اسد محبی

 

 سوگوارهء هشتم جوزا ۱۳۸۵ روز خونین  شهر کابل

                           رخت عذا

خون چکان است بستر کابل میازارید دیگر

پیکرش زخمی وبریان است میازارید  دیگر

قامتش دولا شده خون می چکد از رگ رگش

کودکش درسوگ پستان است میازارید دیگر

کوچه هایش بوی غربت میدهد شام وسحر

عندلیب لانه ویران است میازاریــــــــد دیگر

شهپرش چتری بود ناموس اشک وآه   را

آن تن و آن جسم جانان است میازارید دیگر

پاسبان خون پاک ملت هر دم صبــــــــــــو ر

خاک پاکش قبلهء جان است میازاریــد دیگر

ماتم است ماتمسراست رخت عذا دارد هنوز

دل پریش پاروپائیزوپریشان است میازاریددیگر

                          ۹جوزا۱۳۸۵

اسدمحبی