_____________________________________________________________________

نوشته هايی که در تريبون آزاد می آيند يا از نظر شيوهء پرداخت به مسايل و يا هم شيوهء بيان و يا هم در اصل کم از کم  دارای نکاتی اصولاً مغاير  با مشی نشراتی آسمايی  هستند ، اما به پاس آزادی بيان  منتشر می شوند. مسؤوليت اين نوشته ها همانند ساير مطالب منتشره بر عهدهء نويسنده گان آن ها است.

_____________________________________________________________________

پوهندوی سيف الرحمن سيف
بمنا سبت کود تا ي هفت ثور ١٣٥٧

( مختصري از کج انديشی ها ي عده يی از رهبران اسبق حزب دموکراتيک خلق )



طوريکه هموطنان عزيز آگاهي دارند ، تعداداز روشنفکرن و قلم بد ستا ن افغان از مد ت بد ينسودر مورد کلما ت چون " خراسا ن " بجای نام " افغا نستان " و " افغا نستانی " بجای "افغا ن " مقا ﻻت و مضامينی د رنشرات بيرون مرزی از ديد گا هها ي مختلف و مخالف ، عد ۀ با ريشه و پشينۀ ستمی و کج انديشی و نيز تعداد از ديد گا ه خير خوا هانه ، وحد ت و همبستگی ملی بر مو ضوع روشنی اند ا خته اند . از جمله کج اند يشان با ريشه و پيشينۀ ستمی و لی با ظا هر فريبنده و دو پهلو ، يکی هم -محترم غلا م د ستگيرپنجشيری ( بگفتۀ خو د ش اکا د ميسين ! ) بوده که در مورد مقا له محترم - ميرعبد الوا حد سادات تحت عنوان : " موجودیت افغانستان در گرو وحدت ملی آن است  " مطلبی تحت عنوان : " از همبستگی  و وحدت  کدام  ملت  دفاع کنیم ؟  " برشته تحرير در اورده که نظريا ت موصوف با در نظر داشت موقف گذ شته سياسی اش شديدآ متعرضا نه ، احسا سا تی و نفا ق افگنا نه بوده که برتری جويی قومی و قوم ستيزی از آ غاز الې انجام برجبينش حک خورده است . همچنان مقا لت مذ کور بد ون آ راستگی علمی – تحقيقی ، پختگی وريا ليزم سياسی بوده و از " سنگ فروشا ن "
(شورای نظار – جمعيت، که بيشتر از ديگر تفنگ سا ﻻران در کشتا ر مردم بی گناه ، چوروچپاول -بانکها ، ساير دارائی های ملی و شخصې دست داشتند ) ، جنبش ملی – اسلامی عبد الرشيد دوستم - ( که بدون شک همو طنا ن ما ازکشتا ر ها ي د سته جمعی اين قصا ب حرفوی مردم افغا نستا ن اگاهی دارند ) ، ستمی ها و پرچمداران پشتون ستيزتجمع يافته در گروه ستم ملی ، خا ديست ها ي بلند رتبه دو
لت سا بق ( رژيم طرفدار مسکو که در کود تا ي هشت ثور- ١٣٧١ با شورای نظا ر – جمعيت سهيم بود ند و دستان شان بخون مردم افغا نستا ن ( افغا نها ) سرخ می با شد ) دفا ع نمو ده ، انها را -نيروهای دموکرا تيک وجبهه مقاومت ملی جا ه زده ، پشتو نها و اعضا ي پشتون شورای وزرای کا بينه جلا لتمآ ب حا مد کرزی را بعد از توهين و تحقيرطا لبا ن ، برتری خوا هان قومی و قبيله وی معرفی نموده و با " جنون -
قوم ستيزی " و " برتری خواهی قو می " ايکه دارد نيا کا ن وپدرکلا نها ي قوم عرب ( عربها ي -افغا ن سا کن کشور ) را بعد از چهارده قرن ( ١٤٠٠- سا ل ) در گور های شا ن ارام نگذا شته انانرا با جگيران ، فرهنگ زدا یا ن وبرتری خواهان نژادی . . . خوانده و خود را با شنده اصلی وطن و –نژاد اصيل اريا يی بدون در نظر داشت وجه تسميه کلمۀ " تا جيک " ( تازی و تازيک ) ، قدامت تا -ريخی انها و مطا لعۀ تا ريخ مها جرتها در افغا نستا ن ، معرفی داشته است .

