وغیرمنظم(Irregular Warfare) بنام جنگهای پارتیزانی، چریکی، گوریلایی به صدهاسال پیش برمیخورد که تنها از صد سال بدینسو نمونه های برجسته آن تاسال 1979درکیوبا، السلوادور، گواتیمالا ودرافریقا درموزمبیق، زیمبابوی، نامیبیا، انگولا، الجزائیروغیره نقاط آن قاره ودرآسیا درویتنام، کوریا وکمبودیا به نمایش گذاشته شد وازاینها میتوان ده ها مثال دیگری آورد.

واماآنچه فصل کاملاجدیداین جنگ غیرمنظم خوانده میشود، همانا شکل گرفتن نخستین دسته های جنگ چریکی ازمیان جوانان تندرو اسلامی بود که تاریخ آن دقیقا برمیخورد به 20نوامبرسال 1979یعنی با حادثه گروگانگیری مسجد جامع (حرم شریف) درمکه معظمه.

یاروسلاو تروفیمف ژورنالیست نیویارک تایمزکه ازنخستین کسانیست که رازسربه مهر"حادثه گروگانگیری حرم شریف درعربستان سعودی" راطی چند کتاب ازجمله یکی درکتاب "محاصره مکه The Siege Of Mecca" ودیگری "ایمان درجنگFaith In War " باجزئیات پیجویی کرده، درجایی مینویسد:

...واماصفحه جدیدجنگهای بیقاعده (غیرمنظم) اواخرقرن بیست برمیخورد با نام جهاد درکشورهای اسلامی و(تروریزم درغرب) که تاریخ دقیق آن برمیگردد به 20نوامبرسال 1979 زمان حمله و تسخیرمسجد حرم شریف درمکه (معظمه). دراین روز که تازه سه هفته ازماجرای گروگانگیری سفارت امریکا درتهران سپری شده بود وتقویم سال هجری قمری وارد نخستین روز سال نوخودشده بود، یکدسته مردان مسلح با پلان دقیق طرح ریزی شده وارد مسجد شده هزاران نماز گزار راگروگان گرفتند.

این رویداد درحرم شریف بعدازپایان نمازجماعت با حضورصدهاهزارنمازگزارآغازگردید، که بلافاصله بیشترازسی دروازه ورودی ومدخل آن قفل زده شد وگروگانگیران خودراپیروان دسته ی (مهدی) در راس یک واعظ اسلامی بنام (جوهیمان اوطیبه) معرفی کرده وخانواده شاهی سعودی رامختلس وازخداگشته وخود فروخته گان امریکاخطاب کردند. گروگانگیران ادعا داشتند که آنها نظم خاص اسلامی را به سرزمین مقدس عربستان آن گونه که درآغازتشکیل این دولت (اهل سعود) وجود داشت برمیگردانند.

مقامات سعودی طول سه هفته حتی بامشوره های امریکا نتوانستند راه حلی برای پایان این ماجرا دریابند تااین که ازناتوانی به کوماندی فرانسه رجوع کردند که در راس به فرماندهی "باریل" با کاربرد گاز سمعی زهردار گروگانگیران رامجبوربه خروج ازمسجد ساخت، که بدینسان ماجرا با صدها کشته پایان یافت. ولی این رویداد تاکنون پیآمد وآثارمنفی بس بزرگی ازخود بجاگذاشت.

با آن که دولت عربستان سعودی درنخستین روزپایان گروگانگیری بیشترگروگانگیران را با سرزدن مجازات کرد وتعداد دیگری هم به حبس ابدمحکوم شده تاازجریان رویداد بازگویی کنند. با آن که نشرجزئیات این رویداد بروی خبروتصویر تاسالهای اخیرازسوی مقامات عربستان شدیدا کنترول میشد و ازاذهان عامه جهان پنهان نگهداشته شده بود، ولی باآنهم تاثیربس بزرگی برای جان گرفتن یک جنبش جهانی تندرواسلامی در وجود القاعده، داشته است.

