تمیم حمید

 

امسال...

امسال، چشمهات به رنگِ حوادث اند

تصویرِ هر نگات، به رنگِ حوادث اند

امسال، هر نگاهِ تو از رویداد گفت

از جنگ، ايتلافِ جدید و جهاد گفت

امسال، هر کلامِ تو "هلمند"ِ تازه اند

شرحِ هراسِ چونِ نو و چندِ تازه اند

امسالِ شعرِ بر لبِ مان، "کابل" و ... هراس

"غزنی" و " کندهار" و "کنر"، "زابل" و ... هراس

امسال، عاشقانه ترین شعرِ مان، نبرد

"ناتو" و "جنگجویِ مخالف"، شلیک و گرد

ساعت، دقیقه، ثانیه مان، پُر تبِ تنش

هشدارِ "سازمانِ ملل"، مرگ، واکنش

امسال، طرحِ ساختنِ ما به دستِ نو

هر دو دوباره چشم به راهِ نشستِ نو

شطرنجِ تازه و من و تو روبرو، هنوز

نی چالِ من به دست من و نی ز تو، هنوز

امسال، چشمهات، "فلسطین"ِ دیگرند

هر آیینه، گزارشِ خونینِ دیگرند

"غزه"، "حماس"، یا خبرِ کارزارِ بعد

"بغداد"، صبحِ روزِ دگر، انتحارِ بعد

حالا دوباره زنگِ تلفن، الو، "مری"؟

حالت چطوره؟ آری، شنیدم که بهتری

"ریحان"؟ باورم نشود، انفجارِ صبح؟

"عبدل"؟ به یادم است، همان مردِ لاغری

همسایهء اخیرِ خیابان که روز و شب

می کرد در مغازه خود، فکرِ مشتری

دیروز، نامه یی به شما پُست کرده ام

گفتم که نامهء دگری را... الو، کری؟

"بغداد"، باز شاهد یک انتحار و بعد

آن سویِ خط به خون خودش می تپد، "مری".

حالا دوباره این من و تو، این جهانِ نو

دنبالِ ما، مقابل و ... آتشفشانِ نو

حالا دوباره این منم و، سالِ تازه است

شطرنج و فکرِ پُر عبثِ چالِ تازه است

ماییم و قصه هایِ غریبی به گوشِ مان

همدردیِ تمامِ جهان، رویِ دوشِ مان

ما و به جسمِ اهلِ جهان حس شدن، عجب؟

افکارِ شاه و خوابِ "پرنسس" شدن، عجب؟

ما و به دستِ اهلِ جهان، مومِ دیگری

یا بحثِ داغ و هردمِ "چت روم"ِ دیگری

با اینهمه تمامِ نگاهِ تو حادثه است

زین بعد تا که چشم به راهِ تو حادثه است

شطرنجِ تازه و من تو روبرو، همین

نی چال من به دست من و نی ز تو، همین.

8 قوس 1385