رسيدن به آسمايی : 14.05.2007 ، ساعت :06:24:16 ؛ نشر: 17:20

نیما سمنگانی

چرا سپنتا ؟!


یکی از نماد های عقب افتادگی را اندیشمندان علوم اجتماعی برداشت های توده وار از پدیده های اجتماعی و سیاسی می داند. جهت گیری های سطحی و سمت گیری های احساسی از ویژگی های اینگونه جوامع می تواند باشد. کم توجهی به عقلانیت به تدریج فرهنگ سیاسی دو رویی را یا به عبارتی رفتار دو گونه را حاکم می سازد. در بازی سیاسی قواعد رعایت نمی گردد یا اصلا معیاری برای بازی وجود ندارد.

مرز های خصوصی دریده شده بی باکانه به عرصه های خصوصی زندگی مردم تجاوز صورت می گیرد. در این گونه جوامع همه تصمیم می گیرند و همه توده وار از چیزی خوششان می آید یا همه از همه چیز بد شان می اید. تصمیم ها همیشه گرفته شده است قضاوت ها بدون هیچ دادرسی صادر می گردد. یکی از نشانه های اینگونه جوامع عوام زدگی نخبگان ان می باشد. هر تحصیلکرده ای در تصورات خویش رهبر پوپولیست جامعه می تواند باشد. کینه توزی تخریب طرف مقابل ولو با هر وسیله و ابزاری جواز دارد.

در نوسان قرار گرفتن منافع خصوصی با روپوش منافع ملی پرستیژمحسوب می گردد. سیدعلی اکبر زیوری از انگلستان کار کرد وزارت خارجه را بررسی می نماید. چرا؟ براساس احساس مسئولیت ملی رگ های غیرت افغانیش طوله زده حکم صادر می کند که داکتر سپنتا باید استعفاء دهد. چون ایشان طبق قانون باید پس از ختم وظیفه بر می گشتند ولی برگشت جناب زیوری مواجه شدن با اصول و معیار های وزارت خارجه وجود داشته است برخورد پیدا می کند. چرا سپنتا اصرار داشته که زیوری و امثال وی نباید با تابعیت کشور پذیرنده در سفارت کار کنند؟ زیرا نماینده گی رسمی افغانستان در خارج است!!!

افرادی مانند زیوری لندن زیبا را جای خوبی برای خدمت به میهن و حفظ منافع ملی تشخیص می دهند. سه دهه جنگ و نابسامانی برای تحصیلکردگان ما هم شیوه دو رویی زندگی را آموزانده است. آنها به راحتی مسیر باد را تشخیص می دهند. بستر سازی برای رقیب را حتی با خفت و خاری نیز فراهم می سازند. کسی که با زیر بغل کردن چند CV نزد داکتر سپنتا به مقصد نمی رسد لزوماً منافع ملی به خطر افتاده تلقی میگردد.

عده ای نیز به برکت تحولات جدید متوجه واژه آزادی بیان شده اند هر چرندیاتی که دلشان می خواهد می نویسند. بی گمان مواجب بگیر شبکه های استخباراتی اند. مخالفان آزادی و کسانی که به انسان ازاد باور ندارند مستمسک خوب و سوژه بی نظیر برای آشفته نمودن اوضاع یافته اند. در این سرزمین ادوار مختلف فرصت های پیش آمده را تبدیل به تهدید نموده است. به تعبیر دیگرآنچه حق مردم در این کشور بوده به دلایل مختلف نگذاشته اند که از ان بهره مند شوند. بسیاری از نعمت های که دیگران از ان برخوردارند مانند: آزادی، دموکراسی، قانون محوری، حقوق بشر، آزادی زنان و تربیت انسان های مدرن اما متاسفانه مردم این سرزمین از ان بی بهره مانده اند. حتی از دانش و علم نخبگان شان نیز نتوانسته اند برخوردارگردند.

سطح بالای آگاهی و نیرو های تواند مند از منابع کمیاب شمرده می شوند. از چیز های که این کشور رنج برده است نبود کادر متخصص و نیرو های تربیت یافته و انسان های مدرن است. یکی از مطاع های نادری که در این کشور لازم است مورد توجه قرار گیرد نیرو انسانی نیرو مند و دارای تحصیلات عالی است. فقدان این مقوله باعث خواهد شد همیشه به بیرون مرز ها محتاج باشیم.

نمی خواهم به سبک بسیاری از هموطنان عقده مندانه ازهمه نیرو های که از خارج برگشته اند دفاع نمایم. اما جریان های حقارت آلود در جامعه ما با مساعدت منابع بیرونی در تلاشند این کشور را از وجود فرزندان پاک طینتش خالی نماید. با طرح سنار یو های متعدد به نابودی مردم ما کمر بسته اند.

تا مردم را از منابع خوب سرشار شان محروم سازند. در عین حال ثبات وامنیت که حق مسلم وطبیعی شان است نگذارند دست پیدا کنند. اگر کسی دلسوزانه به این کشور کار کند فضا سازی های برخی جریانات مشخص عرصه کاری را تنگ ساخته به طرح اتهامات واهی نمی گذارند کار از پیش برند. توطئه ای که برعلیه وزیر خارجه صورت گرفته یکی از سنار یو های دشمنان مردم است. طوری که شاهد هستیم در جامعه فضای سیاسی کشور نا خواسته به سمت فرا فگنی های عقده مند پیش رفته است. گویا عقده های چندین صد ساله به یک باره ترکیده باشد. این موج زودگذر احساساتی از سوی جریانات داخلی و خارجی شعله ور گردیده است.

