رسیدن به آسمایی: 28.10.2007 ؛ تاریخ نشر در آسمایی :29.10.2007

 

جاوید فرهاد

 

عقلانیت سیاسی، دکتاتوری را برنمی تابد

بحث دکتاتوری از دید عقلانیت سیاسی، یکی از مهمترین مسایل مبرم در شیوه های راهبردی سیاست است که به منظور پی جویی ژرفتر، نخست توجیه روشنی از مقوله ی " عقلانیت سیاسی" را مطرح می سازیم وسپس مفهوم دکتاتوری را ازمنظر عقلانیت سیاسی، بررسی می کنیم.

عقلانیت سیاسی چیست:

" جان هید" اندیشمند علوم سیاسی ، توجیه اجمالی؛ اما ژرف از عقلانیت سیاسی را فرادیدمان می گذارد و با تأکید برمسألهء آگاهی، مقولهء عقلانیت سیاسی را مبتنی برشگردهای "عمل عقلانی" در سیاست تعریف می کند(1)

اما " وارنر بیرمن" متفکر دیگر سیاسی عنصر عقلانیت در سیاست را دارای 3 مؤلفهء زیر می داند:


1- خودآگاهی سیاسی
2- جستجوی شگردهای این خودآگاهی در عرصه ی سیاستگزاری
3- فراهم سازی بستر مناسب برای عملی سازی این شگردها ( با شیوه های راهبردسیاسی)
به هر صورت آرای متعدد و بحث پیرامون مقوله ی عقلانیت سیاسی به این سادگی تمام نمی شود؛ ولی گذاره های فکری به منظور پیش زمینه ی موضوعی ، یکی از موارد توجیهی برای تفسیر این مقوله است.
 

دکتاتوری کدام است:

مفهوم دکتاتوری و بحث پیرامون این مقوله، نیاز به تفسیر و تبیین ندارد؛ زیرا تداعی معنای دکتاتوری در ذهن، به روشنی بازگوکنندهء مسألهء استبداد است. استبداد مساوی به نوعی انحصارگری، تحمیل و اعمال نفوذ سیاسی و عدم توجه به آرای مردم وزیرپانهادن ارزشهای دموکراتیک است که با اصل خودکامگی، تکتازی و تکباوری همراه است.

توجیه دکتاتوری از دید عقلانیت سیاسی چگونه است :

با توجه به تعریف روشن عقلانیت سیاسی که در بالا یادآوری شد، مسألهء دکتاتوری از دید عقلانیت سیاسی، مخالف آرای همگانی و مشارکت جمعی مردم در فرایند ساختاری یک نظام است؛ زیرا تعریف خودکامگی در سیاست، یکی از اصل های سازندهء دکتاتوری است و در چالش جدی با اشتراک آزاد مردم و سهمگیری آنان در قدرت، قرار دارد.

امروز با توجه به شعارهایی که دربارهء دموکراسی در جامعهء ما ارائه می شود و با وصف آنکه شعار مردم سالاری و حق مشارکت مردم در ساختارسیاسی عنوان می گردد، باز هم به نحوی اعمال سیاستهای دکتاتوری زیرنام " تمرکز قدرت و دولت مرکزی " از جانب برخی از افراد وابسته به دکتاتوری و استبداد سیاسی، مطرح می گردد.

درست است که هر جامعهء سیاسی و هر ساختار مربوط به آن، به تمرکزقدرت و انسجام آن به عنوان یک ساختار مقتدرنیازمند است؛ اما با درک و تفکیک از یک مسأله و آن هم اینکه: هرگونه تمرکز قدرت و انسجام آن به مثابهء" محور قدرت"، نمی تواند ازدید عقلانیت سیاسی، نمایانگر قدرت به ارادهء مردم پنداشته شود.

زیرا اگر درک دقیق و دریافت عمیق ازساختار دولت مقتدررا با توجه به مشارکت مردم ارائه ندهیم، این تأکید بر موضوع " دولت مقتدر" و تمرکز آن زیرسیطرهء فردی، چیزی جز اعمال یک دکتاتوری محض با نقاب دموکراتیک نخواهد بود.

سیاستمداران ما باید آگاه باشند که مفهوم دکتاتوری با عقلانیت سیاسی در تضاد است و اصلاً عقلانیت سیاسی مسألهء دکتاتوری را برنمی تابد. مهمترین ویژه گی عقلانیت سیاسی، اتخاذ تصامیم و راهبردهای مبتنی بر درک زمینه یی و زمانی از جامعه است.

با استناد بر همین توجیه است که جامعهء ما با توجه به تجربهء بیست و چند ساله تنش و تشدد، بیشتر به سیاست مشارکت مردم در ساختارنظام، نیازمند است. این نیازمندی با دوتا عامل در جامعهء ما مطمح نظر است:

ضرورت مردم به ساختار دموکراتیک

جلوگیری از اعمال قدرت فردی و خودکامگی های قدرت

ضرورت مردم به ساختار دموکراتیک چگونه است:

از نخستین مراحل پیدایش انسان، همانطوری که عنصراستبداد و خودکامگی با چهره های متعدد ( گاه دکتاتوری و گاه اریستو کراسی) بر سرنوشت انسان حاکم بوده، نیازمندی و عشق به آزادی و رها شدن از سیطرهء استبداد، یکی از نیازهای نخستین جامعهء بشری بوده است. هرآدم آزاداندیش به گونهء بالفطره، مشخصه های ضداستبداد را در وجودش داشته و این موجودیت، به نوعی " ملکهء ذهنی" در نزد او مبدل شده است.

در طول تاریخ اولین چالش بزرگ پیامبران خداوند (ج) در برابربیداد واستبداد زمان صورت گرفته و درافسانه های اساطیری خدایان روم " پرومته" و مسألهء دزدیدن آتش از نزد خدایان یونانی را می توان مصداق نوعی استبداد ستیزی تلقی کرد و آن را بازتاب مسألهء مشارکت مردم در قدرت دانست.

مفهوم جلوگیری از اعمال قدرت فردی و خودکامگی ها چیست:

این موضوع هم، در حقیقت به نوعی ستیز و به چالش برخاستن مردم در برابرخودکامگی است. همان طورکه مردم براصل مشارکت شان در ساختار نظام علاقمند هستند، به همان میزان نفرت شان در برابر اعمال قدرت فرد و خودکامگی، زیاد است.

" اشتر لیس هیومن" متفکر سیاسی آلمانی در این مورد می نویسد:

ضدیت مردم در برابر دکتاتوری، یک امر مسلم است؛ زیرا دیکتاتوری، در ضدیت تام با مردم سالاری قرار دارد."

پس با توجه براین ضدیت، به هیچ و جه عقلانیت سیاسی دکتاتوری را بر نمی تابد واز همین روی، نظام های مبتنی بر روش دکتاتوری با خرد سیاسی و قرائت از مردم سالاری، در تضاد اند.

***

پانوشت:

1 جان هید، سیاست مُدرن، ترجمهء کاظم اعتباری، چاپ انتشارات معاصر،1382، ایران، ص 49.