همينطور محترم غلام دستگير پنجشيری در جا ي ديگری مينگارد ؛ افغا نستان کشوريست که هنوز – مرزهای مشخص ندارد ودر ١٤ وﻻيت آن امنيت استوار نمی باشد . که نويسنده با چنين اظهارات نادرست و غير مسوﻻنه جنا ب غلام د ستگير پجشيری موافق نبوده ، زيرا از لحا ظ جغرافيا يی کشوربه منا طق دارندۀ خصوصيات ذ يل گفته ميشود:
- کشور منطقه ايست که دارنده مزرها و سرحدات مشخص جغرافيا يی باشد.
- اين منطقه علاوه بر داشتن مزهای مشخص دارای سا کنين و با شنده گا ن نيزمی با شد .
- علاو تآ کشور دارای يک نظام حقوقی است .
با در نظرداشت موارد فوق ، کشورعزيز ما افغا نستان دارای سرحدات مشخص تثبيت شده با جمهوری مردم چين ، تاجکستان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، جمهوری اسلامی ايران وجمهوری اسلامی پاکستان  بوده که سرحدات مذ کور ازجانب ممالک همسا يه ، سازمان ملل ، جوامع بين لمللي ودول معظم جها ن برسميت شنا خته شده ودارای مساحت ٦٥٢.٠٠ کيلومتر مربع ميباشد٠ هرگاه هد ف محترم غلام –دستگير پنجشيری از اظها رات فوق موجوديت پرابلم های سرحدی بين پا کستان و افغا نستان برسرمسله پشتونستان ( پښتون خوا ) با شد ، اين موضوع مسله کاملا جدا گانه ايست که همن اکنون دربين ممالک ديگر جهان چون ؛ هند و پاکستان برسر مسله کشمير ، بين تاجيکستان و ازبکستان برسر مسله سمرقند وبخارا ( که اکثربا شنده گان اين دو وﻻيت متعلق به ازبکستان ، تا جيکها بوده و به -فارسی- تاجيکی صحبت مينما يند و بنابر اهداف استعماری دولت شوروی سابق در سال ١٩٢٤ –ميلادی ازپيکر تا جيکستان مجزا وبه ازبکستان ملحق گرديد و حال دولت ازبکستان بنا بر سيا ست قوم ستيزی اش ، محدوديت هاي اموزشی سخت گيرانه را غرض تدرېس و اموزش به لسان مادری-تاجيکۍ با شنده گان درين وﻻيات وضع نموده اند. ) ، بين ارمنستان و آذربايجان برسر منطقه نگور نه  قره باغ وبين د ولت فدراتيف روسيه و اوکريين در ناحيه کريميا ، که دولت رسيه بنابر اهداف استعماری خويش غرض رسيدن به ابها ي گرم بحيره سياه قسمت از خاک اوکريين را بخود ملحق نموده بملاحظه ميرسد . که موضوع فوق به هيچ وجه دﻻلت برنا مشخص بودن مرزها بين مما لک فوق الذکر نمی نما يد ، که افغا نستان را نيز نميتوان ازين امر مستثنی شمرد .
طوريکه گفته شد يک کشور علاوه برداشتن مرزهای مشخص ، دارنده سا کنان و باشنده گان نيز بوده که طبق احصا ئيه سازمان ملل نفوس افغانستان ٢٣ مليون و ٦٠٠ هزارنفربوده ورشد نفوس – کشور به دو در صد ميرسد .

