میرزاعینکی

 

درپارلمان

 

در پارلمان دوش، ز بس که چغََِسَک بود

جمعي وکلا خسته- و ياراه گُمک بود

پوشیده یکی کرتی و شلوارفرنگی

عمامه به سرکرده، یکی با چپنک بود

کم بود، هنرپرور و روشن نگـر آن جا

کوته نظران، اما، با خيل و ختک بود

جنبيد «ربانی» دو سه باري ز مقامش

شاید که تهء پيرهنش، خار و خسک بود

آورد « ملالي» به ميان حرف جنايت

چون بسملکي، متهـمان در شتنک بود

این گفت که آن خاين و آن گفت که این است

دانیم که خاين زسرک تابه پچک بود

آن بر سرِ این می زد واین بر سرِ آن یک

بالاي دو سه قصه مفتی، زدنک بود

گه قهر نمودند، ز یکدیگر و آنگاه

جای حل ِصد مسئله ، رقص و اتنک بود

میگفت زار قام ِ خیانات «بشردوست»

«بارکزي» و «سياف» به کنجي اک و پک بود

سالی دو- سه بگذشت به جنجال وهياهو

تا چند، چنین ساختنک، سوختنک بود؟

***

دادند نمایش چو خور و خواب وکیلان

بيننده از آن منظره ها گرده کفک بود

صدها گپ ناگفــته بـه دل هست عزيزان

این سینه ز آغاز چو دیگِ سمنک بود

می گشت اگر، پارلمان مصدر ِخدمت

هر هموطنی شاد ز دوران فلک بود