بقول تحلیگران نظامی وسیاسی این رویداد درنوع خود یک نوع سازش ونرمشی ازسوی حاکمان سعودی بهمرا داشت که آنها تندروان اسلامی راازاجرای فعالیت خرابکارانه درون عربستان منع کردند ولی به آنها ازشیوع خشونت (بنام جهاد) بخارج چراغ سبزداد که پسانها آثارآنرادررویدادهای تهاجم به سفارت امریکا دراسلام آباد ولیبیا و چندسال بعد ترجریان جهاد افغانستان برضدشوروی وبعدهاباررویکارآمدن طالبان، حوادث یازده سپتامبر وجنگهای امروزی درافغانستان وعراق، حملات مادرید، لندن ترکیه وسایرنقاط دنیامشاهد کردیم ... بدینسان میشودنتیجه گرفت که دراصل القاعده هم پس ازهمان تاریخ زاده شد. و کارآزموده گی خودرا بیشترازهرزمان دیگردوران تسخیرافغانستان توسط قوای منظم صدهزارنفری شوروی مجهزبا جدید ترین تسلیحات سبک وسنگین تثبیت کرد.

مشکل شوروی، مشکل امریکا در افغانستان است

با آنکه خود ایالات متحده امریکا یکی ازسناریونویسان ومربیان پشت پرده ی جنگ چریکی افغان وعربی برضد قوای شوروی درافغانستان بود، وازشکست شوروی درسهای فراوانی گرفت، ولی باآنهم امروزخود درگیرمشکل مشابه است که سالهای 1980سیاستمداران، جنرالان ومشاوران بلندپایه نظامی اتحادشوروی باآن مواجه بودند.

بااین اختلاف که مشکل امروزامریکا نه تنها افغانستان که البته عراق هم است ودرست جنگجویان مقاومت این دوکشور دردسر بزرگی برای امریکا وهم پیمانان ناتوی آن خلق کرده اند.یعنی دریک کانتکست (مفهوم) تاریخی میتوان گفت که "مشکل شوروی، مشکل امریکا درافغانستان است"

ویژه گی این مشکل در نیافتن جای مشخص وردپای شورشیانست که باصدور دوسه فرد داوطلب برای اجرای یک عملیات خرابکارانه آنها را ازصدها وحتی هزاران کیلومترفاصله براهداف مشخص زیرکنترول مدرنترین قوای مجهزومنظم دنیا مثل کابل وبغداد اداره ورهبری میکنند. یکی ازنخستین نمونه های این جنگ ازسوی جنبش تندروان اسلامی در وجود القاعده باحملات یازده سپتامبروحملات رهبری شده الکترونیکی وتبلیغات انترنیتی درعراق وجاهای دیگربه نمایش گذاشته شد وروزتاروزابعاد گسترده تری می بابد.

واینرا بایدخاطرنشان ساخت که باتشدید حملات بسیاردقیق سازمان یافته اخیرشورشیان در مثالهای حمله به پارلمان عراق سال 2007 وتازه ترین حمله روز14جنوری امسال به هوتل سرینای کابل، القاعده وطالبان نوع مدرن ترجنگ غیرمنظم را بنام جنگ (الکتروسایبرنتی(Electro-Cybernetic Warfare به نمایش گذاشتند. یعنی این که فرماندهان ومرکزاداره ی این حملات ازصدها کیلومترجریان اجرای این عملیات را با وسایل ارتباطی مدرن الکترونیکی وکامپیوتری اداره ورهبری میکرده اند که درست اندکی پس ازاجرای آن، مسولیت اجرای حمله را نیزبدوش گرفتند.

کاربرد این نوع جنگ که ازسوی تندروان اسلامی جنبش القاعده دراستعمال ماین ها وبم های رهبری شده از دور ضد وسایط و پرسونل خلاصه میشود، همزمان نوع دیگرآن درطرح برنامه های خرابکاری درسیستم کامپیوتری یک اداره مشخص وسراسریک کشورخلاصه میشود. جنگ نوع دوم که تنها جنگ سایبرنتی (The Cybernetic Warfare) که تلفات وظاهرا خسارات مادی دربرندارد، امروزحتی خود جهان پیشرفته ومفتخربه داشتن تسلیحات مدرن را نیزدرکاربرد ازآن انگیزه داده است. چنان که روسیه سال 2007یکی ازنمونه های این جنگ را برضد استونیا به نمایش گذاشت. چه کشور کوچک استونیا زمانی یکی ازجمهوریهای حوزه ی بالتیک شوروی که سال 2006خلاف میل 25فیصدباشنده گان روسی آنکشوربنای یادگاری قهرمانان جنگ دوم جهانی راازمرکزشهر"ویلنیوس" به ناحیه ی ازحومه آن شهرتغیرمکان داد، بدینسان روسیه رابرای عمل انتقامجویانه متقابل تحریک کرد. دولت استونیاپیش ازبه اجراگذاشتن این طرح ازسوی مسکو شدیدا هشدار دید که اگراستونیا دست به چنین کاری بزند، درآنصورت چشم براه عواقب مرگباراین اقدام خود باشد.

