رسيدن به آسمايی : 19.05.2007 ؛ ساعت  13:10:05  ؛ نشر: 19.05.2007 ؛ ساعت  14:04:15

خالد خسرو

 

 آیا داوری شرافتمندانه در بارهء داکتر سپنتا امکان پذیر است؟
(ابتذال سیاست و توهم شرافت در سیاست افغانستان)


هنگامی که انتقادات مخالفان داکتر سپنتا به ویژه از درون پارلمان، از طریق رسانه ها بلند می شود، این پرسش نیز مطرح می گردد که آيا این مخالفان میتوانند در باره داکتر سپنتا قضاوت شرافتمندانه نمایند؟ منظور از قضاوت شرافتمندانه روشن است؛ یعنی که این مخالفان میتوانند بدون گفتن دروغ، مخدوش نمودن اطلاعات و خاک پاشیدن روی نقش ایران در قسمت رفتار وحشیانه با مهاجرین افغان، "توطيه سیاسی" یا به گفتهء مخالفین، استیضاح وزیر خارجه را توجیه نمایند؟ از آن چه که تا اکنون از دهان توطيه گران- چه نوکیسه گان و یا کهنه مالکان سیاست افغانستان- بر آمده، امکان داوری شرافتمندانه برای مخالفان وجود ندارد. زیرا، در قدم نخست، در عمل مخالفان سیاسی داکتر سپنتا در پارلمان موضع گیری شرافتمندانه را بخش از استراتژی" توطيه پیروزمندانه" برای به زانو در آوردن حریف سیاسی، به حساب نمی آورند. دروغگویی، راه ساده برای فرار از قضاوت افکار عامه، پاسخگو نبودن در برابر عملکرد و گفتار در سیاست روزمره، ضربه زدن حریف از طریق ترور شخصیت و در نهایت راه سهل برای نفوذ و دست و پا کردن پوپولیسم مبتذل برای مشروعیت فاقد ویژه گی اخلاقی است. مخالفان سیاسی داکتر سپنتا در پارلمان به ویژه جبهه متحد ملی و مدافعان نوکیسه آن، با گفتن دروغ های بزرگ راه ساده را برای دوام سیاست روزمره پیدا کرده اند.
مخالفان، به چه صورت دروغ میگویند؟ آیا موضع گیری آنها در برابر داکتر سپنتا به عنوان وزیر وفادار کابینه حامد کرزی- هرچند یک کابینه ناتوان- یک موضع گیری سیاسی است؟ آیا مخالفان حق ندارند برای ضعیف کردن اقتدار سیاسی حامد کرزی، همیاران موثر او را از میدان بیرون کنند؟
ولی،مسأله مهم این است که مخالفان کرزی و داکتر سپنتا با گفتن دروغ های بزرگ و فریب دادن افکار عمومی و سوءاستفاده از بحران مهاجرین افغان در ایران، مشروعیت اخلاقی برای یک ادعای سیاسی مبتنی برمسوولیت و وفاداری به قانون را در اختیارندارند.
از جمله مخالفان، اقای احمد بهزاد نماینده هرات در پارلمان در گفتگو با بی بی سی، از اقدامات ناکافی و بی خبر بودن وزیر خارجه از اوضاع مهاجرین افغان یاد کرد. این در حال است که بر علاوه موضع گیری تند وزارت خارجه در برابر اقدام ایران و فراخواندن سفیر آن کشور به وزارت خارجه،آقای سپنتا در سفر رسمی به جمهوری اسلامی ایران از حق مهاجرین افغان برای برگشت شرافتمندانه به کشور و محدودیت های حکومت افغانستان برای پذیرش مهاجرین یاد کرد. هم چنان حامدکرزی به احمدی نژاد نیز نامهء فرستاد که مقامات آن کشور اعتنایی به آن نکردند. پس این اقدامات کافی که آقای بهزاد مورد نظر دارند شامل چه مسایل و برنامه هایی می شود؟ واکنش وزارت خارجه مشهود است اما ابهام و کلی گویی نمایندهء هرات یک مقدار ساده انگارانه است. به راستی درمسأله واکنش ناکافی- به گفتهء ایشان- پای ريیس جمهور افغانستان نیز دخیل است که ريیس جمهور باید موضع گیری روشن و بسیار سخت علیه سیاست حکومت ایران می داشت. آیا برای آقای بهزاد امکان پذیر است که پای کرزی را نیز در میان بکشد و از سهل انگاری او نیز یادی بکند؟ به راستی خاموشی جناح جبهه متحد ملی و به ویژه خاموشی آقای کاظمی، در برابر رفتار وحشیانه حکومت ایران را به چه دلیلی باید توجیه کرد؟ هم چنان آقای بهزاد به راستی شما فکر میکنید ایران در این قضیه هیچ نفع سیاسی نداشته و برای خیر خواهی ملت ایران هشتاد هزار افغان را به شکل بسیار فجیعنانه بیرون کرده است؟ اگر ایران در این کار حداقل برای نیرومند ساختن نیروهای سنتی طرفدار خود که شما بیشتر از هرکسی دیگر آنها را می شناسید، منافعی در نظر گرفته و یا کدام دلیلی سیاسی دیگر برای اقدامات خویش مد نظر داشته، در آن صورت چرا کاسه و کوزه بر سر داکتر سپنتا شکسته می شود؟ به راستی در بارهء یک دروغ دیگر، شما هر نوع توطيه سیاسی را در قضیه استیضاحی داکتر سپنتا رد میکنید، پس چرا آقای کاظمی در تلویزیون طلوع در برنامه "شش و نیم" پای مسایلی مانند حمایت داکتر سپنتا از پروژه عدالت انتقالی و زیر سوال بردن مشروعیت جبهه را کشید، و آقای ریگستانی از عدم التزام داکتر سپنتا به مذهب نام برد؟ آیا باز هم شما کدام موضع گیری سیاسی را در پشت پرده استیضاح احساس نمی کنید؟
