رسیدن به آسمایی :30.07.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی :30.07.2008

س. ح. روغ


اجمل نقشبندی، پرویز کامبخش،
و اینک نصیر فیاض


روز گذشته یک خبر افکارعامهء افغانی را تکان داد :
محمد نصیر فیاض، ژورنالیست حقیقت گوی تلویزیوین آریانا، بازداشت شده است. خبر بعدی حاکی است که محمد نصیرفیاض دوباره آزاد شد. محمد نصیر فیاض نه تنها به مناسبت پیگیری دلیرانه اش در افشای جنایت و بیان حقیقت، بلکه همچنان به مناسبت سبک کارش، یک ژورنالیست رهگشا در رسانه های افغانی است و چنین منزلتی به وی می زیبد.
هر زمینه و پس منظری که رویداد دستگیری و رهایی وی داشته با شد، و هر کسی، در آشفته بازار کابل، که در پشت این حادثه قرار داشته باشد، گواه آنست که نه تنها در مناسبت میان رسانه ها و مقاما ت، بلکه اساسا در مناسبت همهء افغانها با حقیقت ، یک تنش و تشنج برقرار است که پیوسته بیشتر شدت می یابد. ما جرأت نداریم به روی حقیقت و به روی کسانی ببنیم که حقیقت را به ما میگویند.
سرچشمهء این تشنج در اینست که جریان خونین و پر از کثافت جنایت و خیانت جنگ طولانی بر علیه افغانستان ، به یک بیداری بی بدیل افکار عامهء افغانها انجامیده است. افکار عامهء افغانی اینک دیگر حاضر نیست هر فریبی را تحویل بگیرد؛ افکار عامهء افغانی اینک به هر آنچه به وی تحویل داده میشود، و به هر آنچه با وی انجام میشود، دیگر نه با «تسلیم» و «اطاعت» ، بلکه با سلاح قاطع نقد مقابله میکند.
و افغان دریافته است که نقد نه تنها یک سلاح برای افشای جنایت و دریافت حقیقت، بلکه بران ترین سلاح ضد جنگ است. نقد یک سلاح است برای عبور از جنگ به سیاست. به هرمقیاسی این مقابله تشدید مییابد، به همان مقیا س ترور و سرکوب نسل جوان مطبوعاتیان افغانستان از جانب عاملان، و در مقابل تسلیم ناپذیری و پرخاشجویی رسانه یی افزایش می یابد.
انجمن رسانه های آزاد آسیای جنوبی اخیراً در گزارشی که نشر کرد ، سال 2007 را برای ژورنالیستان افغان، سال خونین نامید. مسوولان این انجمن در گزارش خود می گویند :
«... درسال ۲۰۰۷ حدود پنج خبرنگار در افغانستان کشته شده و حدود ۶۰ خبرنگار دیگر مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند ... حدود ده خبرنگار دیگر نیز ظرف سال گذشته در افغانستان بازداشت شده اند.... بیشتر خشونت ها علیه خبرنگاران از سوی افراد دولتی صورت گرفته است.... افزون بر کشته شدن خبرنگاران در افغانستان، حوادث دیگری نیز اتفاق افتاده است؛ ده تن از خبرنگاران به دلایل مختلف زندانی شدند، پنج واقعه داریم که به خبرنگاران گفته شده یا گزارش دهی را متوقف کنند یا نحوه تهیه گزارش های خود را تغییر دهند . درکل ۶۰ حادثه از این دست با خبرنگاران در افغانستان در سالی که گذشت اتفاق افتاده . .... عامل چنین تهدیدهایی، بیشتر افراد وابسته به دولت بوده اند.... هیچ ارگان دولتی باقی نمانده که برای خبرنگار مشکل ایجاد نکرده باشد.... گزارش هایی وجود دارد که در مواردی، خبرنگاران افغان از سوی نیروهای خارجی مستقر در افغانستان نیز مورد خشونت قرار گرفته اند....» (بی بی سی 01 ژانویه 2008)
این یک گزارش تکاندهنده است. این گزارش از یک وضعیت تکاندهنده حکایت میکند. باید به درستی و به روشنی فهمیده شود. این گزارش نه تنها این حقیقت را در معرض دید می کشد که در افغانستان ، درهمه جا و درهمه چیز، آشفتگی در روش برخورد سیطره دارد ، بلکه این گزارش این حقیقت را درمعرض دید قرار میدهد که در افغانستان اصول و نهاد های اصولی ، هنوز، مفقود هستند؛ و این همان هرج و مرج هست؛ خوش کسی می آید و یا نمی آید.
ما افغانها باید به درستی و به روشنی بدانیم که مسالهء اساسی ما ، مسالهء بیرون برآمدن از جنگ است .
و هرگاه جنگ همه چیز را درهم ریخته است، و کشورها و نیروهایی هستند که این درهم ریختگی را میخواهند با همه وسایل کشاله دار بسازند، پس ما افغانها باید به درستی بدانیم که اولویت اصلی ما به عرصهء پی ریزی اصول و نهاد های اصولی برمیگردد، که با اتکا به آنها میتوان راهی برای مشکل عبور از جنگ به صلح گشود .
