رسيدن به آسمايی : 25.04.2007 ساعت 06:11:59 ؛ نشر : 25.04.2007  ساعت 11:00

 

جنگ افغانستان شدت بیشتر خواهد یافت

اریک مارگولیس
روزنامه “تورنتوسن ” کانادا - شماره ۱۵آپریل
برگردان از آصف بره کی


یاداشت: این نوشته تنها برای ارايه اختلاف دیدگاه در حلقات سیاسی و ژورنالیستیک کانادا از جریان رویدادهای نظامی و سیاسی افغانستان و ذیدخل بودن قوای نظامی کانادا در آن کشور جالب و قابل توجه است.


هفتهء پیش با کشته شدن شش سرباز دیگر قوای کانادا در جنوب افغانستان عبرت نگرفتن از تاریخ سرگذشت “ مشهور ”سنته یان” را به یاد میاورد، “کسانی که از مطالعه تاریخ سرباززده، آن را تکرار کنند، محکوم به مجازات اند”.
سربازان متذکره در نزدیکی میوند به قتل رسیدند. میوند نامی که برای بیشترغربیان مفهومی را ارايه نمیکند؛ ولی، آن جا بود که بیست و هفت جولای ۱۸۸۰ در نتیجه جنگ دوم افغان وانگلیس، بریتانیا یکی از شکستهای بزرگ تاریخ استعماری خود را در ”میوند” متقبل شد. دو سال قبل بر آن “ استعمار هند برتانوی” برای دومین بار به افغانستان تجاوزکرده بود. بدینسان استعمار برتانوی شاهان یا “عروسک” های دست نشانده خود را در کابل و قندهار بر تخت نشانده بود. ولی ایوب خان از شهزاده گان پیشین، لشکر دوازده هزار نفری پشتونها را تدارک دید و آنها را در برابر پیشروی قوای متجاوز هند برتانوی کشانید، در برابر همان قوای تجاوزگر که به قول لندن وظیفه اش “آزادی”  قبایل افغان و آوردن روشنی تمدن مسیحی به آن جا عنوان شده بود. چنان که امروز با تجاوز تازه در افغانستان، این شعار ”آوردن دموکراسی و پیشرفت”عنوان شده است.  به شهادت تاریخ در نتیجهء زد و خوردهای شدید متقابل، جنگجویان سرسخت قبایل افغان قوای سازمان یافتهء برتانوی متشکل از قوای سلطنتی، قوای پیاده به شمول گاردیست های مغرور گرینادایی و سپاهیان هندی را یکجا در همان میوند تار و مار کردند و سرلشکر قوا “سر آرتور کانون دویل”  یک داکتر نظامی برتانوی را که در میوند جنگیده بود، به جانشینی خود مثل مدل دکتور ”واتسن شیرلوک هولمز” استفاده کرد.
من این پیروزی حماسی افغانها در برابر استعمارگران انگلیس را به این دلیل به یاد میآورم که جنگ امروز افغانستان را باید از دید محتوای تاریخی آن مطالعه و بررسی کرد. امروز حدود یک سده و ربع پس از جنگ میوند، جنگجویان پشتون جنوب افغانستان در برابر یک ابرقدرت دیگر جهانی و متحدانش مقاومت میکنند که تقریباً همان ستراتیژی کهن هند برتانوی را رویدست گرفته اند.
تهاجم اخیر بر افغانستان برای مردم امریکا جنگ ضدتروریزم و تلاش برای استقراردموکراسی در افغانستان عنوان شده. و بعد این متاع با کمپاین عالی تبلیغاتی به نام “بازسازی ملی” و دفاع از حقوق زنان افغانستان به کانادایان به فروش رسیده است” که نوای خوش دارد، ولی بسیارغیرواقعی است.
در واقع آن چه ما امروز در جنگ افغانستان می بینیم ، این جنگی است که از سوی قدرتهای غربی برای دستیابی و اداره راه ستراتیژیک ترانزیتی پایپ لاین نفت و گاز آسیای میانه از طریق افغانستان از پیش سازماندهی شده است که این مسأله برمیخورد به غرور و منافع پشتونها که نیمی از باشنده گان افغانستان را میسازند و پانزده ملیون دیگر آنها به نام “پتانها” آن سوی سرحد زیر ادارهء پاکستان به سرمیبرند. آن چه ما آنها را طالبان می نامیم، در حقیقت یک اتحاد باز قبایل و سران پشتونهاست که توسط ملی گرایان و برخی از مجاهدین پیشین جنبش مقاومت سالهای هشتاد بر ضد شوروی اداره میشوند.

