رسيدن به آسمايی : 19.05.2007 ؛ ساعت  13:17:12  ؛ نشر: 19.05.2007 ؛ ساعت  13:51:15

قسيم اخگر

دشمن طاووس آمد پر او

تصمیم ولسی جرگه در سلب اعتماد از داکتر سپنتا وزیر خارجه افغانستان، یکبار دیگر این حقیقت را اثبات کرد که درحاکمیت بی نظام جمهوری پا درهوای افغانستان، هیچ تضمینی برای کسی که می خواهد با سرمایه حسن نیت و حتا وارسته گی و پاکدامنی و بدون وابسته گی به این یا آن قدرت و فارغ از جناح بندیهای رایج به انجام کاری بپردازد جایی وجود ندارد. سپنتا با اعتقاد به امکان اصلاح از درون و با تکیه بر مایه های علمی و اکادمیکی که داشت، میکوشید راهی را به سوی اصلاح بکشاید. عامل دیگری که وی را برمی انگیخت تا به درون حکومت پا بگذارد و به ویژه وزارت خارجه را مناسبتر تشخیص دهد ، القای ضرورت طرح عدالت انتقالی و یافتن میکانیزمی ویژه برای آن بود. وی براین باور بود که چنین کاری از یک طرف بخش وسیعی از جامعه جهانی را به تقویه کردن روند دموکراتیک و حمایت از ارزش های مدنی و حقوق بشری در افغانستان تشویق می نماید و از جانب دیگر فرصت و امکان مبارزه با فساد اداری و حاکمیت ناقضین حقوق بشر و نیروهای جنگ افروز و خلع ید از زورمندان را مساعد میگرداند. در نتیجهء اجرا و تطبیق این طرح، پروسهء تکوین دولت-ملت سرعت بیشتر می گرفت و باز سازی و در نهایت غلبه بر ویرانی های حاصله از دهها سال جنگ و آشفته گی، زمینه های مساعدی برای تحقق می یافت.
با این پندار و امید سپنتا توانست به عنوان وزیر امور خارجه به پارلمان معرفی گردد و در شرایط خاص آن روزها ،بنا بر دلایلی و از جمله به خاطر ترس از وزیر شدن افراد دیگری با 150 رأی موافق به وزارت رسید. اما ازهمان آغاز کار و با آن که در سخنرانی افتتحاییه اش در تالار  وزارت خارجه با تأکید یاد آور شد که وی برای تصفیه این یا آن حزب و جناح به وزارت نیامده است وشایسته گی کاری افراد، جدا از تعلقات حزبی و اعتقادی آنان معیار وی بوده و با هر یک از کارمندان به مثابه یک شهروند جمهوری برخورد خواهد کرد، دامن زدن به شایعات و آوازه هایی در مورد اقدامات احتمالی وی دایر بر تصفیه کاری بر مبنای تعلقات حزبی و جناحی، توسط کسانی که فقط بر همین اساس در وزارت راه یافته و منصبی یافته بودند آغاز شد.
این در حالی بود که بسیاری از مردم وزارت خارجه را به عنوان وزارت منطقه يی وقومی می شناختند؛ زیرا در انحصار افرادی قرار داشت که اغلباً تعلق سمتی و قومی و حزبی مشترک داشتند-افرادی که بعضاً در هیچ رشته يی تخصص نداشتند. از جانب دیگر موضعگیری های بی ملاحظهء وی در برابر بنیاد گرایان و تبار پرستان و انحصار طلبان با عطف توجه به سوابق سیاسی اش وی را برای خیلی از اخوانیها و سنت گرایان و نیز جریانات نژاد پرست، نامطلوب و غیر قابل تحمل می ساخت. تنظیم برنامهء عمل دولت در مورد عدالت انتقالی و نقشی که سپنتا در آن رابطه داشت و کرزی را انگیزه داد تا آغاز آن را طی محفلی به مناسبت سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام نماید، خشم و عصبانیت تمامی جنایت کاران جنگی و مرتکبین جنایات ضد بشری را که ازق ضا برخی از آنان توسط دیدبان حقوق بشر در آن روزها نشانی و معرفی شده بودند را علیه وی شدت بخشید- مزید بر آن که تعدادی از وکلا و قدرتمندان مسلط که آرزو داشتند در ازای آرای داده یا ندادهء شان یکی و حتا چند تا از منسوبین شان را در پست های دلخواه مقرر نمایند اما موفق نشدند از وی روگرداند ه بودند .