یکی ازین نهاد های اصولی، نهادیست که باید به سوال رابطه در میان کار ژورنالیستان و سایر نهاد ها، تعریف ها و پاسخ های نو ارایه کند. اخیرا این خبر مسرتبخش نشر یافت که مراجعی به این مساءله پرداخته اند و یک« کد کس ایتیک ژورنالیستیک» در حال پی ریزی است. این کدکس اخیراً تحت عنوان «
اصول اخلاقی خبرنگاران و رسانه های افغاانستان » به نظر خواهی گذاشته شده است.
شاید، مشورتاً، این تذکر مناسبت داشته باشد که این کدکس ،هنوز و عمدتاً، به ضوابط می پردازد؛ و اما اصول نهادی، ضوابط و یا تنها ضوابط نیست. اصول نهادی یک هنجار عملکردی است. و خاصتاً در عرصهء کار رسانه یی ، این هنجار عملکردی باید بر یک مبنای فلسفی سیاسی استوار ساخته شود؛ یعنی به این سوال پاسخ دهد که اصولاً رابطهء در میان نقد و قدرت را چه گونه درنظر میگیرد؛ و این بدان میرساند که جایگاه رسانه ها در نظام سیاسی ، و به طور خاص جایگاه رسانه ها در نهادینه ساختن گفتگوی همه گانی، کدام است.
و اما آنچه در گزارش انجمن، در بالا، بیشتر جلب توجه میکند، یک حقیقت بعدی است و عجب این که این حقیقت بسیار مهم را ما فقط و تنها در حاشیه ذکر میکنیم. گزارش مینویسد که: «...خبرنگاران افغان ازسوی نیروهای خارجی مستقر در افغانستان ، نیز، مورد خشونت قرار گرفته اند...».
این بند گزارش در گام نخست افشا میکند که همان نیرو هایی که از نام حقوق بشر ، و آزادی، درافغانستان « مستقر» هستند ، همان نیروها از نقض حقوق بشر و آزادی در افغانستان ابایی ندارند.
از دو حالت خارج نیست:
یا این نیروها ، خود، اصلا اعتنایی به این ارزش ها ندارند ؛ و ادعا به این ارزش ها ، فقط و تنها ، پوششی برای اقدامات خود اختیار و خود سر آنان در افغانستان است.
و یا اهداف اصلی این نیرو های«مستقر» در افغانستان چیزهایی دیگر است؛ و ازین چیزها افغانها بی اطلاع نگاه میشوند؛ و اگر ژورنالیستان افغان به این حوزه کله کشک کردند، حال از روی شوخی ، و یا ، سرشوخی، پس باید «مورد خشونت» قرارگیرند.
بیاییم و شرط ببندیم: افغان از لابلای این قشر عظیم ادعایی و تبلیغاتی، حقیقت را در خواهد یافت.
و اما این بند گزارش ، درگام دومی، افشا میکند که دستبرد و دستکاری در مطبوعات افغانستان، تنها کار نیروهای« مستقر» در افغانستان نیست. این دستکاری و دستبرد، به یکی از مهمترین عرصه های تجاوز علیه افغانستان از جانب نیروهای « ذیدخل» و خاصتا همسایه گان مبدل شده است، که در قبال افغانستان ،به گفتهء صایب مرحوم طبیبی، « سیاست های عجیب و غریب» را پیش میبرند.
این « ذیدخل» ها در رسانه های افغانستان سرمایه گذاری های مستقیم و غیرمستقیم میکنند و میکوشند با استفاده از رسانه های خود افغانها، آگاهی ملی افغانها را نقب گذاری کنند، تخم نفاق و خصومت بپاشند، و خواب غفلت افغانها را ادامه دار بسازند.
بیاییم و شرط ببندیم: ژورنالیست افغان به وطن خود صادق و وفادار است. و تشت دخالت و مداخله بر زمین کوبیده خواهد شد. اگر افغان تا کنون نمرده است، پس ازین زنده خواهد ماند. «ذیدخل» ها سمال خود را کنند که شمال حوادث ، آهسته آهسته زمین را از زیر پای خود شان از جا بیجا میسازد.
اگر در افغانستان ، یک آغاز نو موج میزند، پس رسانه های افغانستان، و رسانه گران افغانستان، پیام آوران دلبسته و شیفتهء این آغاز نو هستند.
بی آزادی غیر مشروط رسانه ها و رسانه گران جوان افغان، نه تنها ازین آغاز نو بی اطلاع میمانیم، بلکه این آغاز نو نیمه تمام میماند. و هیچگاه فراموش نکنیم که حقیقت نیمه تمام، سهمگینترین دروغها است. ما افغانها این نیمه تمامی را تجربه کرده ایم.
بی رسانه ها و رسانه گران آزاد ، افغانستان به یک بازار مکاره مبدل میشود که چند تا مکار در آن بازار، به نابکار مشغول اند .
رسانه ها پیشکسوتان آغاز نو افغانستان اند؛ و محمد نصیر فیاض در پیشاپیش رسانه گران آزاد ، و در جای پای اجمل نقشبندی و سید پرویز کامبخش، میشتابد و نمونه و سرمشق می آفریند. محمد نصیر فیاض همین اکنون یک اسطوره هست.
هیچکس مجاز نیست که فراموش کند : افغان اینک یاد گرفته است که بگوید. افغان اینک یاد گرفته است که بنویسد.