ودرست پس ازاین اخطارمسکوبود که جهان غرب وامریکا بانگرانی ازاین تهدید مسکوبرابریکی ازهم پیمانان کوچکشان درحوزه ی بالتیک ازبرخورد تهدیدآمیزمسکوانتقاد کردند وبیشترازهمه انتظارمیرفت که روسیه شاید دست به عمل نظامی بزند که چنین نشد. روسیه دریک حمله غافلگیرانه به مرکزکمپیوتری استونیا سیستم آنرا کاملابرهم زد که بدینسان سیستم اداری، مالی وهمه جریانات آنکشورکه ازنمونه های خاص کشورهای پساکمونیستی درکمپیوتری شدن خوانده میشد دریک صبح روز ازهم پاشید که سبب بزرگترین خسارات مالی واداری وبرهم خوردن نظم اجتماعی آنکشورگردید. این حمله سایبرنتی روسیه برضداستونیا نشان داد که امروزخصلت جنگها کاملا تغییرکرده وهمیش برتری تجهیزات تخنیکی نظامی درشکل تسلیحات سبک وسنگین بشمول داشتن تسلیحات ذروی به معنی برتری درجنگ نیست.

نگاه کنید، امریکا وناتوباتهاجم سال 2001به افغانستان ومارچ 2003به عراق بساده گی باکاربردتسلیحات سنگین ومدرن الکترونیکی وقطعات منظم نظامی توانستند درکوتاهترین مدت رژیم های هردو کشور(طالبان درافغانستان) و(صدام حسین رادرعراق ) سقوط دهند، ولی آنچه انتظارنداشتند، درجه واکنش مردم این دوکشوربه مخالفت بود که درعراق بزودی با مقاومت جنگجویان چریکی این کشورمواجه شد.ولی درافغانستان تانزدیک به چهارسال مردم جفادیده ازرژیم های پیش چشم براه صبح روشنی ازحاکمان جدید بودند، که بادریغ روشنی رویدادهای بزرگ بکمک جهان بدرون خانه های مردم عادی راه نیافت.

ازاینروقوای امریکاتاسه سال اول درافغانستان بکمک دسته های بازمانده مجاهدین ضدطالبان ونابسامانی درتشکیلات و تجهیزات بقایای طابیان توانست که آرامش نسبی درافغانستان برقرارسازد، ولی درعراق ازاولین روزها ی پس ازتهاجم که هزاران جنگجوی عربی باتجربه جنگ افغانستان درآن حضوربهم رسانیده بودند، قوای مدرن ومجهزصدهزارنفری امریکا وائتلاف راباحملات چریکی خونین روبرو ساخته اند. وامریکا با آنکه درعراق بامقاومت شدید روبرو بود، ولی ازپیشرفت اوضاع درافغانستان خوشنودبود، که این خوشنودی دیردوام نکرد.

همین سان حملات روزافزون نیروهای طالبان والقاعده درسراسرافغانستان واخیرا درقلب کابل صحه گذاشتن براین واقعیت است، ولی آنچه درواقع میتواند به این جنگها پایان دهد وازشدت آن بکاهد بایست که دولت واقعی دموکراتیک در افغانستان باهمه ی معیارها وموازین تاریخی، سنتهای معقول وپسندیده وفرهنگ لازم سیاسی بسود اکثرباشنده گان این کشور رویکار وفعال شود. تا بیشترازاین مردم بیچاره که ازیکسوبافقرمالی دست وگریبانند وازسوی دیگرباعملکرد قدرتمندان وسرمابه داران جدید که برسم فرعونهای دوران نوزنده گی میکنند، اهانت نشوند، وبخشی ازآنان رابرای پیوستن به صفوف شورشیان ازناگزیری تحریک نکند. کی میداند که بخش بزرگ صفوف طالبان رامردان وپسران جوان ونوجوانی میسازد که ازفقرتنگد ستی واعتراض به رژیم مختلس ازناگزیری مثل گذشته ها به آنها پیوسته اند.

