رسیدن به آسمایی: 01.09.2007 ؛ تاریخ نشر در آسمایی : 02.09.2007

حمید انصاری

 

سیاست خارجی تابع احساسات قبیله ای رییس جمهور.....

کابل، در دو روز گذشته شاهد برپایی مراسم بزرگداشت از صدمین سال تولد شهید عبدالصمد خان اچکزی بود. مراسم بزرگداشتی مملو از تظاهر و احساسات سازمان یافته سیاسی. اگر چه ظاهر این مراسم ساده بود: بزرگداشت از یک شخصیت مبارز منطقه و پشتونخواه ملی گرا که جذبه ی آزادی خواهانه ی او تا هنوز می تواند ما را به جنگ علیه تروریزم بکشاند، و ارزش های مانند ترقی و پیشرفت را در ما زنده نگهدارد؛ بیشتر این حرف ها نیز در سخنرانی رییس جمهور افغانستان انعکاس یافت. اما، این ظاهر ساده، در پس پشت خود طوفان هول انگیز ماجرا ها و تاریخ خونین حوادث و اشتباهات سیاسی و اجتماعی را در پی دارد. این مراسم ساده نشان داد که احساسات قومی بر عملگرایی و عقلانیت سیاسی حکومت افغانستان غلبه داشته، و با چند حرف زیبا ولی توخالی، همه از خود بیخود شده و عنان مملکت را به دست نا عاقبت اندیشی ها آزموده شده می دهند.

مخالفت نویسنده با این بزرگداشت بخاطر شخصیت قومی و سیاسی صمد خان و پاچا خان نیست، هراس از هزینه های سیاسی است که باید از بابت آن پرداخت نماییم. در چند سال گذشته، کرزی برای زیر فشار قرار دادن حکومت پاکستان از ملی گرایان پشتون و بلوچ حمایت کرده است. اگر چه در داخل، بورکرات های رده ی سوم و چهارم بسیار خوشحال هستند که با حرکت های ملی گرایانه در میان قبایل آن طرف سرحد نفوذ پیدا کرده، و حتا می شود این کار را در راستای یک همبستگی منطقه ای قومی نیز پی گرفت. اما، آن چه از سیاست های خام آقای کرزی روشن است، این است که او به دنبال عمل متقابل است: پاکستانی ها از طالبان حمایت می نمایند، پس افغانستان نیز از حلقه های ملی گرای پشتون و بلوچ حمایت کند.

ظاهر این طرح بسیار خوشایند و جذاب است، اما، درون آن چنان کهنه و فرسوده است که نمی توان به سلامت تصمیم گیری های حکومت افغانستان باور کرد. طرح حمایت از مخالفان حکومت پاکستان و پشتیبانی مالی از آن ها، همیشه نقطه ی اختلاف و تنش میان حکومت پاکستان و افغانستان بوده است. مهمترین کسی که در افغانستان بخاطر نزدیکی به روسیه و ضدیت با پاکستان از طرح حمایت پشتون ها و بلوچ های ملی گرای پاکستانی پیروی کرد، داوود خان بود. استفاده ی ابزاری از داعیه ی پشتون های آن طرف سرحد باعث گردید که پاکستانی ها نیز از مخالفان بنیادگرای افغان یا همان مجاهدین نسل اول، حمایت کرده، و آن ها را برعلیه جمهوری نوپای داوود خان بشوراند. این سنت ناکام سیاسی تا امروز نیز به قوت خود باقی است. از آغاز هم معلوم بود که این طرح قابل تطبیق نیست. حکومت های ضعیف افغانستان که توان مبارزه با گروه های شورشی و کوچک داخلی را نداشتند، می خواستند دشمن بزرگ تر را با گروه های کوچک سیاسی و نظامی به تنگنا بکشانند. در عمل دیده شد، که گروه های ملی گرای پشتونخواه و بلوچ پاکستانی، با صرف تمام هزینه های سیاسی و مالی، نتوانستند مقاصد سیاسی کابل و مسکو را بر آورده سازند. امریکایی ها به خوبی می دیدند که جریانات پشتونخواه به روس ها نزدیک شده و داوود خان نیز بخاطر سرخوردگی از امریکا، به روس ها نزدیک شده است. برای همین گسترش بنیادگرایی در میان قبایل پاکستان برای مبارزه با ایده ی ملی گرایانه ی حلقات ناسیونالیست پشتون و گسترش شوروی سابق در آن مناطق، از سیاست های موفق امریکا و دولت های پاکستان بشمار می رود.

اکنون نیز حمایت از گروه های ملی گرای پشتون و بلوچ پاکستانی، دشمنی قدیمی را میان پاکستان و افغانستان تشدید می بخشد. حکومت افغانستان از یک سو ادعا می کند که خواهان بهبود روابط با پاکستان بر مبنای اعتماد و منافع هر دو کشور است، ولی از سوی دیگر، سیاست های ناکام و بی نتیجه ی سالیان قدیم را تکرار کرده، و بر بدبینی ها و عدم اعتماد های دومدار میان دو کشور می افزاید. ناکامی این طرح، با همه اشتیاق وافر قومی و سیاسی که کرزی و یاران او به آن دارند، در این است که گروه های مورد حمایت آقای کرزی تاثیر مورد نظر حکومت افغانستان بالای حکومت واوضاع پاکستان را ندارند. در مقابل، پاکستانی ها از یک گروه خونخوار و قدرتمند به نام طالبان و دیگر گروه های بنیادگرای قومی و مذهبی، که توانسته اند خواست های مختلف سیاسی و نظامی خویش و حکومت پاکستان را بر دولت افغانستان بقبولانند حمایت میکند. اگر در مقام مقایسه قرار بگیریم، پروژه ی پاکستانی ها در برابر پروژه ی سیاسی حکومت افغانستان موفق تر است. حالا سوال این است که به غیر از احساسات قومی چه چیزی حکومت کرزی را به حمایت از گروه های پشتونخواه و بلوچ پاکستانی می کشاند؟ باید تا چه زمانی تاوان سیاست های اشتباه و دشمن ساز را گذشته را پرداخت؟