علاوه بر موارد فوق کشور ازلحاظ جغرافيايی دارنده نظا م حقوقی نيزمی باشد ، که کشور عزيز ما – افغا نستان دارای نظا ريا ستی ( جمهوری اسلامی) با تفکيک قوای ثلا ثه ميبا شد .
در مورد اينکه جناب غلا دستگير پنجشيری ازعدم موجوديت امنيت استوار در ١٤ وﻻيت –کشورصحبت مينمايد ، به صراحت بايد گفت که الی سقوط اولين جمهوری در کشور امنيت ، صلح و ثبات سياسي وجود داشته و بعد از کودتای ٧ ثور ١٣٥٧ صلح و ثبات سيا سی در کشور بنابر در پيش گيری سيا ست های نا عا قبت انديشانه ر هبران حزب دموکراتيک ( خلق و پرچم ) که از کمبود سواد - سياسی رنج ميبردند واز شناخت جامعه عاجز بودند برهم خورده وتا امروزادامه دارد که مسوليت -مستقيم ان بدوش رهبران خلق وپرچم و بعد اميران احزاب اسلامی وقوماندانان ارشد انان بوده و اينکه عده ازرهبران حزب دموکراتيک اظهار ميدارند که ما کارمندان سياسی بوديم ودر جنگها سهيم نبوده ايم ، موضوع دور از واقعيت ، حرفهای پوچ و بی معنی بوده و خوا هان فرار از مسوليت ميبا شند . زيرا حزب دموکراتيک قدرت سياسی را در د ست داشته ودولت را رهبری مينمود . اعضای دفترسياسی و کميته مرکزی در سطح با ﻻيی حزبی ( رهبری حزبی) تصاميم اتخاذ نموده و به کميته هاي وﻻيتی ، شهری و وزارتخانه های دولتی در مورد تطبيق ان دسا تير مشخص صا درمينمودن که ما در جايش نمونهای مشخص از صدور چنين دساتيرواوامر را ياد اور خواهيم شد.

به همين طور از متن مقاله محترم پنجشيری معلوم است که موصوف بجا ي وفاق ملی ، نفا ق ملی را دامن زده و جا گزينی کلما ت چون : " افغا نستا نی " و " خراسان " را بجای " افغان" و" افغانستان " بدودر نظرداشت منا فع ملی وواقعيت های تاريخی کشور بهتر دانسته وبد ين اساس خويش را يکی از معماران اصلی " ديواربرلين " معرفی ميدارد.ا زجانب هم چنين طرحهای مشکل برانداز ضد روحيه ملی نميتواند صلح را بوطن جنگ زده با زگرداند ، ازدرد ورنج مردم ما بکا هد وشکمهای گرسنه – مردم مارا سير بسازد .
اينک با در نظرداشت ، نظريات ان يکی از اعضای اسبق دفتر سياسی حزب حاکم وقت ، " مشت نمونه خروار" تبصره نموده و هموطنانم را در روشنی قرارخواهم داد . تا ديده شود شخصکه اينقدر مي غرد وبا دست باز ، بدون در نظر داشت منافع ملی کشور ، برهمه چيزميتازد ،آيا خودش وقعآ – " پلنگينه پوش " و " شيرغران هندوکش " بوده يا اينکه " روباه کابل " و " بزشادگل " که هميشه دو ستان نزديکش را که با ايشان " نان ونمک "شده نامردانه ازپشت خنجر زده و نمکدان را شکسته است .
بايد علاوه نمود که نويسنده اين سطور به هيچيکی ازحلقا ت حزب دموکراتيک ويا ديگر گرهها ي سيا سی تعلقيت نداشته و خود را علم بردار بيرقهای سرخ وسبز ندانسته وتعبيرکننده خوابهای رهبران و اميران تاريک انديش وعقب گرا نميداند و منحيث افغان با داشتن احترام کا مل به تمام اقوام ساکن باهم برادر وبرابر کشوربدون " جنون برتری جويی و قوم ستيزی " که خلاف منافع ملی کشور ما ميباشد – بخود حق تبصره وابرازنظربرموضوع راداده و " برتری جوان، قوم ستيزان و متعصبين ملی " را از خداوند خوار و ذليل ميخواهد .
# # #

