خالده نیازی

ایروتیزم در ادبیات امروز فارسی

درنگی بر شب شعر، ششم اکتوبر 2006 فرانکفورت  

 

 ششم اکتوبر امسال شب شعری با اشتراک خانم سا قی قهرمان، خانم زیبا کرباسی و خالده نیازی در خانه جوانان ( Haus der Jugend ) در شهر فرانکفورت برگذار شد. میزبان و برنامه گذار خانم وجیهه  قانع بودند. در حاشیه برگذاری این همایش سر و صداهايی از لابی های مختلف بلند شد. انقلابی ها پرداختن به ایروتیک در ادبیات فارسی/دری را با این دلیل که ضرورت عینی زمان ما نیست، غیر ضروری دانستند و مورالیست های دو آتشه اصولاً این عمل و ایده را غیر اخلاقی قلمداد کردند و مسوولین را در غیاب به آزادی محکوم نمودند!  آنهايی که شدیداً به افکار عامه احترام می گذارند با عدم اشتراک در این همایش مومن بودن خود را به مقررات و مقدرات دوباره تسجیل کردند، تا فردای آن شب در محافل خصوصی به ایروتیک بپردازند- که پرداختند و تراوش آن مثل همیشه دست خوش غلط فهمی مدهش همیشه و هنوز بود. همان  اشتباه گرفتن مفاهیم ایروتیک و پورنوگرافی.

اما برگردیم به شب شعر که قرار بود در دو بخش،  شعر خوانی و بحث آزاد برگزار گردد. شاعران، خانم های ساقی قهرمان و زیبا کرباسی با تاءخیر یک و نیم ساعته حاضر شدند و شعر خوانی رخصت آغاز یافت. بعد از " شما بفرمایید" و "من از کی چه قدر آموخته ام های همیشه و هنوز"  ساقی با خواندن کار های خود پرداخت. معمولاً من این جا یکی دو کار ساقی قهرمان را باید می آوردم. اما برای این که این نوشته مهلت بیرون آمدن در صفحات انترنتی را داشته باشد، از خوانندهء علاقه مند و کنجکاو می خواهم که خودش زحمت رفتن به صفحه های انترنتی فارسی را به خود داده و کار های خانم قهرمان را به خوانش گیرد. خانم قهرمان همان گونه که خود در بحث آزاد آن شب گفت، به دلایلی به تن به عنوان یک کل در کار هایش می پردازد و می خواهد تن را بی هیچ تابو به کار گیرد. زبان شعر ساقی قهرمان زبان غریزه است و  عریان ترین شکل ممکن بیان این غرایز. حالا این که کار های ساقی قهرمان اصولاً شعر استند یا نه سوال دیگری است که هر خواننده و مصرف کنندهء کار های ساقی باید برای خودش جواب این پرسش بیابد- آن هم  اگر معیار این نباشد که هر فارسی زبان که خواندن و نوشتن بلد است، بالفطره شاعر است.  خانم زیبا کرباسی را همیشه به زیبا بودنش بخشیده اند و برگرار کرده اند و این به جای خودش زیبا است.

برای من شعر زیبا کرباسی شعر پاپولیستی است. زیبا با آن که دستش به شعر می رسد، هنوز دارد بازی می کند و می خواهد همه شعر زیبا را مثل زیبا دوست بدارند. زیبا برای همه می سراید . 

بحث آزاد آن شب به دو دلیل به بیراهه رفت.  سیاوش ملکی که قرار بود با نواختن گیتار برنامه را همراهی کند، شعر خواند و آنانی که به دلایل مختلف نمی خواستند با کار های ساقی قهرمان ، زیبا کرباسی و خالده نیازی برخورد جدی داشته باشند کار های ملکی را به بحث گرفتند. ملکی نیز که مثل بسیاری از ایرانیان قلم به دست با تکیه به این که "این بحث ها در سال های سی و پنجاه در ایران پیش آمده اند دیگر امروزی نیستند" خواست از موضع همیشه و هنوز ایرانیان احیاناً هنرمند در رویارویی با این اعتراض که کار هایش از معیار های قبول شده هنر در کل و شعر به خصوص کم می آورند ، برخورد نماید.

یک مقدار هم حضور اتفاقی چند تن از اشتراک کننده ها سبب شد که بحث اصلی- پرداختن به ایروتیزم در شعر فارسی- به جای نرسد و بعد ها بلند گو های سازمان های انقلابی- البته در اذهان خود شان- این کاستی ها را به حساب گرداننده گی  بد بگذارند. و فراموش کنند که گردانندهء  یک همایش ادبی هیچ وجه مشترک با یک پاسدار جمهوری اسلامی ندارد و کارش سر جای نشاندن آدم ها اعم از بی اطلاع و اتفاقی نیست.