رقبای سیاسی آقای کرزی که به تجربه دریافته بودند، به تناسب ضعف کرزی میتوانند از وی امتیاز بگیرند و میدانستند که نزدیکا ن و اطرافیان تیم آقای کرزی نیز به او وفاداری ندارند و بیشتر به فکر منافع خویش هستند از قرار گرفتن سپنتا - که در معامله گری های سیاسی وزد وبند ها وتبهکاری ها ی گذشته سابقه ای نداشت و دانش و وجهه روشنفکری اش- در پهلوی کرزی که میتوانست کرزی را تقویه نماید و اعتبا راورا بالا ببرد راضی نبودند. آنان وزیر خارجه يی میخواستند که یا وابسته به خود شان باشد یا دست کم با کرزی موافق نباشد و یا چنان نالایق و بیکاره باشد که عملکردش موجب بی آبرویی کرزی در سطح ملی و بین المللی گردد؛ تا هم وضعیت وزارت خارجه در دوران قومی و حزبی بودن آن توجیه شود و هم ناتوانی و ضعف کرزی فرصت امتیاز گیری بیشتر را به آنان بدهد .
در چنین حال و هوایی کشور های همسایه و مشخصاً ایران و پاکستان که طی سی سال گذشته جریانات و حلقات و گروههای خاصی را در افغانستان ایجاد و سازماندهی کرده بودند و تمویل می نمودند و از همان آغاز کار میدانستند که وجه مشترکی با وزیر جدید ندارند و نمی توانند وی را خریداری کنند و مزدور سازند،از فعال شدن سیاست خارجی افغانستان و خاتمهء دوران اثرپذیری وزارت خارجه نمیتوانستند خوشنود باشند. سپنتا نه با اخوانی ها علایقی داشت و نه با خط امامی هایی که روند جدید را با اکراه و منافقت پذیرفته بودند و منتظر فرصت نشسته بودند تا اوضاع و شرایط قبلی اعاده گردد.
سپنتا از شخصیتهای معدودی است که نه فقط آشنا به ارزشها و مفاهیم مدرن بل صادقانه معتقد به آنها است. وی در عین حال یک وطنخواه عدالت طلب و آزادیخواه مردم دوست است و از همین موضع، فوریترین و اساسی ترین وظیفهء روشنفکران را ایجاد و تقویه دولت میدانست و انجام چنین کا ری را حتا باحفظ مخالفت با حکومت میسر میدید. ایشان بر این باور بودند که میشود با کرزی مخالف بود اما این مخالفت نباید روند تکوين دولت را صدمه بزند و اخلال کند.
هم پاکستان و هم ایران در وجود سپنتا شخصیت ملی و آگاهی را می دیدند که نه خریده میشود و نه می ترسد. ازهمین سبب نمی توانستند وی را تحمل نمایند. سپنتا تنها دولتمرد میهنيی بود که در برابر حکام شووینیست ایرانی، مناعت و غرور و استقلال و آزاده گی مردمش را تمثیل نمود و آنان را که عادت کرده بودند جز گدامنشی، تذلیل و مداحی و فرما نبری از نماینده گان سیاسی ما در برابر خویش نبینند با تصویر دیگری از مردم ما آشنا نمود- از همین سبب مورد کینه توزی آنان قرار گرفت.
قیمومیت طلبی ایران و پاکستان و پذیرش آن توسط احزاب و حلقات وابسته به آنان که گاهی به نام برادری اسلامی و گاهی به نام حسن همجواری و نظایر آن توجیه میشد برای اولین بار توسط یک دولتمرد کشور شکسته شد و این آن ارزش را دارد که سپنتا نه فقط وزارت بلکه حتی جانش را به خاطر آن از دست بدهد.
این عوامل در مجموع، اييتلافی از جناح های نامتجانس را علیه سپنتا بسیج نمود-جناحهایی که شاید در هیچ مورد دیگری این گونه کنار هم قرار نگرفته و قرار نگیرند. این را نیز نباید ناگفته بگذاریم که نفس موجودیت سپنتا به عنوان دانشمندی پاکدامن و با شخصیت، نویسنده، سخنران مودب و با فرهنگ خیلی ها را به عقدهء خود کم بینی و بی شخصیتی دچار ساخته بود و نمی خواستند در آیینهء سپنتا بی چیزی یا بدچیزی خود شان را شاهد شوند-آنانی که حتی از روی کاغذ هم نطق نمیتوانند.
راقم این سطور قبل از وزارت با سپنتا روابط خیلی نزدیک داشت اما بنابر اختلافی که بر سر رفتن وی به وزارت داشتم و هنوز هم دارم این رابطه کمتر شد؛ اما سپنتا همیشه این حق را به من داده است که مخالف او باشم. این یک استثنا است و من در این کشور حتی یک نفر دیگر به شمول خودم را نمی شنا سم که چنین سعه صدری داشته باشد.
گاهی میشود شخصیتی را از طریق دشمنان او شناخت و اکنون نیز از آن جا که اخوانیها، بنیاد گرایان ، نژاد پرستان، رجعت طلبان، ناقضین حقوق بشر عوامل و ایادی ایران و پاکستان، زن ستیزان ، آزادی گریزان و عدالت ستیزان همه در برابر سپنتا به مصاف طلبی برخاسته اند ارزش و جایگاه اورا بهتر می شود شناخت. سپنتا هر که و هرچه است عاشق وطن ،آزاده گی، عدالت و مردم و دانش است و در این راه صادق است. من با روش او مخالفم ولی به عنوان استاد و نه یک وزیر دوستش دارم.