کاکه تیغون

 

زن زدن

تا دور و پیش کرزی بسیار زن  نباشد

اعضای پارلمان را شوق زدن نباشد

فضل خدا که شورا خواب است ورنه کاکا

یک لحظه بند و وازی میخ و رسن نباشد

زن جز زدن نخواهد استاد فن نخواهد

دست زدن نداری؟ رسم وطن نباشد

شاید که من چنینم زن را زدن ببینم

چشمم چوعین وغین است تقصیرمن نباشد

آن پیر مومیایی باخنده گفت : آقا !

کم می زنی زنت را او ناشکن نباشد؟

امروز ماده پشت اند اقوام آریایی

عالم زنانه گشته کار شمن نباشد؟

چشم سفید دارد مانند مادر کیک

جای نمانده کآنجا زن در سخن نباشد

زینت بود به خانه زن اندر این زمانه

لطفا  ًز کرزی آموز این کشف من نباشد

جای غلط نجویی افکار لیبرالی

زیر کُله ندیدی زیر چپن نباشد ؟!

 دسامبر ، 2006 ، هامبورگ