قوای خارجی تاچه مدت درافغانستان میماند؟

تاکنون هیچکس رسمابه این پرسش بصورت دقیق پاسخ نداده، زیرا به نظرکارشنااسان وتحلیگران نظامی وسیاسی دومشکل اساسی درجنگ امریکا، ناتو ودولت افغانستان بانیروهای القاعده وطابان وجود دارد.

1- اروی ملی افغانستان آنچنان که بایست تاسال2005ازتوانایی لازم دفاع وعقب زدن حملات دشمنان برخوردارمیشد، این آرمان به کرسی عمل نه نشست. و ازسوی دیگرخودقوای ناتو بامطالعه سرنوشت شورویها درافغانستان هنوزموفق به پیش گرفتن یک تاکتیک جدید وهمآهنگ میان خود ومقامات دولت افغانستان نشده اند. ودسته های خاص نظامی پرورش یافته بمقصد جنگ ضد شورشی که یک جنگ غیرمنظم وبیقاعده است، عیارنشده اند.

2- ضعف استخبارات ونارضایتی بخش بزرگ نظامیان امروزافغانستان ازوضیعت جاری سیاسی ونظامی، نقش منفی برخی ازفرماندهان جهادی سابق درکندی این روند، اختلاس وحاکمیت انجوها ومافیای جهانی درافغانستان بمقصد بلعیدن ملیونها دالرکمک بازسازی، قاچاق موادمخدر وآثارباستانی وتجارت کالاهای ممنوعه ازطریق افغانستان، شستوشوی پولهای ناپاک وصدها عامل دیگرپروسه تشکیل اردوی ملی وپولیس راکندترساخته که بهتراست دراین مورد نظربرخی از کارشنا سان وتحلیلگران خارجی ذیدخل درتشکیل اردوی ملی افغانستان رابخوانیم.

وزیر دفاع بریتانیا گفته است که نظامیان این کشور ممکن است تا چند دهه در افغانستان بمانند

دز براون در گفتگویی با هفته نامه بریتانیایی "د پیپل (The People)، گفت که بریتانیا نمی تواند این ریسک را متقبل شود که افغانستان بار دیگر به گفته او به اردوگاه آموزشی تروریست ها تبدیل شود.(بی بی سی لندن 15جنوری 2008)

گمان میرود یکباردیگرحلقات سیاسی حاکم واپوزیسیون افغانستان به این امرتلخ متقاعد شده وخود نمیدانند قوای ائتلاف بین المللی در راس امریکا وهم پیمانان ناتو تاچه زمانی درکشورشان "افغانستان" باقی می ماند. گمان میرود یکی ازعوامل مهم دیگرهم ادامه درگیری ومخالفتهای سلیقه ی سیاستمداران افغانستان برمبنای منافع قومی ومنطقوی وزبانی آنهاباشد، بی توجه به این که کشورروزتاروزبه مرحله جدید بحران خود فرومیرود وهنوزهیچکس باهیچکسی درعمل زبان مشترک پیدا نکرده است جز دراعلامیه های داغ.

جنرال "هییر" لوی درستیزقوای نظامی کانادا چندی پیش (اواخرسال 2007) گفته است، "قوای کانادایی تاده سال دیگرقادر نخواهند بود اردوی ملی افغانستان رابرای دفاع ازافغانستان آماده کند".

دلیل این سخنان راتحلیرگران وکارشناسان امورنظامی درکنارعامل خارجی یکی هم بازتاب دهنده ی این واقعیت میدانند که افغانها درتشکیل اردوی واقعی ملی وپولیس یاتوانایی لازم ندارند ویا هم دلچسپی برای همکاری. این هرچه هست، امروزبه هیچ صورت نمیتوان ازوجود یک اردوی ملی وپولیس واقعی درافغانستان سخن زد.وهمین ناتوانی درتشکیل یک اردوی توانمند ملی سبب دلسردی برخی ازحلقات سیاسی ونظامی برخی ازکشورهای ائتلاف بین المللی درافغانستان نیزشده که قسما اظهاراتی درمورد خروج قوای شان ازافغانستان داشته اند.