تازه از شوینیزم مدهش حاکم بر اذهان -حتا پست مدرنیست ها- که بگذریم می رسیم به این که هنوز  تکیه به تاریخ در جغرافیای مکروه یک دروغ  تاریخی از خیلی ها تشریف های مضحک می سازد که باز هم فقط در ذهن خود حضور دارند و توفیق لحظه یی خود را باید ممنون بی اطلاعی و آسانگیری اطرافیان شان باشند. دلیل بر این ادعا همان آمدن ها و رفتن های پر سرو صدای احیانا چند شاعر فارسی زبان پست پست پست مدرنیست بود که دیگر حضور ندارند. یعنی می شود گفت که شاعر با شعرش ته کشید و رفت.  

 پزیرش این واقعیت که در افغانستان شعر دری در جا زده و در ایران به بیراهه رفته، یک مقدار فاصله مدهش فکری حاکم در  همایش های ادبی افغان ها و ایرانیان را تداعی می کند.  با این ملاحظات چشم داشت یک به هم رسیدن سالم و مکتبی هنری دیر است و زود با هم.  

برداشت من از این شب شعر در کل این است:

در روزگار ما که حتا در دنیای آزاد و مرفه کامگاری جنسی جنس کمیابی است و تلاش برای توفیق اجتماعی از آدم ها-اعم از آزاد و د ر بند و زن و مرد-  موجودات ماشینی  میسازد، صحبت از ایروتیک که عناصر حسی و زیبایی در عشق زمینی را  در خود دارد، خیلی زود به بیراهه می رود و به پرنوگرافی می کشد که تجسم عریان مقاربت جنسی را تداعی می نماید.

تراووش های اخلاقی از جامعهء مادر در روان هنرهند و مصرف کنندهء هنر از اثر ایروتیک گاهی پدیدهء مضحک دو روانی که در میان دو کشش نا متجانس در نوسان است،  می سازد. و عناصری چون شرم، تا بو شکنی و تمایل هنرمند به ساختار شکنی در زبان که خود نیز مثل ایروتیک در روان آگاه هنرمند ریشه ندارد سبب می شود که کار در دست نه از نظر محتوا و نه از نقطه نظر شکل کاری ماندگار و حد اقل گویایی باشد. در نتیجه اکثر کار های ایروتیکی باز تاب تلاش تفننی هنرمند شرقی- از هر کجای که می خواهد آمده باشد- می ماند. ما هر کدام به عنوان خوانندهء کار های ادبی یا محصولات ادبیات بدی-بدی به مفهوم مقابلت با خوبی- بوده ایم. کار هايی که در آ ن ها عناصری چون فرازمانی و  فرامکانی بودن هنر نفی می شوند. و نیز ادعای منطق در هنر به ویژه در شعر نا دیده گرفته می شود. حالا خود مانیم!!! مشکل این است که در جوامعی مثل ایران و افغانستان همه حد اقل شاعریم. و آزادی بیان را  که عاریت گرفته ایم و هنوز در خود  مان حل نه شده، ضرب در تصورات سانسور خورده جنسی خود مان می کنیم و زیر نام کار ادبی ایروتیکی  به خورد دیگران می دهیم.      

تازه باید از خود پرسید پرداختن به شعر احیاناً ایروتیک چه پیامدی برای هنرمند و مصرف کنندهء آثار هنری خواهد داشت.

و اگر منظور از پرداختن به ایروتیزم قدمی برای مبارزه با اختناق حاکم در کشور های مان باشد، باید بپذیریم که راه را از آخر آغاز کرده ایم. و توفیقی اگر داشته باشیم شهرت و تثبیت هویت کردن به عنوان یک پیشگام پیشقراول با اجازه از پایین به بالا  خواهد  بود.

این که بیشتر کار های ایروتیک در ادبیات فارسی فاقد عناصر زیبایی و حس توام با آگاهی ذهنی انسان از خود خودش و جهان اطرافش و ارج گذاری به زیبایی در هنر میباشد، بیشتر مربوط می شود به در حاشیه ماندن هنرمند در جوامع میزبان و دل خوش کردن به معلومات سطحی و بیریشه از مفاهیمی چون ایروتیزم، ایروتیک، و ....در کشور های خود مان که هنوز که هنوز است حتا وجود فزیکی آدم ها زیر سوال است و اگر بخواهند آدم و حوا را در ذهن خودش به سوال می کشند.

زیبا ترین کار های هنری بی پیش قصد و ناگهان شکل می گیرند. ایروتیک در شعر نیز وقتی در خانه است که شاعر غرض دیگری نداشته باشد مگر بیان حسی که او را به گفتن وامیدارد، نه انقلاب هنری و ساختن مکتب های من در آوردی.   

اکتوبر 2006