مریم

 

سپنتا تخته مشق قدرت نمایی پارلمان

از هنگام آغاز کار پارلمان تا کنون مردم افغانستان به ویژه رسانه ها پارلمان را انتقاد نموده  و کارکرد های آن را ناچیز می شمردند.شهروندان پيوسته به گونهء گسترده  بر پارلمان به خاطر  پرکردن جیب اعضای ولسی جرگه، نزاع داخلی در میان خود پارلمان و نقض قانون اساسی توسط پارلمان، اعتراض داشتند.

پارلمان برای این که ثابت بسازد که آنان از نزاع های داخلی خویش با تشکیل جبهه ملی اندکی فارغ گردیده اند و از سویی هم برای این که کارکرد هايی از خود برای موکلین نادم خویش نشان بدهند تا از نفرت شان کاسته و برای دور بعدی نیز همین وکلا را انتخاب کنند، به شهکاری دست یازیدند که این ابتکار یک بار دیگر باور های مردم این سرزمین را دگر گون ساخت. پارلمان با این عمل خویش ثابت کرد که اشخاص خبیر و دانشمند را به هیچ وجه نمی تواند تحمل کند، اگر چی این اشخاص انگشت شمار و نادر باشند.

اعطای رای عدم اعتماد به پاس خدمات صادقانه سپنتا درس خوبی بود که آویزه گوش افراد خبره گردید.

یا شاید پارلمان هم حق به جانب بود زیرا تقصیر آقای سپنتا هم کم نبود:

1- سپنتا نظر به فلسفه داروین به جرم ضعیف بودن می بایست پامال طبیعت شود که شد . چرا که پارلمان نمی توانست برای اثبات قدرت و کار کردهایش وزرايی را که قدرت های حزبی، قومی ، گروهی و خارجی در حمایت آنان دست دارند استیضاح کند . به این دلیل سپنتا موضوع مناسبی قرار گرفت و قرعه به نام او برآمد.

2- سپنتا همرنگ جماعت و مانند قلدران نبود. این باعث شد که ایام به کام آنان حسب دلخواه شان نچرخد. چرا که وی به هیچ ایيتلاف و سازش وزرا ، احزاب و وکلا نمی پیوست.

3- سپنتا برخلاف سایر وزرا که خود را نایب السلطنه می دانند و با دست باز هر کاری که بخواهند می کنند، معتقد به نظام مشورتی و کار جمعی با در نظرداشت روش دموکراتیک است. درست برعکس آنانی که مطلقاً تصمیم خود را اعمال می کنند. به عبارت ساده تر باید گفت که وی فرهنگ زور را نمیداند که این خود تقصیر بزرگی است.

4- سپنتا یک فرد دانشمند است که دیگران در مقابل آن کم میاورند. پس وی باید معزول می شد.

5- سپنتا سر اطاعت به هیچ کشوری خم نمی کند که ازین لحاظ نیز حضور او درین مقام به منافع کشور های چون ایران و پاکستان نبود.

6- سپنتا شناخت دقیق از سیاستمداران این کشور ندارد. کسانی که یک عمر مانند ماش به سوی منافع شخصی شان لولیدند و با هر کسی که متضمن تامین منافع شان بود سازش کردند حالا هم اشخاصی را که سد راه آنان قرار بگیرد تحمل نمی توانند. از نظر آنان سپنتا کسی نیست که آب از دم شمشیر خورد.

به هر صورت کسانی در پارلمان داس خود را از قبل تیز کرده بودند- به خصوص در مقابل سپنتا. یادم هست زمستان قبل هنگامی که حتا سخنی هم از تغییرات در کابینه کرزی نبود وکلای محترم بعضاً آگاهانه با ارایه یکی دو دلیل و بعضاً ناآگاهانه به مذمت و ملامت کردن سپنتا می پرداختند. انگیزه اصلی کینه توزی اين وکلا بود و اما  بهانهء بزرگ تابعیت آلمانی وزیر. این را وقتی دانستم که دو وکیل محترم به خاطر جذب یکی از همصنفان مان (به خاطر احترام آن همصنفی ام نام وکلا را ذکر نمیکنم ) به وزارت خارجه آمده بودند. همچنان وکیل صاحب دیگری از ولایت هرات به خاطر مقرری دوستانش نیز آمده بود که وی نیزجواب رد شنید. او فکر کرده بود که وزارت خارجه مال هراتی ها شده است میخواست واسطه پنج نفر گردد. اما سپنتا مطابق اصول خود هیچ یکی را نه پذیرفت.

