کاکه تیغون

 

سبک انتحاری

 

هرچند سبک دنیا گشته است انتحاری

بیچاره بوش غرق ، صبراست و بردباری

این گشته انقلابی ، آن گشته انفلاقی

تا عقل ارتجاعی ، یکباره شد فراری

باید که بم گذاری ، با صد رقم گذاری

تا لااقل نمایی یک کار ابتکاری

من نیز ذهن خود را کم کم عوض نمایم

باید به کلهّ آرم افکار تار و ماری

***

باری زدم به دمبش ، او زد به زیر نافم

تیر است ساعت من با ضربه های کاری

بوشانه بیخ گوشم گفتا که من به هوشم

در جیب خویش دیدم یک نوت صد هزاری

گفتم چه کار داری؟ زیرا که کخ نداری

این فتنه هاست گفتا زیر سر مداری

جان با نزن! مزن! زن! گفتن برآمد از تن

او در زدن زدن من ، مصروف مرده داری

خود چون دیموکرات است آخر به عقل آید

لازم بود در این ره ، صد گونه جان سپاری

در این زدن زدن ها، یک حکمتی ست امّا

تیغون! تو بی سوادی ، کزآن خبر نداری

 

اکتوبر 2006 ، هامبورگ