از چشم ديد های فعا لين ، کادرها و عدۀ ازرهبران اسبق حزب دموکراتيک ، نوشته ها ي خا طره نويسان وديگر مولفين طورواضح ميتوان گفت که : عده به اصطلاح رهبران حزب دموکراتيک بجای انکه عليه ناسا ما نيها اجتما عی – اقتصا دی جامعه عقب مانده ما مبارزه نمايند ، بيشترين اوقات شانرا به تبليغات دشمنانه عليه هم ، فراکسيون بازی ، د سيسه کار ، دامن زدن نفاق ملی ،برتری جويی ، قوم ستيزی ، وحفظ انحصار فرهنگی ولسانی وغيره صرف نموده و فضای کا ملآ بی باوری عدم اعتماد و احترام متقا بل را بين هموطنان ما به باراورده اند . که امروز نتيجه همه اين فتنه گری ها و تفرقه اندا زی هارا نتنها اعضای ان حزب ، روشنفکران وتعليم يافته گان وطن ، بلکه همه هموطنان ما بچشم خو يش می بينند ودر واقعيت کفاره گنا هان انان را ميپردازند . ازجا نب هم رهبران حزب دموکراتيک نيزمانند اميران احزاب اسلامی ، هيچگاه بدون اشاره ، اوامر ودساتير مشاورين خارجی (روسها-کی.جی.بی ) بدور ميز مذاکره غرض رفع اختلافات داخلی خويش نه نشستند .  نتيجه اين دنباله روی ها و وابستگی های سياسی ان شد تا انان به موجودات ذيروح بی اراده و بی صلاحيت مبدل شوند و وطن به ويرانه مبدل گردد .
نشريه ماهوار" يووالی " درشماره هشتم ، ص – ٤ ، مورخ ٢٣ ميزان – ١٣٨١ ، خويش با صراحت کامل در مورد توطيه گی ها ، گروه بندی ها ومعا مله گری های عده از رهبران حزب دموکراتيک – بجواب يکی از هموطنان ما چنين مينويسد :" د افغانستان د خلک دموکراتيک گوند ﻻ له پخوا هم د يوواحد گوند حيثيت نه درلود . په دی گوند کی نه يوازي د مختلفو نظرياتواوتمايلاتوکسان اوگرپونه راټول شوی وو ، بلکه د مخالفو شخصيتونواوگرو پونونه يوسياسی جوړښت وچی د همدغه گوند د ننيوخصومتونواو توطيوله امله چی د بهرنيوهيوا دونوپه خاص ډ ول پخوانی شوروی اتحاد څخه يی الهام اخيست په گوند کی د ملی دموکراتيکو- شخصيتونوته نه جبرانيدونکی زيانونه واوښتل . همدارنگه ددغوخصومتونوله امله د ننه په گوند کی ځينی گروپونه د گوند د حاکميت پرضد را پاڅيد ل اودشورويانوسره يی ﻻس يوکړچی پرافغانستان – تيری وکړی ، چی د افغانانو د اوږدی غميزی پيل و..."
به تا ئيد گفته های فوق ،هنوزحزب دموکراتيک تاسيس نشده بود که عده ازرهبران ان به دسيسه وتوطيه عليه هم شروع نمودند وبسان مارها و کژدمها به خورن هم اغازنمودند ، مرحوم غبارکه شخص باتجربه وچيزفهم بود مورد اتهامات ناروای انان قرارگرفت . دانشمندان محترم هريک ؛ محمد علی زهما و محمد صديق روهی که مردان اگاه و ازموده روزگاربودند ،بدون انکه گريبان پاره نمايند ابرومندانه راه خويش را درپيش گرفتند .وبدينترتيب طبق نوشته های مرحوم غوربندی : " بيش از نصف اعضای کنگرۀ تدارک بنحوی ازشرکت درکنگره کنارزده شدند ." ( عبدالقدوس غوربندی ، نگاهی به تاريخ ح.د.خ.ا، جرمنی – دخو، سال – ٢٠٠٠م ،ص ١٢-١٣ )
ازتاسيس حزب مدتی سپری نشده بود که باز رهبران ان بجان هم افتادند ، ببرک کارمل درمخالفت با نورمحمد تره کی با استعمال کلمات چون " عناصر ساده بدوی با ضوابط ونورمهای قبيله وی " – ايستاده گی نمود . ببرک با استعمال چنين کلمات غيرمسوﻻنه وناعاقبت انديشا نه تحقيروتوهين اميز به پشتونها علاوه برانکه اختلافات درون حزبی را شد ت بخشيد ، تخم نفاق ملی راکه هدف اصلی اش بود در بين پيروان خويش تقويت نموده که اثر ات منفی انرا بعد از ٦ جدی ١٣٥٨، کودتای ١٦ حو ت ١٣٦٨ و ٨ ثور ١٣٧١ بخوبی ميتوان ملاحظه نمود . طبق نوشته های محترم حصين : " درطول دوره کارمل تاکيد ميشد که پشتونها قوم اند و قبيله ها نه مليت وبهمين دليل درمطبوعات رسمی ، پشتونها را قوم وقبا يل و ديگران را مليت های برادر نام گذا شته بودند . " ( ش – حصين ، مثلث بی عيب ، سال ١٣٨٠ ، ص – ٢٧ )
بايد گفت محترم غلام دستگيرپنجشيری که بصورت عام درنوشته هايش همواره کلمات چون " قبيله سالار" و " غرورقبيله وی " رابدون احتياط و ناعاقبت انديشا نه درمورد دولت مردان پشتون چون اعليظرت محمد ظاهر پادشاه اسبق ، شهيد محمد داود ، حفيظ الله امين ، دوکتورنجيب الله ، اعضا ي پشتون کا بينه جلالتماب حامد کرزی بعد ازوقفه چند بکارميبرد هدف جز نيش زدن و توهين کردن پشتونها چيز ديگری نمی باشد که ازاستاد اولی اش ببرک انرابه ميراث برده است .