به تحلیل برخی صاحب نظران اختلاف نظرمیان جنرال هییرلوی درستیز و آقای ستیفن هارپرصدراعظم کانادا وبرخی نماینده گان پارلمان آنکشورازعدم موفقیت قوای کانادا وائتلاف درتشکیل موفقانه اردوی توانمندملی وپولیس افغانسان چشمه میگیرد، چه حکومت اقلیت آقای هارپرازیکسوبامسله افغانستان وکشته شدن روزافزون نظامیان آنکشوردرافغانستان با ازدست دادن اعتماد ونارضایتی عامه روبروست وازسوی دیگرتعهداتی بااداره جمهوریخواهان قصرسفید دارد که نمیخواهد باخروج قوای کانادایی از افغانستان یاحداقل ازمناطق نا امن غربی قندهار و ولایات همجوار آن روابط اقتصادی وسیاسی کانادا راکه همین اکنون باامریکا دربهترین سطح کیفی خود نیست، بیشترازپیش به خرابی بکشاند.

ولی آنچه واقعیت دارد، که طرح های پیشبینی شده درموردآماده ساختن اردوی ملی وپولیس افغانستان بخاطردفاع مستقلانه امروز یک خواب وخیال بود که قرارپیشبینی هاباید تاسال 2005-2008مراحل اول ودوم آن بسرمیرسید.

دراین مورد قوای ائتلاف در راس امریکا بادومسله ودواقعیتی روبروهست که یکی ازآن نبودن ظرفیتهای لازم بامعیارهای طرح ریزی شده ی آنان ومشوره ی های محافظه کارانه حلقات بسیارمحدود ومشخص مشاوران افغان (مورد اعتمادامریکا) است که ازاردوهای منظم سابق افغانستان هراس داشته ودارند.بنا اینان با احتیاط تمام پروسه تشکیل اردوی ملی رادرجای خود به کندی بیشترکشانیده اند.

داکترانتونیوجیستوزی درکتابی زیرعنوان "اردوی ملی؟" این مسله را زیر سوال برده وبعد زیرعنوان دیگری "اردوی ملی افغانستان وتلاش برضدشورشیان 2002- 2006 " نوشته:

 

National Army?اردوی ملی؟

 

Afghanistan's 'ANA' and the Counter-Insurgency Effort, 2002-2006اردوی ملی افغانستان وتلاش مبارزه برضد شورشیان2002-2006

Afghanistan's fifth effort to form a central army started in 2002, following the fall of the Taleban regime. Mainly run by the US armed forces, the formation of the so-called 'Afghan National Army' run into several difficulties, ranging from initially slow recruitment, low educational level of troops and officers, high attrition rates. As the new army began to take shape, it lacked many of the characteristics which had been associated by the promoters with a 'national' army. It also showed a low level of commitment and a lax discipline. As of 2006, it looked more like an auxiliary force at the service of the US army and its allies than like a 'national' army.

پنجمین تلاش افغانستان برای تشکیل یک اردوی ملی از سال 2002 میلادی درست پس از سقوط رژیم طالبان آغاز گردید.شکل گیری به اصطلاح اردوی ملی افغانستان که اساسا توسط قوای امریکا پیشبرده میشود، با چندین دشواری روبروست از جمله:

جریان کنداستخدام سرباز وافسر، سطح خیلی پایین سواد و آموزش سربازان و افسران، سطح بلند اصطحکاک (درصفوف) و همچنان زمانی که از سال 2006 میلادی آرام آرام به شکل گرفتن آغاز کرد و قسمی که مربیان آن نام میبرند این اردوی به اصطلاح ملی خالی از چند ویژه گی واقعی و اساسی یک اردوی ملی است:

ضعف وفاداری، دسپلین، سطح پایین سواد. و ازسال 2006 بدینسو چنان معلوم میشود که این اردو فقط یک وسیله جنبی در خدمت قوای امریکا و متحدان آن قراردارد تا بحیث عمل کننده درنقش یک اردوی ملی.