سخیداد هاتف

دهل خود باوری

مارشال محمد قسیم فهیم در سالگرد کشته شدن احمدشاه مسعود گفته است که افغانستان به بن بست رسیده و برای خروج از این بن بست باید امکان مشارکت بیشتر مجاهدین در قدرت فراهم شود. آقای فهیم گفته که او باور کامل دارد که مجاهدین می توانند از وطن دفاع کنند. در سخنان آقای فهیم دو نکته ی جالب وجود دارند :

یکی این که ایشان این باور را از کجا آورده و با چه تحلیلی می تواند مردم افغانستان یا ناظران امور این کشور را متقاعد کند که این باور او مستند و مستدل است؟ نکته ی دیگر این است که آنچه در ذهن آقای فهیم جایگاه برجسته یی دارد مفهوم " دفاع " است و مشارکت مجاهدین در قدرت را هم ناشی از نیاز کشور به " مدافع" می داند.

در باره ی نکته ی اول یا خودباوری آقای فهیم ، باید گفت که مجاهدین حد اقل در برابر دشمن کنونی ( یعنی طالبان و القاعده )کارنامه ی درخشانی نداشتند که با استناد به آن کارنامه بتوان خودباوری آقای فهیم را توجیه و توضیح کرد. از همان روزهای نخست گسترش حرکت طالبان ، مجاهدین به تدریج یا مجذوب طالبان شدند یا مغلوب شان. طالبان برای کامل کردن سلطه ی خود بر افغانستان به شدت جنگیدند و همه می دانند که آن که در برابر "طالب" شکست می خورد" مجاهد" بود. اگر آقای فهیم مدعی است که مجاهدین از شش سال گذشته تا کنون مجاهدین بهتری شده اند ، این ادعا را از روی چه شواهد ، دلایل و مستنداتی باید قبول کرد؟

نکته ی دوم یعنی برجسته گی مفهوم " دفاع" در ذهن آقای فهیم نیز جالب است. گویی عرصه ی دولت داری و مدیریت کشوری همواره و فقط عرصه ی حمله و دفاع است. تردیدی نیست که ثبات در هر کشوری مشروط به امنیت است و امنیت در کشوری مثل افغانستان هنگامی میسر است که بتوان از مردم در مقابل دشمنان بی رحم شان به نحوی بسیار موثر دفاع کرد. اما این هم روشن است که توسعه و پیشرفت در افغانستان وقتی ممکن می شود که ثبات با همه یا اکثر مولفه های خود بیاید و تنها بر پایه ی توان دفاع نظامی ِ مملکت استوار نباشد. مجاهدین به جز دفاع نظامی از وطن ( که در آن نیز کارنامه ی مثبتی ندارند) دیگر چه برنامه هایی دارند؟ اگر زمام امور مملکتی را یکسره به دست مجاهدین بسپارند ، مجاهدین چه ابتکاراتی در آستین دارند که بر اساس آن هم مملکت را از بن بست نظامی بیرون بیاورند و هم سبب ساز شکوفایی اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی کشور شوند؟

شاید بگویید که دعوای قدرت سبب شده که سر کرده گان مجاهدین این گونه سخن بگویند و مراد شان هم بر کسی پوشیده نیست و بنابراین چه جای مناقشه است. این درست. اما این نکته را نیز نباید از یاد برد که به درستی یا به خطا بسیاری فکر می کنند که دولت کنونی افغانستان سهم و نقش مجاهدین را کمرنگ کرده است. غلبه ی این برداشت بر ذهن بسیاری ، به اینجا رسیده که مجاهدین رفته رفته در نقش منتقدان دولت کنونی ظاهر شده اند و سخن می گویند. مشکل هم دقیقا در همین نقطه و نکته است. در موضع منتقد ظاهر شدن مجاهدین ، اولین نتیجه اش این است که وجهه ی مجاهدین و جاذبه ی گفتار آنان در میان مردم را تقویت می کند. چرا که دولت مجبور است کارهای مثبتی کند که در بهبود زنده گی مردم نقشی ملموس داشته باشند ، اما کار منتقدین دولت – یعنی مجاهدین – آسان تر است. مجاهدین می توانند همه ی نیروی خود را صرف نشان دادن خالیگاه هایی کنند که در کار دولت وجود دارند. و این در حالی است که خود را مسئول پر کردن این خالیگاه ها نمی دانند. چرا؟ پاسخ شان این است که ما را خلع قدرت ، خلع اختیار و خلع امکانات کرده اند و از این رو کاری از ما ساخته نیست. چه پاسخی قانع کننده تر از این؟ اما به محضی که همین منتقدان قدرت را به دست بگیرند با همین ویرانه یی روبرو می شوند که دولت کنونی در آن اقامت گزیده و سرگردان مانده است. آن وقت شاید مجاهدین همان تجربه یی را تکرار کنند که در دوران پس از حکومت کمونیست ها تمرین اش را کردند.

***

 برگفته از وبلاک سخیداد هاتف