بهرحال از موضوع دورنرفته حرفهای خويش را د نبال ميکنيم . هنوز از انشعاب اول حزب مذکور مدت سپری نشده بود که باز بحران در رهبری ان حزب پديدارگرديد ، مارها و کژدمها بخوردن هم – شروع نمودند ، اينبار محترم غلام دستگيرپنجشيری ازجناح پرچم بادوتن ديگر مجزا " خلق کارگر" و مرحوم محمدطاهربدخشی ازجنا ح خلق مجزا " محفل انتظار – سازا " راکه بزودی به ستم ملی معرو ف گرديد بنياد نهادند . که بعد ازمدت کوتاه محترم غلام دستگيرپنجشيری روی اهداف مشخص ، که حيثيت " ماراستين " را داشت به جنا ح خلق پيوست ( ١٣٤٨ ).
روزنامه افغانی " سهار" ،چاپ پيشاور ،درشماره ٢٣٨ ، ص - ٣ ، مورخ ٦ – اسد ٢٠٠٤ ، خويش درمقاله تحت عنوان : " کره کتنه ، ظهور وذوال حزب دموکراتيک " که به قلم محترم گ . او غزوال شينواری تحريريافته ، درمورد پيوستن محترم پنجشيری به جناح خلق چنين مينويسد : " که اجازه راکوی غواړم چی د پنجشيری دخولی يونقل قول په دی ځاي کی رانقل کړم او هغه دادی : منلی وايی ! زه يوه ورځ په پښتو ټولنه کی د ژواک دفتر ته وﻻړم د څه خبرو اترونه وروسته ژواک – داسی وويل : پنجشيری چی دزندان نه راووت نوزه او موﻻنا شيرين د ده پوښتنی لپاره کورته ورغلو ، د حال او احوال پوښتنی نه وروسته ما د پنجشيری نه په خنداکی وپوښتل ، ياره ! پنجشيری پرچمی – زندان ته ننوتلی وی او خلکی راووتی ؟ زه په دی مطلب پوه نه شم ؟ پنجشيری په ځواب کی راته وويل : خلکيان ډيرساده او خوش باو ره خلک دی که لږسړی ورکی چاﻻکی ولری نولوړمقام ته پکښی رسيږی اوپرچميان چی دی ډيرچست اوچاﻻک خلک دی اوښاری ټيپه دی اوهرڅوک ورکی رشد اوپرمختگ – نشی کوﻻي . ژواک د خپل خبری د تائيد او يقينی کولو لپاره موﻻنا شيرين د شاهدی لپاره معرفی کړ موﻻنا شيرين هم خپل سروخوځاوه او وی ويل چی : هوهمدسی څه خويی وويل .منلی وايی وه خبره وه تيره شوه .
يو څوورځی وروسته زه خپل ځانی مينی ته تلم او موټر ته چی وختم گورم چی پنجشيری صاحب موټر کی وﻻړ دی او په موټر کی راسره يوځای څنگ په څنگ ودريد و .پنجشيری صاحب خبری بينا کړی د خبرو په جران کی ما په کراره ورته وويل : ياره پنجشيری زه هغه بله ورځ د ژواک دفترته تللی وم اوهغه راته داسی وويل : پورتنی بيان می ورته ټکی په ټکی وکړ . پنجشيری په ډيره تنده لهجه وويل : " ژواک گو خورده . " د ي خبری سره دی هم چپ شو او زه هم چپ پاتی شوم اوبيا تر اخره پوری نه ده څه وويل او نه ما اودی چی له مانه جدا کيدو خدای پامانی هم راسره ونه کړه اوله موټره څخه په چپه خوله کښته شو . "
ازاينجا ست که دور چديد از زندگی سياسی محترم پنجشيری اغاز ميشود . محترم پنجشيری درين فر صت مناسب بجای انکه با " سازا يا ستم ملی " که باهم نظريات مشابه دارند ، بپيوندد ، نه پيوست .
( زيرا عده هم به اين باور اند که شخصأ مرحوم بدخشی باروسها ميا نه خوبی نداشت و محتر پنجشری که شخص زيرک و موقع شناس بود اينده را در وجود ستم ملی درخشان نميديد . )
وی هيچگاه طرح مستقل ، عادﻻنه