حالا ببنید تقرری در داخل وزارت بدون امتحان این همه مشکل را دارد چی رسد به این که موضوع تقرری در سفارت های افغانستان در خارج باشد که در آن صورت فکر می کنم شاید ده وکیل بیایند و واسطه شوند.

شاید سپنتا می دانست که در تقابل قرار گرفتن او با ایران و پاکستان به چی قمیتی تمام خواهد شد اما با آن هم این قیمت را در مقابل وفاداری به منافع کشورش ناچیز پنداشت. او میدانست که برخی از وکلای محترم ما از دوران جهاد با ایران و پاکستان روابطه تنگاتنگ داشتند که تا فعلاً هم به بهانهء مساعدت های اقتصادی و روابط فرهنگی محفوظ اند؛ ولی وی نهراسید و سر سیاست مستقل کشورش در موضوع حمایت از منطقهء غیر اتمی در مقابل ایران اصرار ورزید همچنان چهره اصلی پاکستان را به جهانیان معرفی کرد و یک فراخوان از فشار جامعهء بین المللی را بالای پاکستان به خاطر حمایت آن کشور از تروریست ها و ناراضیان طالب به راه انداخت. بنأً وفاداران این دو کشور نیز در پارلمان  خاموش ننشسته و عکس العمل مغرضانه شان را نشان دادند.

در رابطه به موضوع مهاجران باید گفت که اخراج اجباری آنان بهترین ابزاری بود که به وقت مناسب به دست پارلمان رسید(درست به مثل شمالی که به ارمغان آورنده تموز بود، پس همان داس تیز ماند و گردن گندم ) و الی بهانه دیگری را شاید مطرح می ساختند.

گیرم که سپنتا درجلوگيری از اخراج مهاجران سهل انگاری کرده و از امکانات دست داشته استفاده نکرده است؛ از وکلای محترم باید پرسید که آیا به این شکل استیضاح عجولانه معقول و قانونی است؟

اولاً به وزیر فرصت کافی داده نشد تا به توضیح کار کردهای خود بپردازد .

ثانیا ما میبینیم هر موردی که در قانون اساسی به آن ها اشاره شده است،  قوانین عادی به تفصیل در مورد جزيیات آن ها روشنی می اندازند- حتی در مورد پروسیجر و احتمالات فرضی نیز پیشبینی های دارند. تمامی قضایا در پرتو قانون اساسی به وسیله سایر قوانین عادی پی‌گیری می‌شوند. در حالی که در مورد استیضاح اخیر که نه قوانین عادی در رابطه وجود داشت و نه عرف قبلی در سی سال اخیر (مانند رویه قضایی) چگونه می توان این استیضاح را عادلانه پنداشت.

در قدم دوم باید پرسید که از حضور افغانان که غیر قانونی به ایران می روند وزیر چی گونه باید دفاع می کرد و چرا پارلمان در همچو مواقع حساس هوشدار به وزرای خارجه و امور مهاجرین نداد؟ چرا خود پارلمان عکس العمل به جا و به موقع نشان نداد؟ چرا گذاشت که کوزه بشکند آب ضایع شود و  سپس به ملامت کردن شروع کند.

اگر از منظر حقوقی بنگریم اول حقی ایجاد می شود بعد به دفاع از آن حق پرداخته می شود. زمانی که افغانان ما از بی کاری و بی امنیتی به ستوه میرسند و به صورت غیر قانونی به ایران میروند بر اساس کدام حق ما بالای دولت ایران فشار وارد کنیم. شما عادلانه قضاوت کنید که در این شش سال اخیر هر قدری که مهاجران  از ایران آمده اند دوباره با دو سه فامیل اقارب خویش پس به ایران رفتند. شما عقب سفارت ایران را ببنید هر روز به آن تعداد مراجعین برای کسب ویزه در آن جا صف می کشند که در هیچ وزارت شاید به آن حد مراجعین نداشته باشیم . همه ویزای رفت و برگشت را میگیرند؛ اما وقتی به ایران رسیدند پس از سپری شدن وقت ویزه دیگر بر نمی گردند و به صورت غیر قانونی در آن جا اقامت می گزینند.

دولت ایران در مقابل آنان کدام مسوولیتی ندارد. فقط طبق موازین اخلاقی باید رفتار کند که این اصول نیز هیچ الزامیت و مویده ندارد. قانون شان اجازه می دهد که باید بیگانه ها را از خاک شان اخراج کنند چی افغان باشد، چی عراقی باشد یا از مملکت دیگر باشد.

به هر صورت نمیدانم پارلمان چی گونه با مشق تمرین قدرتمندی سر این تخته ، ادعای خدمت به افغانستان را می کند؟!...