اختلاف گزارشات رنگارنگ

سال گذشته یک مقام بلندپایه از شورای “سنلیس” مقیم بروکسل دریافت که طالبان حدود نیمی از سرزمین و باشنده گان افغانستان را که برابر سهم مساوی مناطق پشتون نشین افغانستان است، زیر اداره خود دارند. و این واقعیت در اختلاف با گزارشات پیشرفتهای به اصطلاح نظامی و ساختار ملی از سوی واشنگتن و ناتو قرار دارد.
در جریان همین هفته مرکز نامبرده مطلب تکاندهندهء دیگری حاوی احصاییه جدید از نتیجهء یک نظرخواهی که میان هفده هزار نفر انجام شده ، منتشر کرده که افغانهای جنوب به صورت فزاینده از طالبان پشتیبانی میکنند. و شایع است که دولت و منابع بین المللی قادر به شکست دادن طالبان نیستند.  و این صحه گذار دریافتهای خود من ازجنوب آسیا ست که حتی دول هند و پاکستان به صورت جداگانه نیز به نتیجهء مشابهی رسیده اند که احتمالاً قوای ناتو در افغانستان رو به شکست است و از آنجا اخراج خواهندشد. همزمان گفته میشود، ممکن است امریکا در آن جا باقی بماند و قوای سی هزارنفری اش را به خاطری تقویت کند که شکست دوم را پس از باخت عراق به ساده گی نمیتواند متحمل شود. امریکا و ناتو در افغانستان بر ضد تروریزم نمی جنگند و دقیقاً که این امر به جلب حمایت مردم افغانستان نمی انجامد، زیرا در اصل اینان -امریکايیان ومتحدانش- در برابر بزرگترین مردم قبایلی دنیا می جنگند. به هرقدری که غربیان آن جا باقی بمانند و روستاها را بمباران کنند، به همان اندازه مقاومت هم در برابرشان گسترش خواهدیافت. و این واقعیت جریان هر جنگ گوریلاییست که تا حال من از آنها گزارش داد ه ام.
قوای غربی گیرافتاده در این جنگ گوریلایی نامطبوع با هزینهء روزانه دو ميليارد دالر با قصاوت بیشتر، پایین آمدن مورال جنگی و خشونت روزافزون رو به رو خواهد شد- دقیقاً چیزی که اتحادشوروی دومین تجاوزگر جهانی برافغانستان با آن رو به رو شد.
رژیم حامدکرزی رهبر نامنهاد افغانستان تنها اداره پایتخت را در دست دارد، بقیه بخشهای کشور در دست طالبان یا جنگسالارانی قراردارد که سرگرم تجارت مواد مخدر اند و قوای ناتو هم در اصل مدافع اصلی یک دولت درگیردرجه یک با مواد مخدر است.
اگر قوای صد و شصت هزارنفری شوروی و قوای نظامی دو صد و چهل هزار نفری دولت کمونیست نتوانست پشتونها را طی ده سال شکست دهند، چطورممکن است که قوای مشترک پنجاه هزار نفری مشترک امریکا و ناتو قادر به انجام این کارشود. بنأً آن عده از جنرالان و سیاستمدارانی که اعلام میدارند این جنگ را در چند سال کوتاه خواهند برد، اول باید تاریخ جنگ میوند را مطالعه کنند.