،بدون غرض ومرض سياسي ، غرض حل عادﻻنه مسله ملی به دفترساسي حزب تقديم ننمود . قابل ياد اور ي است که اکثريت مطلق بدنه جنا ح خلق را پشتون ها – تشکيل ميداد وجناب پنجشيری با انکه دشمنی اش را با پشتون ها ازکسی پنهان نميدارد ، به نماينده گی از همين جنا ح ،با همين بدنه وترکيب ابتدا به رهبری حزبی و بعد ازکودتای ٧ ثور به رهبری حزبی ودو لتی کشانده شد . بعد تر در زمان حاکميت دوکتورنجيب الله ، محترم پنجشيری با ملاحظه اوضاع سيا سی - نظامی کشور ( بعد ازخروج عساکرمتجاوزروسی ) با فرستادن نماينده خاص خويش به ولسوالی پنجشير تا " پلنگينه پوشان پکولدار " ووطنداران پنجشيری اش را که با د ب د ب ( کوبيد ن ) پای چند ملا وطالب ازسورخهای شان بيرون وبا سرعت با ﻻتر از حالت دوش حيوانات درنده سرداران جنگل فراررابرقرارترجيع دادند وبه سرعت تمام خودرا به دره کوﻻب رساندند ، نيزدرين عرصه ازمايش نما يد ، ولی با تآ سف که ازقومای پنجشيریشان چيزی بورنشد ونماينده اش از مقام باديگاردی چوکی بلند تری را دريافت ننمود .

طوريکه اشاره شد رهبران حزب در تلاش ا ن بودند تا طور مخفی وعلنی با مسکو،روابط برقرار – نمايند وانرا اصول ا نترناسيوناليزم پرولتری وسويتيسم قلمداد نمايند . در سلسله همين گونه اقدا مات بود که جناب پنجشيری نيز برق رخ کار گری با نشان داس و چکش رابرافراشته هورا کنان د ر وصف مسکو ، لينن ، کريملين ، سربازشوروی، وميدان سرخ اشعارش راسرود .
مسکو حيثيت جايگاه مقد س ، محل براورده ساختن نيازها وکليد حل تمامی پرابلمهای شان بحساب ميا مد . نه تنها اشخاص ملی و ملی گرايان دربين شان جايگاه مناسب نداشت ، بلکه تحت عناوين مختلف بايدازصفوف شان رانده ميشد ند ويا بگونه مافيا يی ازبين ميرفتند .
بعد از کودتای ٢٦ سرطان ١٣٥٢انان کوشش زياد نمودند تا شهيد محمد داود را درخط مسکو کشانده وحفظ نمايند . شهيد محمد داود که شخصيت برازنده ملی ،وطندوست ودر سياست وارد بود نزديکی به مسکووحزب دموکراتيک را خلاف مصالح ملی دانسته وازانها دوری نمود . ايشان در جواب دوست خويش در نزديکی با حزب دموکراتيک چنين گفت : " زه اوس د پرچميانوپر سلام هم پښيمانه يم " .
( ا. هارون ، داود خان د کی . جی .بی - په لوموکی ، دريم چاپ ، ١٣٧٦ کال ، ص – ١١٥ )
چنانچه بعدآ ملاحظه گرديد داودخان کاملآ حق داشت که ازسلام گفتن رهبران حزب پشيمانی ميکرد وازانهادوری ميگزيد . به مجرد دوری گزيدن داود خان از خط مسکو و فا صله گرفتن ازپرچمی ها رهبران ان حزب بهدايت مسکو بوحدت مصلحتی ولرزان دست زدند ( ١٢سرطان ١٣٥٦ ) . داودخان ديگردوست گفته نمی شد . د سيسه ،توطيه وماجراجويی ها اغازگرديد ، مارها وگژدمها ازچپ وراست غرض گرفتن قهراميزقدرت نيش ميزدند . رهبران گروهای دست چپی بجای انکه در فکرعزت ،غرورومنافع ملی کشورشان باشند طبق نظر روسها برخورد داود خان با بريژنف را توهين به مسکو وسفرهای ویرابه تهران، رياض و اسلام اباد ،چرخش بجابراست خوانده وخواهان سقوط قهراميزداود خان شدند . بخاطرسقوط قهراميزداودخان بايد توطيۀ براه می افتيد وشخصې قربانی اين توطیه ميگر ديد .مرحوم ميراکبرخيبر که شخص ناسيونالست وملی گرای بود طبق برنامه از قبل ريخته شده يکی ازحلقات داخل رهبری حزب ( حلقه ببرک ) وکمک مستقيم سفارت روس مقيم کابل قربانی اين توطيه گرديد ( ٢٨حمل ١٣٥٧ ) . رهبران حزب دموکراتيک که با فقرسياسی درگيربودند ، بدون انکه به –
عمق به انديشند کورکورانه اتهام می بستند که حکومت درهمکاری نزديک سی. آی . ای درقتل مير اکرخبر دست دارد . ازقتل مير اکبرخيبر هنوز مدتی نگذ شته بود که کودتای ٧ ثور در حال صورت گرفت که رهبران ان حزب ازپختگی سياسی برخوردارنبوده وهيچ گونه اماده گی غرض حفظ قدرت – سياسي نداشتند وازشناخت جامعه ، تاريخ معاصرکشور وموقعيت جيوپولتيکی ا ن عاجزبودند .