موج سوارن به طور سیستماتیک با همدیگر همسو شده اند. از صاحبان ادعا که فرق بین چین و ایران را در جغرافیای کشور شان نمی دانند، تا خبر نگار موج سواری که ادعای زعامت قوم هزاره را در سر می پروراند.

گروهی نیز اتش بیار معرکه شده به گوشه ای منتظر فرصت برای امتیاز گیری نشسته اند. تعدد ائتلاف ها و واگرایی از مشخصه های افراد ابن الوقت است این گروه ذاتا برای امتیاز گیری و استفاده از فرصت ها خلق شده اند. عده ای نیز برای دسترسی به امتیازات پای لج کرده اند که پس از در گیری در گوشه ای برای فرو نشاندن این آتش به مطامع خویش برسند. مدعیان و حامیان مهاجران اخراج شده، درد افغان مهاجر را در طی این سه دهه در ایران و پاکستان به در ستی نفهمیده اند. شاید نمی دانند که یکی از عوامل اساسی مهاجرت انها همین مدعیان پروپا قرص فعلی اند.

در این کشاکش کسانی موج سوار این معرکه شده اند که تا دیروز سینه های همین افغانهای را که از دست آنها به ایران و پاکستان فراری شده اند با نوک برچه هایشان دریده اند. این سوال پیش می آید که چرا به تغییر وزیر خارجه اصرار دارند؟ مسلما گوش به فرمان آنها نبوده به زیر بغلی ها( نورچشمی های شان ) توجه نشده است. معامله نکرده سهمیه هر وکیل پارلمان را نداده است. که هر کدام تا ده نفر را برای پست های دیپلماتیک معرفی می کرده اند. امتیاز شخصی از بیرونی ها نخواسته است. باید کنار برود! وزارت خارجه با محدودیت های که در عرصه روابط بین الملل دارد چه می توانست که نکرده است؟

در آخرین ملاقات با ایرانی های به شدت از موضع مهاجران در مقابل اتهامات وزیر کشور ایران دفاع نموده است. احمدی نژاد قول داده بود در این مورد توجه داشته باشد. اما چرا به یک باره تا وزیر بر می گردد همه عوامل داخلی و خارجی دست بدست هم دادند تا این وزیر نباشد؟ اگر به اندازه یک سر سوزن کسی شم سیاسی داشته باشد و منصفانه بررسی نماید می داند که همه ای قضایا از کجا آب می خورد!

در این میان که هجمه بی امان دانسته و ندانسته به سوی داکتر سپنتا صورت می گیرد. فرا فکنی حقارت های نهفته شده فوران می کند. زیرا در این هجمه بی امان به شخص وزیر خارجه از گروه های سابق مسلح گرفته تا عده ای فرنگ رفته که گویا تمامی امورات کشور را زیر نظر دارند همسوی وجود داشته است. خطاب و عطاب های ناشیانه شان حکایت از درد شخصی است که با لفافه ای منافع ملی پیچیده می شود. و یا از امتیازت وزارت خارجه که در گذشته داشته اند بدور ماند اند. این روند نشانگر خصومت به کشور و میهن محسوب می گردد. باز گشایی این عقده ها به حدی است که به داکتر سپنتا حکم کرده اند که باید استعفاءکند.

این طبل تو خالی برایندکینه توزانه دشمنان دموکراسی و مردم سالاری می تواند باشد و فرا فکنی افراد مریضی باشد که نماد سادیسم شده اند! گویا یک باره همه عزت و غیرت افغانی در وجود آنها متمرکز گردیده است. فریاد آی مردم به حق وحقوق افغانها در وزارت خارجه توجه نشده است، سرداده اند. چرا ایرانی ها صد ها تن از مهاجران ما را از ایران اخراج نموداند؟ چرا وزیر خارجه از حقوق مهاجران دفاع نکرده است؟ همه این سوالات اگر از روی حس وطن دوستی باشد باید به این همه وطن دوست در افغانستان بالید.

متاسفانه استفاده ابزاری از همه هستی این مردم شده حتی مبحث مهاجران! اکبر اکبر که نماد بی مئسولیتی بود باید در زور اول رای گیری نمایندگان مردم رای اعتماد نمی دادند، چه رسد به استیضاح کشاندن وی. اما وزیر خارجه ای که خار چشم کشور های همسایه بود چرا قربانی توطئه دشمنان مردم می گردد؟

در این مورد باید چنین احکامی صادر گردد.
1- وزیر باید با همه معامله کند !
2- وزیری که معامله شخص را نمی تواند پوشش منافع ملی بپوشان باید استیضاح شود
3- همه ای نمایندگان حق دارند و منافع ملی نیز اقتضاء می کند که هر کدام پنج نفر را به وزارت خارجه معرفی و به پست های دیپلماتیک در خارج بگمارند.
4- قانون نا نوشته حکم می کند که همه کارمندان سابق وزارت خارجه بدلیل بی لیاقتی اخراج شوند تا نیرو های جدید بر اثر معامله وارد گردد. این نیروی جدید خودی تلقی شود سابقه ها ناخودی!
5- عده ای را در خارج زندگی برای شان خوش می گذرد هر کس در کشوری مقرر گردد که تابعیت ان کشور را داشته باشد!
6- من هم برای اینکه خودم را در جامعه نشان داده باشم باید به داکتر سپنتا بد و بی راه بگویم.