بازهم در بارهء یک دروغ دیگر، آقای بهزاد، شما در گفتگوی تان در بی بی سی از برابر این سوال بسیار به زیرکی گذشتید که چرا وزیران دیگر مانند وزیر دفاع، داخله و احیانا ريیس امنیت ملی، به دلیل عملکرد ضعیف مورد استیضاح قرار نمی گیرند؟
آقای بهزاد، به راستی اگرآقای قانونی وزیر داخله می بودند و آقای محقق وزیر دفاع و آقای کاظمی وزیر خارجه و شما هم کاندیداتوری تان از طرف این سه وزیر به علاوه مارشال صاحب فهیم، برای وزارت مهاجرین مطرح می بود، در آن صورت آیا شما حتا خیال محال استجواب را نیز در سر می پروراندید چه رسد به استیضاح؟ آیا این وزیران محترم را به دلیل کشته شدن افغانهای بیگناه در جلال آباد در اثر بمباران هوایی جنگنده های امریکایی، فساد در پولیس و اخراج مهاجرین از ایران به مجلس پارلمان کشانده میتوانستید؟ چه کسی به این دروغ ها پاسخ میگوید؟
آقای قانونی همانند یک سیاستمدار قاطع ادعا میکند که بایستی از حق پارلمان برای سلب اعتماد از وزیر خارجه دفاع شود، و ستره محکمه در اینمسأله حق داوری ندارد. به راستی از این شجاعت و شرافت ريیس پارلمان افغانستان، باید قدردانی صورت بگیرد.اما، به راستی به یک شرط، که آقای قانونی با رفتن داکتر سپنتا دروازهء ارگ را از جای نکند تا با هزار فشار بچه خاله و یا هم ولسوالی دیگر را، برای کابینهء کرزی کاندید نکرده و بر غنایم سیاسی، توشهء دیگری نیافزاید. از این دست اطوار سیاسی، معمولا سیاستمدارانی در رسانه ها به نمایش میگذارند که برای فقدان مشروعیت و جبران بی مسوولیتی، به دروغ های بزرگ پناه میاورند. داکتر سپنتا اکنون باید در افکار عمومی، آن راز های را فاش نماید که پرده ها بیفتد تا مردم این شهر بدانند که محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد/ خرقهء ماست که در خانهء خمار بماند. داکتر سپنتا باید از سوء استفاده های مالی در وزارت خارجه پیش از آمدن او، چانه زدن کشور های منطقه بر سر سهم فلان رهبر و جبهه در حکومت افغانستان و..... حرف بزند تا افکار عامه از دروغ های بزرگ سیاست مداران افغان با خبر شوند.
با گفتن دروغ های بزرگ از سوی سیاست مداران افغان در قضیه رسوایی پارلمان، امکان داوری شرافتمندانه برای هیچ سیاست مداری امکان پذیر نیست. توهم شرافت در کشوری که سیاست مداران آن مرز های سیاست را با اراده های سرشاراز خون و قدرت ترسیم کرده اند- شعار معروف فاشیست آلمانی ارنست یونگر- اطوار سیاسی دموکراتیک و ابراز عواطف انسانی برای دردکشیدن توده های درمانده، امر محال است. برای همین، بی نوا ترین روشنفکر افغانستان رنگین دادفر سپنتا است که به تعبییر گاندی، به دنبال حداقل شرافت در سیاست افغانستان و اطوارسیاسی مخالفانش است. او به راستی در بن بستی قرار دارد که راه حلی برای آن متصور نیست. گاه جانب احتیاط را رعایت میکند تا میان مایگان و نوکیسه گان در حکومت و جامعه افغانستان بر او نشوریده و این نظم هردم فروپاشیدهء جمهوریی تا به دندان منحط از هم نپاشد؛ گاه جانب خرد رشنفکری و عواطف انسانی را میگیرد و بر همه چیز می شورد. او نیز به دنبال این پرسش است که در این مرز های سرشار از خون و قدرت، چگونه می شود دنبال شرافت و حد اقل عد الت بود، بدون این که نقطهء پایان از نفس افتادن، رسوایی و تحقیر به عنوان پاداش یک عمر تلاش برای سر بلندی و روشنگری، نباشد؟