ازهمان روز اول کودتای ٧ ثور عده ازرهبران حزب بنابر دکته روسها درپی سربه نيست کردن مخا لفين ( اپوزيسيون ) افتادند . رئيس دولت داودخان بدون فيصله محکمه فرمان اعدام را با اعضای – فاميلش دريافت نمود . که درين ميان جناب پنجشيری برعکس ادعاها يش ،درحليکه خودا زحکومت دوکتورنجيب الله حق محکمه ووکيل مدافع طلب مينمود ، درمورد قتل محمد داودخان واعضای فاميلش بدون فيصله محکمه و حکم دادگاه ، حکم صريح ذيل را صادرنمود :

" ٠٠٠ اما سليمان ﻻيق ،درباره شيوه برخورد با سردارمحمد داود درپاسخ تره کی گفت : " دافرعون ووژل شی " ، من در پاسخ تره کی گفتم ... نبايد " اصول مبارزه اجتماعی راخوارشمرد " . نبايد با قيام بازی کرد . ازهومونيزم خالق محجوب رهبرقيام ناکام سودان بايد درس تاريخی گرفت . بهر ال مشی مسلط اين بود که هرگاه دشمنان تاريخی ما ازپنجه نيروهای انقلابی نجات يابند ، ضد انقلاب شکست ورده ومحکوم به ذوال ، بدون ترديد نيروهای خودرابسيج خواهند کرد و با تکيه برارتجاع منطقه ، ايران و پا کستان برانقلاب ما حمله خونين و پروسه انقلابی جامعه را تضعيف خواهند کرد.)
( دستگيرپنجشيری ، ظهورو ذوال حزب دموکراتيک خلق افغانستان ، بخش دوم ، ٧ ثور ١٣٧٨، ص ٩٦ ) .

پوهندوی سيف الرحمان سيف : کج انديشی های... رهبران حزب دموکراتيک خلق... بخش دوم------------

پيوند های مرتبط به نوشتار بالا :

مير عبدالواحد سادات : موجودیت افغانستان در گرو وحدت ملی آن است  

دستگير پنجشيری: از همبستگی  و وحدت  کدام  ملت  دفاع کنیم ؟

بهرام: از همبستگی و وحدت کدام ملت دفاع کنيم، نقدی بر نوشته دستگير پنجشيری


نــــصـيــرســهام : چنــــد ســـوال از آقای دستگیر پنجشـــیری